شهیدی که در 3500 بمب خوشه ای عمل نکرده را خنثی کرد
يکشنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۲۳:۱۷
در گیرودار حملات هواپیماهای عراقی به شهرهای میهن اسلامی به کمک مجروحین شتافت طبق گفته فرمانده کمیته انقلاب اسلامی باختران نزدیک به 3500 بمب خوشه ای عمل نکرده را خنثی کرد بمب هایی که توسط هواپیماهای عراقی در نقاط مختلف شهر ریخته شده بودند.
به گزارش نوید شاهد کرمانشاه؛ شهید هوشنگ شیرزادی در سال 1344 در خانه ای محقر و خانواده ای مذهبی و اصیل در شهر باختران دیده به جهان گشود. از بدو کودکی تحت توجه و آموزش دایی بزرگش با احکام و تعالیم انسان ساز اسلام آشنا شد. با علاقه به مسجد می رفت و در جلسات آموزش قرآن شرکت می کرد پسری صمیمی، مهربان، زرنگ و چالاک بود.
دورۀ آموزش ابتدایی را در سرپل ذهاب سپری کرد. تحصیلات دورۀ راهنمایی او مصادف بود با اوج گیری نهضت اسلامی و حرکت های انقلابی مردم مسلمان ایران. اعتلای جنبش عمومی افکار و برخورداری او از تربیت ویژه مذهبی زمینه ای فراهم ساخت تا مرحلۀ جدیدی در تکوین شخصیت انقلابی محمود پدید آید. با درک نیاز زمانه به صفوف مبارزان راه حق و آزادی پیوست و با قلبی سلیم و روحی لطیف چنان خالصانه در جهت تحقق آرمان های اسلامی کوشید که به زودی در صف پیشتازان نهضت دانش آموزان قرار گرفت. سرکوب وحشیانه مبارزان در اعمال خفقان و دیکتاتوری نظام ستمشاهی در اراده راسخ او تزلزلی ایجاد نمی کرد، چرا که او راه بزرگ حیات را شناخته بود زندگیش را وقف تلاش و جهاد در راه اهداف مقدس اسلامی کرده بود پر کار و سخت کوش با مشکلات دست و پنجه نرم می کرد هم درس می خواند و هم کار می کرد تا در تامین مخارج زندگی به خانواده خود کمک کند.
سال دوم راهنمایی در اوج مبارزات انقلابی مردم علیه شاه جنایتکار، دوبار دستگیر شد . یک بار زمانی که مردم حزب ا... سینما شهر فرنگ را به آتش کشیدند و یکبار هنگامی که همراه جمعی به دفتر استانداری حمله کرده بود اما هر بار با زیرکی و شجاعت از دست مامورین شاه گریخت.
پس از پیروزی انقلاب در پایگاه بسیج مسجد صاحب الزمان (عج) ثبت نام کرد و با شروع جنگ تحمیلی با عشق و علاقه به خدمت دفاع از اسلام و تمامیت ارضی کشور کمر بست هنوز سال دوم دبیرستان را به پایان نرسانده بود که عازم جبهه شد و مدت پنج ماه در (قله شمشیر) دشمن بعثی مبارزه کرد در پی یک مرخصی کوتاه بار دیگر عازم جبهه های غرب کشور شد در سرپل ذهاب و قصرشیرین رویاروی تجاوزگران عراقی ایستاد با آنکه عشق جبهه و دفاع از میهن اسلامی لحظه ای او را از فعالیت باز نمی داشت در سنگر کسب دانش نیز از پای نایستاد تحصیلات دوره دبیرستان را نیز با موفقیت به پایان رساند سپس به عضویت کمیته انقلاب اسلامی استان باختران در آمد.
*شهید 3500 بمب خوشه ای عمل نکرده را خنثی کرد
در عملیاتی که علیه سوداگران مرگ و قاچاقچیان مواد مخدر در جریان بود نقش فعالی داشت مدتی نیز برای مبارزه با عناصر ضد انقلاب داخلی به زاهدان و سیستان و بلوچستان رفت و سرانجام با موفقیت همراه دیگر برادران انقلابیش به شهر خود بازگشت.
در گیرودار حملات هواپیماهای عراقی به شهرهای میهن اسلامی به کمک مجروحین شتافت طبق گفته فرمانده کمیته انقلاب اسلامی باختران نزدیک به 3500 بمب خوشه ای عمل نکرده را خنثی کرد بمب هایی که توسط هواپیماهای عراقی در نقاط مختلف شهر ریخته شده بودند.
*عشق به جبهه او را همواره به میدان های مبارزه فرا می خواند
از این رو بار دیگر به جبهه نبرد رو آورد و در منطقه عملیاتی والفجر 8 (فاو) به دفاع از حریم جمهوری اسلامی ایران پرداخت مدتی بعد در 22 بهمن 65 با سپاه حضرت مهدی (عج) عازم منطقه عملیاتی کربلای 5 شد و در جزیره بوارین مبارزه علیه دشمن را ادامه داد. پس از دو ماه به منطقه سردشت منتقل شد و تا 5 ماه در این منطقه انجام وظیفه کرد. سرانجام به عنوان نماینده کمیته انقلاب اسلامی در تیپ نبی اکرم (ص) و فرماندۀ گردان حمزه سیدالشهدا و گروهان نصر در عملیات افتخار آمیز نصر 7 به آرزوی دیرینه اش دست یافت و به دیدار حق شتافت در عملیات والفجر 5 منطقه چنگوله نیز شرکت داشت.
نگاه مهربان و مصمم و چهره بشاش و رفتار متین او همه حکایت از روحی بزرگ می کرد که قالب تن را جز حجابی در پیوند با معبود نمی دید. گویی به او الهام شده بود که پروردگارش او را پذیرفته و شایستگی سرباز حسین (ع) بودن را به او بخشیده است به تعبیر آقای حائری شیرازی عطارهایی که از گل عطر می گیرند به خوبی می دانند که گل را در چه روز و چه ساعتی بچینند که بیشترین عطر را داشته باشد خداوند نیز لحظه ای شهادت کسی را می پذیرد که عطرآگین ترین لحظات زندگیش فرا رسیده باشد و براستی محمود نیز مصداق چنین تعبیری بود.
اگر چه در راه تحقق اهداف عالی اسلام لحظه ای آرام و قرار نداشت متانت رفتارش از سجایای نیکوی اخلاق و طمأنینه قلبی آرامش یافته حکایت می کرد نگاه و حضور او به دیگران اطمینان خاطر می بخشید.
در خانواده ای پا به عرصۀ وجود گذاشت که کینه نسبت به حاکمیت ستم از خصایص اولیه آنان بود. نوجوانی شهید با فعالیتهای سیاسی عجین شده بود در تمام تظاهرات مردمی شرکت می کرد به امام عشق می ورزید و صحت و سقم هر جریان فکری و اندیشه ای را با کلام روشنگر امام می سنجید.
هرگز از این مسیر منحرف نشد ارتباط شهید با امام رابطه عاشق و معشوق و مطیع و مطاع بود. غمهایش را در نهانخانه دل پنهان می کرد و شادیهایش را با دیگران تقسیم می کرد همواره گشاده رو بود و با خنده و شادی غمها را از دلها می زدود علیرغم روحیه شاد و چهره متبسم از رنجی جانکاه می سوخت اندوه هجران معبود چیزی که حافظ از آن به حجاب تن تعبیر می کند وجودش مصداق بارزی بود از (حزفه فی قلبه و بشره فی وجهه) گشاده رویی و برخوردهای صمیمانه شهید عامل نیرومند جاذبه شخصیت اش بود با این حال جاذبه او از اعتدال خارج نمی شد چرا که در برابر فریبکاران قاطعانه می ایستاد و چنین قاطعیتی طبعا دافعه شخصیت او محسوب می شد با یاران انقلاب و همرزمانش مهربان و با منافقان و مخالفان نظام اسلامی سختگیر و جدی بود با فریب خوردگان داخلی برخوردی بر وفق داشت.
با قلبی رئوف و نیتی خالص شبها را به راز و نیاز با حضرت حق می گذراند می کوشید کسی از نیایش های شبانه اش مطلع نشود اما دوستان نزدیکش ضجه ها و ناله های او را به ویژه در شبهای حمله به خاطر دارند شجاع، فداکار و با گذشت بود پیش از انقلاب نیز انسانی حق جو و مذهبی بود با این حال تحقق پیروزی انقلاب اسلامی بر شور و ایمان عارفانه اش افزود معلم بزرگ انقلاب با دم مسیحایی و حیات بخش خود چنان در دل و جانش شرر افکنده بود که دردی جز درد دین در خود احساس نمی کرد. اعتقادش ادعا نبود یقینی بود که آثارش را در تمام مراحل زندگی او می نمایاند از چیزی جز خدا نمی ترسید و با اطمینان خاطر در جبهه ها حضور می یافت می گفت: ورود ترکش و گلوله به بدن بدون اذن خداوند محال است و عمیقاً معتقد بود که جبهه کعبۀ حقیقی دلهاست.
• وصیت نامه شهید
«اميد وارم شما رزمندگان اسلام همچون ابا عبداللهالحسين كه اسلام را با خون خودآبيارى نمود شما به تبعيت از سرورآزادگان، اسلام را با خون خود حفظ نماييد» (امام خمينى)
تانك حركت مىكند و ما هنوز درخوابيم . چرا؟چرا؟ چرا اى عزيزان؟
آيا كربلا فقط به يك گوشه از زمين كهآنهم درعراق است گفته مىشود ؟ اگرآنطور فكرمىكنيد پس «كل يوم عاشورا، كل ارض كربلا » چهمىشود؟ البته من كوچكتر ازآنم كه به شما عزيزان پيامى بدهم ولى اين گفته ها را از برادركوچكترتان قبول نماييد . عزيزان جنگ ما، جنگ بين اسلام و كفر است كه امام عزيز با صراحت فرمودند، پس تا دير نشده است از جاى برخيزيد « هلمن ناصر» حسين هنوز به گوش مىرسد . نشستن و مجال دادن به كفار، شايسته ما كه اسلام را قبول كردهايم نمىباشد . امام عزيز اين فرزند زهراى بتول فرمودند كه: برويد و اين جنگ را هرچه زودتر با سركوب نمودن كفار به پايان برسانيد . پس چرا هنوز بايد بنشينيم آيا مگر« اطيعو الله و اطيعو الرسول و اولا امركم » درقرآن نيامده است؟ اگر نرويد پيش خدا مسئوليد . پس بكوشيم تا جامه ذلت بر تن نپوشيم . رسولالله فرمودند : بگذاريد بجاى بر تن پوشيدن مذلت و ننگ و خوارى، دامنه كفنمان آغشته به خون باشد .
اسلام از روز ازل با خون بر پا بوده است و هميشه بين اسلام و كفر جنگمىباشد . بين حق و باطل سازش نيست چرا امام حسين و اهل بيت محترمش و اصحاب با وفايش در كربلا به شكست و به اسارت راهى نبردند . آيا غير ازدفاع از اسلام بود و بياييد اين جنگ ما را با آن جنگ مقايسه كنيد . ببينيد آيات تفاوتى در اين بين هست . فقط مكان و زمان است فرق مىكند .
امام امت فرزند همان امام عزيز و فرزند زهرا مىباشد . با رفتارتان ، با مال و جان و با هر آنچه دركف داريد براى برپايى و زنده نگاه داشتن اسلام عزيز تلاش و جهاد نماييد . عزيزان ودوستان و هركس كه اين وصيت نامه را مىخواند و مرامىشناسدمرا حلال نمايد . اميدوارم كه خداوند بزرگ همه را مورد بخشش و لطف بيكرانش قراردهد و امام عزيزمان را تا انقلاب يوسف زهرا مهدى «ارواحنا فداه » حفظ نمايد.
با سلام به حضرت رسول و بانوی بی پناهان بی بی دو عالم فاطمه زهرا (س) و حضرت حجت بن الحسن و نایب بر حقش امام امت خدمت برادران عزیزم جهانبخش و دائی عزیزم حیدر سلام می رسانم امیدوارم در پیشگاه خداوند متعال موفق و موید باشید امیدوارم به درگاه خداوند متعال استاد گرامی و نور چشم و هادی خانواده ام دایی عزیزم و غلام علی و برادر عزیزم علیرضا مطهری هر چه سریعتر خبر خیر و سلامتی آنها به خانواده ام و برای من برسد خدایا تو را به جان فاطمه زهرا با خبر خیر سلامتی دائی ام و برادر مطهری قلب این دو خانواده را شاد بگردان و هر چه سریعتر آنها رابه خانواده هایشان برسان انشاء الله.
برادر جهانبخش و دائی عزیزم مواظب پدر و مادر و خواهران و برادران من باشید و به جای من علیرضا و اکرم و محمد و مهدی و حسن و علی و محمد و زهرا و زهره را ببوسید و بگویید به آنها که من برای خدا به جبهه رفتم تا درس آزادگی را از حسین بن علی بیاموزند و بگویید که او درس را از فرزند زهرا آموخت سعی کنید آنها افرادی در خط انقلاب و اسلام دربیایند تا ادامه دهنده خون سرخ شهدا باشند و به ننه ام و خاله ام بگویید که در مقابل مصائب صبر کنند که خداوند صبر کنندگان را یاری خواهد کرد و هر وقت ناراحت شدید با نگاه به چهره امام قلب خود را تسکین دهید و به جای من از کلیه بچه های مسجد صاحب الزمان و برادران محله و مسجد نبی اکرم حلال خواهی کنید و امام را فراموش نکنید.
*نوشته ای از شهید 7 ساعت قبل از شهادت
بسمه تعالی
انا الله و انا الیه راجعون
روز 21/5/1366 ساعت 9 صبح
سلام بر امام و رهبر بزرگوار انقلاب فرزند حسین
لحظات حساس و شگفتی است که انسان را
دگرگون می کند وقت تنگ است و فرصت
قلم نگاشتن نیست فقط هر کس که مرا می شناسد
مرا حلال کند مادر جان مرا حلال کن انشاء الله
روبروی فاطمه زهرا رو سفید باشید و پدرم و اهل
خانواده ام و ای برادران بزرگوار انشاء الله
کربلا بروید و اگر من شهید شدم به جای من
قبر ابا عبدالله الحسین را زیارت کنید و سلام مرا به
مولایم حسین برسانید.
دورۀ آموزش ابتدایی را در سرپل ذهاب سپری کرد. تحصیلات دورۀ راهنمایی او مصادف بود با اوج گیری نهضت اسلامی و حرکت های انقلابی مردم مسلمان ایران. اعتلای جنبش عمومی افکار و برخورداری او از تربیت ویژه مذهبی زمینه ای فراهم ساخت تا مرحلۀ جدیدی در تکوین شخصیت انقلابی محمود پدید آید. با درک نیاز زمانه به صفوف مبارزان راه حق و آزادی پیوست و با قلبی سلیم و روحی لطیف چنان خالصانه در جهت تحقق آرمان های اسلامی کوشید که به زودی در صف پیشتازان نهضت دانش آموزان قرار گرفت. سرکوب وحشیانه مبارزان در اعمال خفقان و دیکتاتوری نظام ستمشاهی در اراده راسخ او تزلزلی ایجاد نمی کرد، چرا که او راه بزرگ حیات را شناخته بود زندگیش را وقف تلاش و جهاد در راه اهداف مقدس اسلامی کرده بود پر کار و سخت کوش با مشکلات دست و پنجه نرم می کرد هم درس می خواند و هم کار می کرد تا در تامین مخارج زندگی به خانواده خود کمک کند.
سال دوم راهنمایی در اوج مبارزات انقلابی مردم علیه شاه جنایتکار، دوبار دستگیر شد . یک بار زمانی که مردم حزب ا... سینما شهر فرنگ را به آتش کشیدند و یکبار هنگامی که همراه جمعی به دفتر استانداری حمله کرده بود اما هر بار با زیرکی و شجاعت از دست مامورین شاه گریخت.
پس از پیروزی انقلاب در پایگاه بسیج مسجد صاحب الزمان (عج) ثبت نام کرد و با شروع جنگ تحمیلی با عشق و علاقه به خدمت دفاع از اسلام و تمامیت ارضی کشور کمر بست هنوز سال دوم دبیرستان را به پایان نرسانده بود که عازم جبهه شد و مدت پنج ماه در (قله شمشیر) دشمن بعثی مبارزه کرد در پی یک مرخصی کوتاه بار دیگر عازم جبهه های غرب کشور شد در سرپل ذهاب و قصرشیرین رویاروی تجاوزگران عراقی ایستاد با آنکه عشق جبهه و دفاع از میهن اسلامی لحظه ای او را از فعالیت باز نمی داشت در سنگر کسب دانش نیز از پای نایستاد تحصیلات دوره دبیرستان را نیز با موفقیت به پایان رساند سپس به عضویت کمیته انقلاب اسلامی استان باختران در آمد.
*شهید 3500 بمب خوشه ای عمل نکرده را خنثی کرد
در عملیاتی که علیه سوداگران مرگ و قاچاقچیان مواد مخدر در جریان بود نقش فعالی داشت مدتی نیز برای مبارزه با عناصر ضد انقلاب داخلی به زاهدان و سیستان و بلوچستان رفت و سرانجام با موفقیت همراه دیگر برادران انقلابیش به شهر خود بازگشت.
در گیرودار حملات هواپیماهای عراقی به شهرهای میهن اسلامی به کمک مجروحین شتافت طبق گفته فرمانده کمیته انقلاب اسلامی باختران نزدیک به 3500 بمب خوشه ای عمل نکرده را خنثی کرد بمب هایی که توسط هواپیماهای عراقی در نقاط مختلف شهر ریخته شده بودند.
*عشق به جبهه او را همواره به میدان های مبارزه فرا می خواند
از این رو بار دیگر به جبهه نبرد رو آورد و در منطقه عملیاتی والفجر 8 (فاو) به دفاع از حریم جمهوری اسلامی ایران پرداخت مدتی بعد در 22 بهمن 65 با سپاه حضرت مهدی (عج) عازم منطقه عملیاتی کربلای 5 شد و در جزیره بوارین مبارزه علیه دشمن را ادامه داد. پس از دو ماه به منطقه سردشت منتقل شد و تا 5 ماه در این منطقه انجام وظیفه کرد. سرانجام به عنوان نماینده کمیته انقلاب اسلامی در تیپ نبی اکرم (ص) و فرماندۀ گردان حمزه سیدالشهدا و گروهان نصر در عملیات افتخار آمیز نصر 7 به آرزوی دیرینه اش دست یافت و به دیدار حق شتافت در عملیات والفجر 5 منطقه چنگوله نیز شرکت داشت.
نگاه مهربان و مصمم و چهره بشاش و رفتار متین او همه حکایت از روحی بزرگ می کرد که قالب تن را جز حجابی در پیوند با معبود نمی دید. گویی به او الهام شده بود که پروردگارش او را پذیرفته و شایستگی سرباز حسین (ع) بودن را به او بخشیده است به تعبیر آقای حائری شیرازی عطارهایی که از گل عطر می گیرند به خوبی می دانند که گل را در چه روز و چه ساعتی بچینند که بیشترین عطر را داشته باشد خداوند نیز لحظه ای شهادت کسی را می پذیرد که عطرآگین ترین لحظات زندگیش فرا رسیده باشد و براستی محمود نیز مصداق چنین تعبیری بود.
اگر چه در راه تحقق اهداف عالی اسلام لحظه ای آرام و قرار نداشت متانت رفتارش از سجایای نیکوی اخلاق و طمأنینه قلبی آرامش یافته حکایت می کرد نگاه و حضور او به دیگران اطمینان خاطر می بخشید.
در خانواده ای پا به عرصۀ وجود گذاشت که کینه نسبت به حاکمیت ستم از خصایص اولیه آنان بود. نوجوانی شهید با فعالیتهای سیاسی عجین شده بود در تمام تظاهرات مردمی شرکت می کرد به امام عشق می ورزید و صحت و سقم هر جریان فکری و اندیشه ای را با کلام روشنگر امام می سنجید.
هرگز از این مسیر منحرف نشد ارتباط شهید با امام رابطه عاشق و معشوق و مطیع و مطاع بود. غمهایش را در نهانخانه دل پنهان می کرد و شادیهایش را با دیگران تقسیم می کرد همواره گشاده رو بود و با خنده و شادی غمها را از دلها می زدود علیرغم روحیه شاد و چهره متبسم از رنجی جانکاه می سوخت اندوه هجران معبود چیزی که حافظ از آن به حجاب تن تعبیر می کند وجودش مصداق بارزی بود از (حزفه فی قلبه و بشره فی وجهه) گشاده رویی و برخوردهای صمیمانه شهید عامل نیرومند جاذبه شخصیت اش بود با این حال جاذبه او از اعتدال خارج نمی شد چرا که در برابر فریبکاران قاطعانه می ایستاد و چنین قاطعیتی طبعا دافعه شخصیت او محسوب می شد با یاران انقلاب و همرزمانش مهربان و با منافقان و مخالفان نظام اسلامی سختگیر و جدی بود با فریب خوردگان داخلی برخوردی بر وفق داشت.
با قلبی رئوف و نیتی خالص شبها را به راز و نیاز با حضرت حق می گذراند می کوشید کسی از نیایش های شبانه اش مطلع نشود اما دوستان نزدیکش ضجه ها و ناله های او را به ویژه در شبهای حمله به خاطر دارند شجاع، فداکار و با گذشت بود پیش از انقلاب نیز انسانی حق جو و مذهبی بود با این حال تحقق پیروزی انقلاب اسلامی بر شور و ایمان عارفانه اش افزود معلم بزرگ انقلاب با دم مسیحایی و حیات بخش خود چنان در دل و جانش شرر افکنده بود که دردی جز درد دین در خود احساس نمی کرد. اعتقادش ادعا نبود یقینی بود که آثارش را در تمام مراحل زندگی او می نمایاند از چیزی جز خدا نمی ترسید و با اطمینان خاطر در جبهه ها حضور می یافت می گفت: ورود ترکش و گلوله به بدن بدون اذن خداوند محال است و عمیقاً معتقد بود که جبهه کعبۀ حقیقی دلهاست.
• وصیت نامه شهید
«اميد وارم شما رزمندگان اسلام همچون ابا عبداللهالحسين كه اسلام را با خون خودآبيارى نمود شما به تبعيت از سرورآزادگان، اسلام را با خون خود حفظ نماييد» (امام خمينى)
تانك حركت مىكند و ما هنوز درخوابيم . چرا؟چرا؟ چرا اى عزيزان؟
آيا كربلا فقط به يك گوشه از زمين كهآنهم درعراق است گفته مىشود ؟ اگرآنطور فكرمىكنيد پس «كل يوم عاشورا، كل ارض كربلا » چهمىشود؟ البته من كوچكتر ازآنم كه به شما عزيزان پيامى بدهم ولى اين گفته ها را از برادركوچكترتان قبول نماييد . عزيزان جنگ ما، جنگ بين اسلام و كفر است كه امام عزيز با صراحت فرمودند، پس تا دير نشده است از جاى برخيزيد « هلمن ناصر» حسين هنوز به گوش مىرسد . نشستن و مجال دادن به كفار، شايسته ما كه اسلام را قبول كردهايم نمىباشد . امام عزيز اين فرزند زهراى بتول فرمودند كه: برويد و اين جنگ را هرچه زودتر با سركوب نمودن كفار به پايان برسانيد . پس چرا هنوز بايد بنشينيم آيا مگر« اطيعو الله و اطيعو الرسول و اولا امركم » درقرآن نيامده است؟ اگر نرويد پيش خدا مسئوليد . پس بكوشيم تا جامه ذلت بر تن نپوشيم . رسولالله فرمودند : بگذاريد بجاى بر تن پوشيدن مذلت و ننگ و خوارى، دامنه كفنمان آغشته به خون باشد .
اسلام از روز ازل با خون بر پا بوده است و هميشه بين اسلام و كفر جنگمىباشد . بين حق و باطل سازش نيست چرا امام حسين و اهل بيت محترمش و اصحاب با وفايش در كربلا به شكست و به اسارت راهى نبردند . آيا غير ازدفاع از اسلام بود و بياييد اين جنگ ما را با آن جنگ مقايسه كنيد . ببينيد آيات تفاوتى در اين بين هست . فقط مكان و زمان است فرق مىكند .
امام امت فرزند همان امام عزيز و فرزند زهرا مىباشد . با رفتارتان ، با مال و جان و با هر آنچه دركف داريد براى برپايى و زنده نگاه داشتن اسلام عزيز تلاش و جهاد نماييد . عزيزان ودوستان و هركس كه اين وصيت نامه را مىخواند و مرامىشناسدمرا حلال نمايد . اميدوارم كه خداوند بزرگ همه را مورد بخشش و لطف بيكرانش قراردهد و امام عزيزمان را تا انقلاب يوسف زهرا مهدى «ارواحنا فداه » حفظ نمايد.
با سلام به حضرت رسول و بانوی بی پناهان بی بی دو عالم فاطمه زهرا (س) و حضرت حجت بن الحسن و نایب بر حقش امام امت خدمت برادران عزیزم جهانبخش و دائی عزیزم حیدر سلام می رسانم امیدوارم در پیشگاه خداوند متعال موفق و موید باشید امیدوارم به درگاه خداوند متعال استاد گرامی و نور چشم و هادی خانواده ام دایی عزیزم و غلام علی و برادر عزیزم علیرضا مطهری هر چه سریعتر خبر خیر و سلامتی آنها به خانواده ام و برای من برسد خدایا تو را به جان فاطمه زهرا با خبر خیر سلامتی دائی ام و برادر مطهری قلب این دو خانواده را شاد بگردان و هر چه سریعتر آنها رابه خانواده هایشان برسان انشاء الله.
برادر جهانبخش و دائی عزیزم مواظب پدر و مادر و خواهران و برادران من باشید و به جای من علیرضا و اکرم و محمد و مهدی و حسن و علی و محمد و زهرا و زهره را ببوسید و بگویید به آنها که من برای خدا به جبهه رفتم تا درس آزادگی را از حسین بن علی بیاموزند و بگویید که او درس را از فرزند زهرا آموخت سعی کنید آنها افرادی در خط انقلاب و اسلام دربیایند تا ادامه دهنده خون سرخ شهدا باشند و به ننه ام و خاله ام بگویید که در مقابل مصائب صبر کنند که خداوند صبر کنندگان را یاری خواهد کرد و هر وقت ناراحت شدید با نگاه به چهره امام قلب خود را تسکین دهید و به جای من از کلیه بچه های مسجد صاحب الزمان و برادران محله و مسجد نبی اکرم حلال خواهی کنید و امام را فراموش نکنید.
*نوشته ای از شهید 7 ساعت قبل از شهادت
بسمه تعالی
انا الله و انا الیه راجعون
روز 21/5/1366 ساعت 9 صبح
سلام بر امام و رهبر بزرگوار انقلاب فرزند حسین
لحظات حساس و شگفتی است که انسان را
دگرگون می کند وقت تنگ است و فرصت
قلم نگاشتن نیست فقط هر کس که مرا می شناسد
مرا حلال کند مادر جان مرا حلال کن انشاء الله
روبروی فاطمه زهرا رو سفید باشید و پدرم و اهل
خانواده ام و ای برادران بزرگوار انشاء الله
کربلا بروید و اگر من شهید شدم به جای من
قبر ابا عبدالله الحسین را زیارت کنید و سلام مرا به
مولایم حسین برسانید.
نظر شما