ایثارگریهای او را بسیار دیدیم و بهرهها بردیم
سهشنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۶ ساعت ۱۱:۰۰
دشمن شبانه فاصله بین خودروها را مینگذاری میکند. شهید «ابوالحسن یاری» همیشه عادت داشت در اینگونه کارها نفر اول باشد. ما از اینگونه ایثارگریهای او بسیار دیدیم و بهرهها برده بودیم. اولین ماشین را که حرکت میدهد، با مین برخورد کرده و به شدت مجروح و در حال انتقال به پشت جبهه، به شهادت میرسد.
به گزارش نوید شاهد کرمانشاه؛ کتاب «یک نکته از هزاران» مشتمل بر خاطرات جمعی از سرداران و رزمندگان دفاع مقدس در غرب کشور است که توسط ادارهکل حفظ آثار و نشر ارشهای دفاع مقدس استان کرمانشاه جمعآوری و تدوین شده است.
خاطره زیر برگرفته از این مجموعه و از خاطرات «پرویز نوروز» از پیشکسوتان دفاع مقدس استان کرمانشاه است.
در ورودی «دشتذهاب»، مسئول محور جبهه راست بودم. من مرخصی بودم که شهید «ابوالحسن یاری» با گروهی به محور ما آمدند و به دشمن کمین زدند. آنها یک ستون از ماشینهای دشمن را به دام میاندازند و همهی افرادش را میکشند و بعد ستون ماشینها را به همان حالت میگذارند. صبر میکنند تا فردا که هوا روشن شد، ماشینها را بیاورند.
دشمن که قادر به انتقال ماشینها نبود، شبانه فاصله بین آنها را مینگذاری میکند. شهید ابوالحسن یاری همیشه عادت داشت در اینگونه کارها نفر اول باشد. ما از اینگونه ایثارگریهای او بسیار دیدیم و بهرهها بردخ بودیم. اولین ماشین را که حرکت میدهد، با مین برخورد کرده و به شدت مجروح میشود.
من آن روز از مرخصی برگشتم. متوجه شدم که شهید ابوالحسن یاری در حال انتقال به پشت جبهه، به شهادت رسیده است. غروب همان روز به محل عملیات رفتم. ستون ماشینها را که دیدم، فهمیدم آنجا زخمی شده است.
به کمک یک دیدهبان ارتش به نام «مداح» توانستیم ادوات دشمن را همان روز از بین ببریم.
انتهای پیام
خاطره زیر برگرفته از این مجموعه و از خاطرات «پرویز نوروز» از پیشکسوتان دفاع مقدس استان کرمانشاه است.
در ورودی «دشتذهاب»، مسئول محور جبهه راست بودم. من مرخصی بودم که شهید «ابوالحسن یاری» با گروهی به محور ما آمدند و به دشمن کمین زدند. آنها یک ستون از ماشینهای دشمن را به دام میاندازند و همهی افرادش را میکشند و بعد ستون ماشینها را به همان حالت میگذارند. صبر میکنند تا فردا که هوا روشن شد، ماشینها را بیاورند.
دشمن که قادر به انتقال ماشینها نبود، شبانه فاصله بین آنها را مینگذاری میکند. شهید ابوالحسن یاری همیشه عادت داشت در اینگونه کارها نفر اول باشد. ما از اینگونه ایثارگریهای او بسیار دیدیم و بهرهها بردخ بودیم. اولین ماشین را که حرکت میدهد، با مین برخورد کرده و به شدت مجروح میشود.
من آن روز از مرخصی برگشتم. متوجه شدم که شهید ابوالحسن یاری در حال انتقال به پشت جبهه، به شهادت رسیده است. غروب همان روز به محل عملیات رفتم. ستون ماشینها را که دیدم، فهمیدم آنجا زخمی شده است.
به کمک یک دیدهبان ارتش به نام «مداح» توانستیم ادوات دشمن را همان روز از بین ببریم.
انتهای پیام
نظر شما