زندگینامه شهید علی سوری؛
در سالگرد تجلیل از شهدای غرق به خون پاوه شهید چمران این سردار رشید اسلام را در میان جمعیت یافت او را نزدیک خود خواند و به مردم نشان داد و از شجاعت او نیز تقدیر کرد.
شهید چمران این سردار رشید اسلام را یکی از شجاع ترین افراد در حماسه ی پاوه معرفی کرده بود

به گزارش نوید شاهد کرمانشاه؛ شهید علی سوری در سحرگاه هفتم دی ماه سال 1338 در روستای پیرغیب از توابع ملایر چشم به جهان گشود از زمان کودکی آثار تیز هوشی و وقار و ادب او نمایان بود او در خانواده ای متدین و ایثارگر پرورش یافت خانواده ای که با مال و جان در راه خدا کوشا بوده و هست. پدر وی در سال های 41 و 42 از پیروان امام بود.
علی از پنج سالگی درس قرآن را نزد مرحوم سید ابوطالب میرمعینی شروع کرد در رمضان المبارک سال 1355 پدرش چشم از جهان فرو بست علی سوری پر تحرک و کم حرف بود و در مقابل ناملایمات همیشه توکل بر خدا داشت.
*مبارزات پیش از انقلاب شهید
در جریان انقلاب شکوهمند اسلامی لحظه ای از تلاش باز نمی ماند و رضای خدای تبارک و تعالی سر لوحه کارش بود (در روزهای هیجان انگیز انقلاب تا پاسی از شب به خانه باز نمی گشت و مادر قهرمان پرورش تا آمدن وی لحظه شماری می کرد چرا که دیده بود تمام اوقات فرزندش صرف آوردن اعلامیه از تهران، قم و پخش نوار و اعلامیه در باختران می شد. در جریان فاجعه ای که توسط پالیزبان یکی از سرسپردگان رژیم منقرض که به وقوع پیوست و تعدادی از برادران و خواهران شهرمان به خاک و خون غلطیدند علی نیز زخمی شد.
وی از ابتدای راه امام را تنها سمبل نجات می دانست و در این راه جان خود را بی ارزش می دانست.
شهید سوری از روز 22 بهمن به همراه پسر عموی خود شهید محمد سوری در مسجد حاج شهباز خان فعالیت گسترده ای را آغاز نمودند مزدوران رژیم را شناسایی ، دستگیر و به مراجع صالحه تسلیم می کردند.
پس از آن در کمیته ای سرپرستی آن به عهده برادر شهید سید محمد سعید جعفری بود لیاقت خود را در انجام امور محوله به خوبی نشان داد و با پیشنهاد ایشان به اردوگاه خضر زنده (پادگان شهدا) عزیمت نموده آموزش دو ماهه مقدماتی را گذراند در آن زمان مسئولیت آموزشگاه به عهده سروان شهید علی همتی بود شهید در تاریخ29 فروردین 1358 در جنگ سنندج نقش موثر داشت و همراه دیگر رزمندگان عناصر داخلی دشمن را سرکوب نمودند.
پس از آن ضد انقلاب در جاده سرپل ذهاب و مریوان قد علم کردند وشهید همواره از افرادی بود که برای مبارزه با آنها بی صبری می کرد و با عشق و علاقه تمام به این ماموریت شتافت و پس از رشادتهای زیاد از ناحیه پا زخمی شد.
پس از بهبودی همراه شهید آیت شعبانی عازم پاوه گردید و در آنجا به گروهی که تحت فرماندهی شهید دکتر چمران بودند ملحق شد این گروه چند روزی در محاصره 8000 نفر دمکرات مسلح بودند و حماسه ها آفریدند علی همیشه از ایمان و شجاعت بی نظیر شهید چمران و تقوی و ایثار قابل تحسین شهید آیت شعبانی سخن می گفت و از شیردلی خود همین بس که در سالگرد تجلیل از شهدای غرق به خون پاوه در همین شهر برگزار شد شهید چمران این سردار رشید اسلام علی را در میان جمعیت یافت او را نزدیک خود خواند و به مردم نشان داد و از شجاعت او نیز تقدیر کرد چرا که این گروه 16 نفری باذن خدا و پس از تاثیر حیرت انگیز کلام تاریخی امام محاصره 8000 نفری را شکستند و با آوردن نیروی کمکی به تعقیب اشرار پرداختند و منطقه را تا نوسود از لوث وجود آنان تطهیر نمودند در این ماموریت علی از ناحیه سر مورد اصابت ترکش نارنجک واقع شده بود.
بعد از این پیروزی شهید به باختران بازگشت و در پی فرمان اندیشمندانه امام دور اندیشمان مبنی بر تشکیل ارتش 20 میلیونی بدون فوت وقت وارد عمل شد و در این ماموریت سر از پا نمی شناخت به طوری که با فعالیت شبانه روزی و در حالی که حقوق مختصر خود را جهت تبلیغات پایگاه و کمک به افراد مستضعف صرف می کرد. طی مدت کوتاهی در مساجد نواب و موسی بن جعفر (ع) 5000 الی 7000 نفر از برادران و خواهران مومن به انقلاب را آموزش نظامی داد و این یکی از ارزنده ترین خدمات وی به انقلاب اسلامی و خصوصا مردم شهید پرور باختران بود در نتیجه منافقین ضد خدا و خلق طرح ناجوانمردانه ترور این سرباز فداکار اسلام را می ریزند و عوامل آنها رسوا شد آنها دو بار اقدام به ترور برادر علی می نمایند بار اول هنگام مراجعت از مراسم دعای کمیل بود به ایشان حمله ور می شوند و علی از ناحیه سینه مورد اصابت واقع می شود و ریه او آسیب می بیند و بار دوم در خیابان کشاورز مورد هجوم واقع می شود و زیر رگبار یوزی به دستان منافقین قرار می گیرد ولی از آنجا که مسئولیت های خطیری در انتظارش بود خداوند او را نگاه داشت و خشم مردم انقلابی شهرمان منافقین رسوا شده را به وحشت می اندازد علی نیز مانند کوه بلکه استوارتر و با عزم راسخ تر به جانبازی ادامه داد.
پس از آن در آموزشگاه سپاه پاسداران به عنوان مربی نظامی آغاز بکار کرد و پس از طی آموزش تخصصی تاکتیک به سمت مسئول آموزش منصوب گردید.
شهید سوری با شروع جنگ تحمیلی همراه گروهی از برادران عازم گیلانغرب شد و پس از یک سری جانبازی و حماسه آفرینی کم سابقه طرح بعثی ها این نوکران حلقه به گوش شرق و غرب مبنی بر تصرف چهار شهر مرزی را بی نتیجه گذاشت.
* دلنوشته شهید با مادر
مادر عزیزم مرا ببخش که نتوانستم زحمت ها و محبت هایت را جبران کنم و اگر از من گستاخی دیده ای از خطاهایم در گذر و به درگاه خدا برایم طلب بخشش کن که بهدعای تو سخت محتاجم همچنین خواهر و برادرانم را به صبر توصیه می کنم نگویید علی چنان و چنین بود من هر چه کردم برای رضای خدا بود و بس.
برایم شیون نکنید من این راه را خود انتخاب کردم و شهادت منتهای آرزوی من است من جانبازی در راه اسلام را وظیفه خود دانستم ای کاش خداوند از من قبول فرماید من با آگاهی کامل وارد سپاه شدم و در عمل حقانیت این انقلاب برایم روشن شد من بارها دست خدا را در جبهه دیده ام که به رزمندگان ما کمک می کند و جای هیچ شک و تردید برایم نمانده و در ضمن می دانم از این ماموریت باز نمی گردم.
اگر راه رستگاری را می جویید مطیع ولایت فقیه باشید ولی فقیه و مرجع جامع الشرایط با امام خمینی است.
والسلام
انتهای پیام
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده