من فدائي اسلام و امام هستم
دوشنبه, ۰۶ شهريور ۱۳۹۶ ساعت ۱۳:۱۰
شهید صراحتا اعلام می کرد (من فدائي اسلام و امام هستم) و در مقابل اين تهديدات كوچكترين سستي به خود راه نداد و روز به روز بر تلاش و حركت خود مي افزود تا جائي كه منافقين كوردل ديگر تحمل حضور او را در صحنه مبارزه با استكبار جهاني نداشته و دستور نقشه ترور او را از اربابانشان گرفتند.
به گزارش نوید شاهد کرمانشاه؛ شهيد عزت الله محمد صالحي در سال 1323 در قريه تويسركان چشم به جهان گشود و در دامن پدر و مادر مومن پرورش يافت شهيد صالحي تحصيلات خود را تا ششم ابتدايي در همان قريه به پايان رسانيد.
او كه هنوز نوجواني 9 ساله بود در چنين سني پدر خويش را از دست داده و دست تقدير او را با اولين رنج يعني غم از دست دادن پدر آشنا ساخت اما چون تنها فرزند ذكورخانواده بود مي بايست بار سنگين مسئوليت مادر و دو خواهر را در آن شرايط سني بر دوش بكشد و لذا بقيه تحصيلات را تا پايان ششم ابتدايي با همه سختي هاي زندگي به پايان رسانيد اوقات تعطيلي خود را به كارگري مي پرداخت و زندگي مادر و خواهرانش را تامين مي كرد و به همين دلیل شهيد صالحي پس از پايان تحصيلات ابتدايي راهي ديار غربت شد تا شايد معاش زندگي را تامين نمايد مدتي در تهران به كارگري مشغول و سپس به باختران آمد و شاگرد قنادي شد تا اينكه در سال 1343 در سن 20 سالگي به استخدام ارتش درآمد.
او كه در خانواده اي مذهبي و مومن پرورش يافته بود و محيط ارتش آن روز كه رژيم منفور زمينه محو و فرهنگ اسلام را در آن محو كرده بود و از طرفي ديكتاتوري رژيم پرسنلي مؤمن را سخت تحت فشار و كنترل قرار مي داد.
شهيد صالحي در فرصت هاي مناسب در محافل و مجالس مذهبي شركت مي کرد و اصالت مذهبي خود را در آن شرايط سخت و خفقاني حفظ نمود تا جايي كه هميشه مورد خشم عوامل رژيم منفور بود و او را كه تنها جرمش حفظ اعتقادات مذهبي بود مورد آزار و اذیت قرار مي دادند .
شهيد صالحي همچون ديگر امت اسلامي در انتظار دگر بار اسلام و تجلي انقلاب اسلامي مي سوخت و سرانجام آن لحظه اميدش در پيروزي انقلاب اسلامي در 22 بهمن 1357 تحقق يافت در آن لحظه هاي حساس بعد از پيروزي انقلاب كه به ارتش بيش از همه جا در معرض متلاشي شدن از جانب ضد انقلاب قرار گرفته بود پرسنل مومن ارتش طبق فرمان امام به حفظ و حراست از پادگان ها كه بيت المال مسلمين بود پرداختند كه شهيد صالحي در اين زمينه فعالانه تلاش فراواني مي نمود و بارها اسلحه بر دوش به نگهباني و پاسداري از پادگان مي ايستاد و در كنار اين فعاليت ها به ديگر همرزمانش اولين نهاد اسلامي يعني انجمن اسلامي كه آن ايام ضرورت انقلاب بود در پادگان تاسيس و تحت اين مجموعه به فعاليت هاي مذهبي و تبليغات اسلامي پرداخت.
شهيد صالحي در حالي كه وجودش سرشار از عشق به اسلام و امام بود با زمينه مساعد فكري واستعداد مذهبي كه داشت و با پيروزي انقلاب اسلامي و همچون شمع هميشه و هر لحظه در راه انجام وظيفه شرعي خود مي سوخت و در اين راه همه وجودش را وقف انقلاب نموده بود تا جائي كه ضمن فعاليت هاي مستمر مذهبي در ارتش و در خارج از ارتش با تاسيس نهاد عقيدتي سياسي در ارتش به جهت لياقت و شايستگي كه داشت به عضويت اين سازمان درآمد و اينجا بود كه شهيد صالحي در كنار روحانيت كه هميشه به آن عشق مي ورزيدند به تلاشي پربارتر جهت مكتبي كردن ارتش دست زد و بارها گفته بود كه آرزو داشتم چنين زمينه اي فراهم شود تا بتوانم همه وجود خود را در راه خدمت به اسلام وقف نمايم .
شهيد صالحي دراين برهه كوتاه از زندگي پرثمرخود منشأ اثرات و خدمات زيادي گرديد از جمله این كه جهت طي دوره مربي گري انتخاب گرديده بود پس از طي دوره در مشهد و تهران مسئوليت عظيم تعليم و تربيت در پادگان به عهده او گذاشته شد او در حالي كه يك نظامي وارسته و فداكار بود معلمي شيرين زبان و خوش سخن جهت همكاری با همرزمانش محسوب مي شد شهيد صالحي كه بارها از طرف عوامل ضد انقلاب مورد تهديد واقع شده بود ولي صراحتا اعلام مي نمود (من فدائي اسلام و امام هستم) و در مقابل اين تهديدات كوچكترين سستي به خود راه نداد و روز به روز بر تلاش و حركت خود مي افزود تا جائي كه منافقين كوردل ديگر تحمل حضور او را در صحنه مبارزه با استكبار جهاني نداشته و دستور نقشه ترور او را از اربابانشان گرفتند و سرانجام در صبح دم روز بيست و سوم دي ماه 1363 نقشه شوم و پليد خود را به اجرا گذارده است و بار ديگر نوكري و مزدوري خود را به استكبار جهاني در مقابل چشمان امت اسلامي به نمايش گذاشتند و سرباز فداكار و ايثارگر و گمنام را در حاليك ه شهادت نهايت آرزويش بود غرقه در خون ساختند و بايد بدانند آنانكه خوش خدمتي را به جنايتكاران شرق و غرب در شهادت فرزندان امت اسلامي مي دانند اين اعمال زشت و پليدشان كوچكترين تاثيري در توقف روند سريع خروشان انقلاب اسلامي را نخواهد داشت و اكنون كه شهيد صالحي در بين ما نيست اما شيوائي سخنانش و شيريني كلامش بيانگر هدف مقدسش بود.
هرگز فراموش نمي شود و طنين نواي قرآني كه در صبحگاهان روحي ديگر به پيكر مراسم صبحگاهي پادگان مي دميد پخش است و فضاي زندگي ما را نواي قرآنش پر و تكبيرش لرزه بر اندام هر خفاش كوردلي انداخته است .
انتهای پیام
او كه هنوز نوجواني 9 ساله بود در چنين سني پدر خويش را از دست داده و دست تقدير او را با اولين رنج يعني غم از دست دادن پدر آشنا ساخت اما چون تنها فرزند ذكورخانواده بود مي بايست بار سنگين مسئوليت مادر و دو خواهر را در آن شرايط سني بر دوش بكشد و لذا بقيه تحصيلات را تا پايان ششم ابتدايي با همه سختي هاي زندگي به پايان رسانيد اوقات تعطيلي خود را به كارگري مي پرداخت و زندگي مادر و خواهرانش را تامين مي كرد و به همين دلیل شهيد صالحي پس از پايان تحصيلات ابتدايي راهي ديار غربت شد تا شايد معاش زندگي را تامين نمايد مدتي در تهران به كارگري مشغول و سپس به باختران آمد و شاگرد قنادي شد تا اينكه در سال 1343 در سن 20 سالگي به استخدام ارتش درآمد.
او كه در خانواده اي مذهبي و مومن پرورش يافته بود و محيط ارتش آن روز كه رژيم منفور زمينه محو و فرهنگ اسلام را در آن محو كرده بود و از طرفي ديكتاتوري رژيم پرسنلي مؤمن را سخت تحت فشار و كنترل قرار مي داد.
شهيد صالحي در فرصت هاي مناسب در محافل و مجالس مذهبي شركت مي کرد و اصالت مذهبي خود را در آن شرايط سخت و خفقاني حفظ نمود تا جايي كه هميشه مورد خشم عوامل رژيم منفور بود و او را كه تنها جرمش حفظ اعتقادات مذهبي بود مورد آزار و اذیت قرار مي دادند .
شهيد صالحي همچون ديگر امت اسلامي در انتظار دگر بار اسلام و تجلي انقلاب اسلامي مي سوخت و سرانجام آن لحظه اميدش در پيروزي انقلاب اسلامي در 22 بهمن 1357 تحقق يافت در آن لحظه هاي حساس بعد از پيروزي انقلاب كه به ارتش بيش از همه جا در معرض متلاشي شدن از جانب ضد انقلاب قرار گرفته بود پرسنل مومن ارتش طبق فرمان امام به حفظ و حراست از پادگان ها كه بيت المال مسلمين بود پرداختند كه شهيد صالحي در اين زمينه فعالانه تلاش فراواني مي نمود و بارها اسلحه بر دوش به نگهباني و پاسداري از پادگان مي ايستاد و در كنار اين فعاليت ها به ديگر همرزمانش اولين نهاد اسلامي يعني انجمن اسلامي كه آن ايام ضرورت انقلاب بود در پادگان تاسيس و تحت اين مجموعه به فعاليت هاي مذهبي و تبليغات اسلامي پرداخت.
شهيد صالحي در حالي كه وجودش سرشار از عشق به اسلام و امام بود با زمينه مساعد فكري واستعداد مذهبي كه داشت و با پيروزي انقلاب اسلامي و همچون شمع هميشه و هر لحظه در راه انجام وظيفه شرعي خود مي سوخت و در اين راه همه وجودش را وقف انقلاب نموده بود تا جائي كه ضمن فعاليت هاي مستمر مذهبي در ارتش و در خارج از ارتش با تاسيس نهاد عقيدتي سياسي در ارتش به جهت لياقت و شايستگي كه داشت به عضويت اين سازمان درآمد و اينجا بود كه شهيد صالحي در كنار روحانيت كه هميشه به آن عشق مي ورزيدند به تلاشي پربارتر جهت مكتبي كردن ارتش دست زد و بارها گفته بود كه آرزو داشتم چنين زمينه اي فراهم شود تا بتوانم همه وجود خود را در راه خدمت به اسلام وقف نمايم .
شهيد صالحي دراين برهه كوتاه از زندگي پرثمرخود منشأ اثرات و خدمات زيادي گرديد از جمله این كه جهت طي دوره مربي گري انتخاب گرديده بود پس از طي دوره در مشهد و تهران مسئوليت عظيم تعليم و تربيت در پادگان به عهده او گذاشته شد او در حالي كه يك نظامي وارسته و فداكار بود معلمي شيرين زبان و خوش سخن جهت همكاری با همرزمانش محسوب مي شد شهيد صالحي كه بارها از طرف عوامل ضد انقلاب مورد تهديد واقع شده بود ولي صراحتا اعلام مي نمود (من فدائي اسلام و امام هستم) و در مقابل اين تهديدات كوچكترين سستي به خود راه نداد و روز به روز بر تلاش و حركت خود مي افزود تا جائي كه منافقين كوردل ديگر تحمل حضور او را در صحنه مبارزه با استكبار جهاني نداشته و دستور نقشه ترور او را از اربابانشان گرفتند و سرانجام در صبح دم روز بيست و سوم دي ماه 1363 نقشه شوم و پليد خود را به اجرا گذارده است و بار ديگر نوكري و مزدوري خود را به استكبار جهاني در مقابل چشمان امت اسلامي به نمايش گذاشتند و سرباز فداكار و ايثارگر و گمنام را در حاليك ه شهادت نهايت آرزويش بود غرقه در خون ساختند و بايد بدانند آنانكه خوش خدمتي را به جنايتكاران شرق و غرب در شهادت فرزندان امت اسلامي مي دانند اين اعمال زشت و پليدشان كوچكترين تاثيري در توقف روند سريع خروشان انقلاب اسلامي را نخواهد داشت و اكنون كه شهيد صالحي در بين ما نيست اما شيوائي سخنانش و شيريني كلامش بيانگر هدف مقدسش بود.
هرگز فراموش نمي شود و طنين نواي قرآني كه در صبحگاهان روحي ديگر به پيكر مراسم صبحگاهي پادگان مي دميد پخش است و فضاي زندگي ما را نواي قرآنش پر و تكبيرش لرزه بر اندام هر خفاش كوردلي انداخته است .
انتهای پیام
نظر شما