خدايا تو مى دانى همه جا به طرفدارى از حققيام كردم
دوشنبه, ۲۰ شهريور ۱۳۹۶ ساعت ۲۰:۰۴
خدايا تو مى دانى كه من در زندگى پر طلاتم خود لحظه اى تو را فراموش نكردم همه جا به طرفدارى حققيام كردم حق را گفتم از مكتب مقدس تو درهر شرايطى دفاع كردم.
به گزارش نوید شاهد کرمانشاه؛ شهید احمد اسدیان باوند پور در سال 1327 در کرمانشاه متولد شد دوران تحصیلي را تا مدرک سیکل به پایان رسانید سپس وارد سپاه پاسداران شد شهيى با عضویت کادر سپاه در تاريخ 23 تير 1367 در منطقه گزیل در اثر واژگون شدن خودرو به شهادت رسید.
*دست نوشته شهید
مي خواهم شمع باشم و بسوزم و نور بدهم و نمونه اى از مبارزه وكلمه حق در مقابل ظلم باشم مى خواستم هميشه مظهر فداكارى وشجاعت باشم وپرچم شهادت را در راه خدا به دوش بكشم مي خواستمكه در درياى فقر غوطه بخورم و دست نياز سوى كسى دراز نكنم مى خواستم فرياد شوم و زمين و آسمان را با فداكارى و ايمان و پايدارى خود بلرزانم مى خواستم ميزان حق و باطل باشم و دروغگويان مصلحت طلبان و غرض ورزان را رسوا كنم. مى خواستم نمونه اى در برابر مردم به وجود آورم كه هيچ حجتى براى چپ و راست نماى و طريق مستقيم روشن و صريح و معلوم باشد و هر كس در معركه سرنوشت مورد امتحان سخت قرار نگيرد وراه فرار براى كسى نمايد . اما هميشه آرزو داشتم اگر دوستانم مى خواهند از من دفاع كنند به خاطر حق دفاع كنند.نه به خاطر محبت ودوستى اگر به هدف من علاقمندند به خاطر طرفدارى از حق باشد نه رحم وشفقت به دوستى و دلسوخته كه احيانا كسب قلب او ثواب داشته باشد خدايا هدايتم كن زيرا مي دانم كه گمراهى چه بلاى خطرناكى است .خدايا هدايتم كن كه ظلم نكنم زيرا مي دانم ظلم چه گناه نا بخشودنى است .
خدا نكند كه دروغ بگويم زيرا دروغ ظلمى كثيف است . خدايا محتاجم مكن كه تهمت به كسى بزنم زيرا تهمت خيانت ظالمانهاى است . خدايا ارشادم كنى كه بى انصافى نكنم زيرا كسى كه انصاف ندارد شرف ندارد .خدايا راهنمايم باش تا حق كسى را ضايع نكنم خدايا مرا از بلاى غرور و خود خواهى نجات ده تا حقايق وجود را ببينم وجمال زيباى ترا مشاهده كنم . خدايا پستى دنيا و ناپايدارى روزگار راهميشه در نظرم جلوه گر ساز تا فريب زرق و برق عالم خاكى مرا از ياد تو دور نكند .
خدايا كوچكم ضعيفم ناچيزم پر كاهى در مقابل طوفان نمى ديده اى عبرت بين ده تا ناچيزى خود را ببينم وعظمت وجلال بفهمم و به درستىتسبيح كنم . خدايا دلم از ظلم وستم گرفته است ترا به عدالتت سوگندمى دهم و ظالمان قرارنده .
خدايا مى خواهم فقيرى بى نياز باشم كه جاذبه هاى مادى زندگى مرا از زيبايى و عظمت تو غافل نكند خدايا خوش دارم گمنام وتنها باشم تا در غوغاى كشمكش هاى پوچ مدفون نشوم خدايا دردمندم روحم از شدت درد مى سوزد قلبم مى جوشد احساسم شعله مى كشد وبند بند وجودم از شدت درد صيحه مى زند تو مرا در بستر مرگ آسايش بخش . خسته شده ام پير شده ام دل شكسته ام نا اميدم ديگر آرزويى ندارماحساس مى كنم كه اين دنيا ديگر جاى من نيست با همه وداع مى كنم و مى خواهم فقط با خداى خود تنها باشم خدايا به سوى تو مى آيم از عالم و عالميان مى گريزم تو مرا در جوار رحمتت سكنى ده خدايا تو ميدانىكه تاروپود وجودم با مهرسرشته تو شده است از لحظه اى كه به دنيا آمدم نام تو را در گوشم خوانده و ياد تو را برقلبم گره زده اند تو مى دانى كه در سراسر عمرم هيچگاه تو را فراموش نكرده ام در سرزمين هاى دور دست فقط تو در كنارم بودى در شبهاى ناز فقط تو انيس دردها و غمهايم بودى در صحنه هاى خطر فقط تو مرامحافظت مىكردىاشكهاى ريزانم را فقط تو مشاهده مى نمودى بر قلب مجروحم فقط ياد تو وذكر تومرهم مى گذاشت .
خدايا تو مى دانى كه من در زندگى پر طلاتم خود لحظه اى تو را فراموش نكردم همه جا به طرفدارى حققيام كردم حق را گفتم از مكتب مقدس تو درهر شرايطى دفاع كردم كمال وجمال و جلال تو را در همه مخالفان و منكران وجودت عرضه كردم و از تهمت ها وبدگويي ها و ناسزاهاى آنها ابا نكردم . در اين روزگارى كه طرفدارى از اسلام به ارتجاع وقهقراگرى تعبير مى شد وكمتر كسى جرات مى كرد كه از مكتب مقدس تو دفاع كند من در همه جا حتى در سرزمين هاى كفر علم اسلام را بر مى افراشتند و با تبليغ منطقى و قلبى خود همه مخالفين را وادار مى كردم . وتواى خداى بزرگ مى دانى كه اين فقط بر اساس اعتقاد وايمان قلبى من بود.
انتهای پیام
*دست نوشته شهید
مي خواهم شمع باشم و بسوزم و نور بدهم و نمونه اى از مبارزه وكلمه حق در مقابل ظلم باشم مى خواستم هميشه مظهر فداكارى وشجاعت باشم وپرچم شهادت را در راه خدا به دوش بكشم مي خواستمكه در درياى فقر غوطه بخورم و دست نياز سوى كسى دراز نكنم مى خواستم فرياد شوم و زمين و آسمان را با فداكارى و ايمان و پايدارى خود بلرزانم مى خواستم ميزان حق و باطل باشم و دروغگويان مصلحت طلبان و غرض ورزان را رسوا كنم. مى خواستم نمونه اى در برابر مردم به وجود آورم كه هيچ حجتى براى چپ و راست نماى و طريق مستقيم روشن و صريح و معلوم باشد و هر كس در معركه سرنوشت مورد امتحان سخت قرار نگيرد وراه فرار براى كسى نمايد . اما هميشه آرزو داشتم اگر دوستانم مى خواهند از من دفاع كنند به خاطر حق دفاع كنند.نه به خاطر محبت ودوستى اگر به هدف من علاقمندند به خاطر طرفدارى از حق باشد نه رحم وشفقت به دوستى و دلسوخته كه احيانا كسب قلب او ثواب داشته باشد خدايا هدايتم كن زيرا مي دانم كه گمراهى چه بلاى خطرناكى است .خدايا هدايتم كن كه ظلم نكنم زيرا مي دانم ظلم چه گناه نا بخشودنى است .
خدا نكند كه دروغ بگويم زيرا دروغ ظلمى كثيف است . خدايا محتاجم مكن كه تهمت به كسى بزنم زيرا تهمت خيانت ظالمانهاى است . خدايا ارشادم كنى كه بى انصافى نكنم زيرا كسى كه انصاف ندارد شرف ندارد .خدايا راهنمايم باش تا حق كسى را ضايع نكنم خدايا مرا از بلاى غرور و خود خواهى نجات ده تا حقايق وجود را ببينم وجمال زيباى ترا مشاهده كنم . خدايا پستى دنيا و ناپايدارى روزگار راهميشه در نظرم جلوه گر ساز تا فريب زرق و برق عالم خاكى مرا از ياد تو دور نكند .
خدايا كوچكم ضعيفم ناچيزم پر كاهى در مقابل طوفان نمى ديده اى عبرت بين ده تا ناچيزى خود را ببينم وعظمت وجلال بفهمم و به درستىتسبيح كنم . خدايا دلم از ظلم وستم گرفته است ترا به عدالتت سوگندمى دهم و ظالمان قرارنده .
خدايا مى خواهم فقيرى بى نياز باشم كه جاذبه هاى مادى زندگى مرا از زيبايى و عظمت تو غافل نكند خدايا خوش دارم گمنام وتنها باشم تا در غوغاى كشمكش هاى پوچ مدفون نشوم خدايا دردمندم روحم از شدت درد مى سوزد قلبم مى جوشد احساسم شعله مى كشد وبند بند وجودم از شدت درد صيحه مى زند تو مرا در بستر مرگ آسايش بخش . خسته شده ام پير شده ام دل شكسته ام نا اميدم ديگر آرزويى ندارماحساس مى كنم كه اين دنيا ديگر جاى من نيست با همه وداع مى كنم و مى خواهم فقط با خداى خود تنها باشم خدايا به سوى تو مى آيم از عالم و عالميان مى گريزم تو مرا در جوار رحمتت سكنى ده خدايا تو ميدانىكه تاروپود وجودم با مهرسرشته تو شده است از لحظه اى كه به دنيا آمدم نام تو را در گوشم خوانده و ياد تو را برقلبم گره زده اند تو مى دانى كه در سراسر عمرم هيچگاه تو را فراموش نكرده ام در سرزمين هاى دور دست فقط تو در كنارم بودى در شبهاى ناز فقط تو انيس دردها و غمهايم بودى در صحنه هاى خطر فقط تو مرامحافظت مىكردىاشكهاى ريزانم را فقط تو مشاهده مى نمودى بر قلب مجروحم فقط ياد تو وذكر تومرهم مى گذاشت .
خدايا تو مى دانى كه من در زندگى پر طلاتم خود لحظه اى تو را فراموش نكردم همه جا به طرفدارى حققيام كردم حق را گفتم از مكتب مقدس تو درهر شرايطى دفاع كردم كمال وجمال و جلال تو را در همه مخالفان و منكران وجودت عرضه كردم و از تهمت ها وبدگويي ها و ناسزاهاى آنها ابا نكردم . در اين روزگارى كه طرفدارى از اسلام به ارتجاع وقهقراگرى تعبير مى شد وكمتر كسى جرات مى كرد كه از مكتب مقدس تو دفاع كند من در همه جا حتى در سرزمين هاى كفر علم اسلام را بر مى افراشتند و با تبليغ منطقى و قلبى خود همه مخالفين را وادار مى كردم . وتواى خداى بزرگ مى دانى كه اين فقط بر اساس اعتقاد وايمان قلبى من بود.
انتهای پیام
نظر شما