راه شهدا را که حق سنگینی به گردن ما دارند را ادامه دهید
شنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۲۳:۲۲
برای طول عمر و سلامتی رهبر انقلاب و پیروزی رزمندگان اسلام دعا کنید که پیروزی نزدیک است و در آخر از خواهران و برادران عزیزم می خواهم راه شهدا را که حق سنگینی به گردن ما دارند ادامه دهند.
به گزارش نوید شاهد کرمانشاه؛ شهید کیانوش رحمتی در 21 مرداد 1347 در باختران دیده به جهان گشوده با گذشت زمان و سپری نمودن دوران کودکی وارد مدرسه شده دوران ابتدایی را در مدرسه کمال الملک و دوران راهنمایی را در مدرسه شهید کشوری و دوران متوسطه را در هنرستان صنعتی شماره دوکسری گذراند.
شهید در مدرسه همیشه شاگرد ساکت و با انضباطی بود با شروع انقلاب اسلامی شهید همیشه از مبارزات امام خمینی و قیام مردم پشتیبانی می کرد، وی از سال دوم راهنمایی فعالیت های خود را از رفتن به مسجد آغاز نمود. شهید در اوج انقلاب شب ها به نگهبانی می پرداخت نه تنها به جای خود بلکه برای رضای خدا به جای دیگران نیز کشیک می داد. با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و هجوم ناجوانمردانه بعثیون کافر به خاک کشور اسلامی مان وی علاقه شدیدی به جبهه پیداکرد و مراتب از جبهه و از ایمان، تقوا رزمندگان اسلام تعریف و تمجید می کرد و به همین دلیل شروع به مطالعه جزوه های نظامی پدرش (یک فرد نظامی است) نمود و از این طریق با تاکتیک های نظامی آشنایی پیدا کرد و با استفاده از همان جزوه ها امتحاناتی در این زمینه از نامبرده به عمل آمد در سال 1362 از طرف مدرسه به جبهه های میمک و مهران و صالح آباد اعزام شدند پس از بازگشت از جبهه ها مهران و میمک فعالیتش بیشتر شد و مرتب می گفت من باید به جبهه بروم حتی یک بار به مدیر هنرستان گفته بود که در طرح لبیک یا خمینی مرا ثبت نام کنید که مدیر مدرسه به علت کم سن و سال بودنش گفته بود که تو را در رده بندی قرار می دهیم تا نوبت تو شود شهید از این پاسخ بسیار ناراحت شده و به مادرش می گوید که مادر شما به مدرسه بیا و کاری بکن که زودتر مرا بفرستند.
*خصوصیات اخلاقی شهید از زبان خانواده ودوستان و همسنگرانش
کیانوش رحمتی به طلبگی خیلی علاقه داشت ولی با این وجود وقتی از طرف مسجد محل به نامبرده گفته بودند که تو را تایید می کنیم که برای طلبگی به حوزه علمیه قم بروی در جواب گفته بود ابتدا به جبهه می روم چون رفتن به جبهه واجب است که پس از بازگشت از جبهه به حوزه علمیه قم می روم.
سرانجام برادر کیانوش رحمتی در سال اول هنرستان فنی که بود با وجودی که دو امتحان (از امتحانات سری دوم) را داده بود تحصیل را رها ساخته و در تاریخ 30 اردیبهشت ماه 1363 راهی جبهه های نبرد حق علیه باطل شد، در مدت سه ماهی که به جبهه رفته بود فقط یکبار در تاریخ هشتم مرداد ماه 1363به مرخصی آمد و در آخرین ملاقات وی با خانواده اش گفت که اگر شهید شدم حلالم کنید شهید در مهمانی ها شرکت نمی کرد و به مادیات زندگی علاقه چندان نداشت و در این زمینه انزجار داشت این که خدا این همه مسائل مادی را جهت امتحان و آزمایش بندگان قرار داده است رهنمودهای امام امت همیشه ورد زبانش بود و در حد امکان آنها را در عمل پیاده می کرد علاقه خاصی به جمع کردن وصیتنامه های شهدا داشت و با جمع کردن وصیتنامه ها نکات مهم آنها را یادداشت می نمود تا سرمشق زندگی اش قرار دهد به مناجات و ادعیه خصوصاٌ دعاهای کمیل و توسل خیلی علاقه داشت شبها تا ساعت 12 الی 1 به عبادت می پرداخت و به دلیل اخلاصی که در عملش داشت این مسئله را در خفا انجام می داد و در جواب خانواده اش که آیا شما قرآن یا نماز می خوانید پاسخش منفی بود شهید با اینکه کم سن و سال بودند ولی ایمان و اخلاص را در عمل به ما و همسنگرانش می آموخت سرانجام در روز 21 مرداد 63 در سن 16 سالگی با قلبی مملو از عشق به اسلام و امام مورد اصابت ترکش خمپاره های مزدوران بعثی صهیونیستی صدام یزید قرار گرفت و به فیض شهادت نائل آمد و بالاخره به آرزوی دیرینه اش رسید.
• وصیت نامه شهید
ما باید اسلام را به پیش ببریم و به همه دنیا انشاءالله اسلام را صادر کنیم و قدرت اسلام را به تمام ابر قدرتها بفهمانیم. "امام خمینی"
با سلام حضور رهبر کبیر انقلاب اسلامی و با درود به روان پاک شهدای اسلام. قبل از هر چیز اگر توفیق شهادت پیدا کردم از تمام دوستان و آشنایان و برادران و خواهرانم عذر می خواهم که نتوانستم از همگی شما خداحافظی کنم. امیدوارم که مرا ببخشید و حلالم کنید و از دعای خیر در حق این بندۀ شرمنده از گناه کوتاهی نکنید که امید من به همین دعاهای شماست اکنون که عازم جبهه های حق علیه باطل هستم اگر لیاقت آنرا پیدا کردم که در این راه خون ناقابل خود را نثار کنم و شهید شوم از پدر و مادرم و دیگر دوستان و آشنایانم می خواهم که بعد از شنیدن خبر شهادتم هرگز برای من اشک نریزند و لباس سیاه بر تن نکنند و متأثیر نشوند بلکه خوشحال باشند. چرا که به مطلوب خود رسیدم چنانچه قرآن می فرماید و لاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بی احیاء عند ربهم یرزقون گمان نکنید کسانیکه در راه خدا کشته می شوند مرده اند بلکه آنها زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند.
سفارش و وصیت من به شما پدر و مادر و دوستان و آشنایانم این است که:
* همیشه در هر کاری که انجام می دهید اسلام را ملاک قرار دهید و رضای خدای تبارک و تعالی را در نظر بگیرید که در غیر اینصورت اگر خلافی از ما سر بزند خدا از ما نمی گذرد.
* همیشه و در هر حال گوش به فرمان امام باشید و سخنانش را که به جز قرآن و احادیث چیز دیگری نیست در متن زندگیتان قرار دهید و به آن عمل کنید.
* از روحانیت هرگز دست برندارید.
* به دوستانم بگویید که ناراحت نباشند که نزد شهدا می رویم نزد انبیاء و اولیاء می رویم. نزد بهشتی و یارانش؛ نزد شهدای محراب و نزد دوستانمان کرم طهماسبی، مسعود حیدری فر، خدارضا بهرامی، فیض اله نظری، اصغر اسدبیگی و ...
* برای طول عمر و سلامتی رهبر انقلاب و پیروزی رزمندگان اسلام دعا کنید که پیروزی نزدیک است و در آخر از خواهران و برادران عزیزم می خواهم راه شهدا را که حق سنگینی به گردن ما دارند ادامه دهند.
انتهای پیام
شهید در مدرسه همیشه شاگرد ساکت و با انضباطی بود با شروع انقلاب اسلامی شهید همیشه از مبارزات امام خمینی و قیام مردم پشتیبانی می کرد، وی از سال دوم راهنمایی فعالیت های خود را از رفتن به مسجد آغاز نمود. شهید در اوج انقلاب شب ها به نگهبانی می پرداخت نه تنها به جای خود بلکه برای رضای خدا به جای دیگران نیز کشیک می داد. با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و هجوم ناجوانمردانه بعثیون کافر به خاک کشور اسلامی مان وی علاقه شدیدی به جبهه پیداکرد و مراتب از جبهه و از ایمان، تقوا رزمندگان اسلام تعریف و تمجید می کرد و به همین دلیل شروع به مطالعه جزوه های نظامی پدرش (یک فرد نظامی است) نمود و از این طریق با تاکتیک های نظامی آشنایی پیدا کرد و با استفاده از همان جزوه ها امتحاناتی در این زمینه از نامبرده به عمل آمد در سال 1362 از طرف مدرسه به جبهه های میمک و مهران و صالح آباد اعزام شدند پس از بازگشت از جبهه ها مهران و میمک فعالیتش بیشتر شد و مرتب می گفت من باید به جبهه بروم حتی یک بار به مدیر هنرستان گفته بود که در طرح لبیک یا خمینی مرا ثبت نام کنید که مدیر مدرسه به علت کم سن و سال بودنش گفته بود که تو را در رده بندی قرار می دهیم تا نوبت تو شود شهید از این پاسخ بسیار ناراحت شده و به مادرش می گوید که مادر شما به مدرسه بیا و کاری بکن که زودتر مرا بفرستند.
*خصوصیات اخلاقی شهید از زبان خانواده ودوستان و همسنگرانش
کیانوش رحمتی به طلبگی خیلی علاقه داشت ولی با این وجود وقتی از طرف مسجد محل به نامبرده گفته بودند که تو را تایید می کنیم که برای طلبگی به حوزه علمیه قم بروی در جواب گفته بود ابتدا به جبهه می روم چون رفتن به جبهه واجب است که پس از بازگشت از جبهه به حوزه علمیه قم می روم.
سرانجام برادر کیانوش رحمتی در سال اول هنرستان فنی که بود با وجودی که دو امتحان (از امتحانات سری دوم) را داده بود تحصیل را رها ساخته و در تاریخ 30 اردیبهشت ماه 1363 راهی جبهه های نبرد حق علیه باطل شد، در مدت سه ماهی که به جبهه رفته بود فقط یکبار در تاریخ هشتم مرداد ماه 1363به مرخصی آمد و در آخرین ملاقات وی با خانواده اش گفت که اگر شهید شدم حلالم کنید شهید در مهمانی ها شرکت نمی کرد و به مادیات زندگی علاقه چندان نداشت و در این زمینه انزجار داشت این که خدا این همه مسائل مادی را جهت امتحان و آزمایش بندگان قرار داده است رهنمودهای امام امت همیشه ورد زبانش بود و در حد امکان آنها را در عمل پیاده می کرد علاقه خاصی به جمع کردن وصیتنامه های شهدا داشت و با جمع کردن وصیتنامه ها نکات مهم آنها را یادداشت می نمود تا سرمشق زندگی اش قرار دهد به مناجات و ادعیه خصوصاٌ دعاهای کمیل و توسل خیلی علاقه داشت شبها تا ساعت 12 الی 1 به عبادت می پرداخت و به دلیل اخلاصی که در عملش داشت این مسئله را در خفا انجام می داد و در جواب خانواده اش که آیا شما قرآن یا نماز می خوانید پاسخش منفی بود شهید با اینکه کم سن و سال بودند ولی ایمان و اخلاص را در عمل به ما و همسنگرانش می آموخت سرانجام در روز 21 مرداد 63 در سن 16 سالگی با قلبی مملو از عشق به اسلام و امام مورد اصابت ترکش خمپاره های مزدوران بعثی صهیونیستی صدام یزید قرار گرفت و به فیض شهادت نائل آمد و بالاخره به آرزوی دیرینه اش رسید.
• وصیت نامه شهید
ما باید اسلام را به پیش ببریم و به همه دنیا انشاءالله اسلام را صادر کنیم و قدرت اسلام را به تمام ابر قدرتها بفهمانیم. "امام خمینی"
با سلام حضور رهبر کبیر انقلاب اسلامی و با درود به روان پاک شهدای اسلام. قبل از هر چیز اگر توفیق شهادت پیدا کردم از تمام دوستان و آشنایان و برادران و خواهرانم عذر می خواهم که نتوانستم از همگی شما خداحافظی کنم. امیدوارم که مرا ببخشید و حلالم کنید و از دعای خیر در حق این بندۀ شرمنده از گناه کوتاهی نکنید که امید من به همین دعاهای شماست اکنون که عازم جبهه های حق علیه باطل هستم اگر لیاقت آنرا پیدا کردم که در این راه خون ناقابل خود را نثار کنم و شهید شوم از پدر و مادرم و دیگر دوستان و آشنایانم می خواهم که بعد از شنیدن خبر شهادتم هرگز برای من اشک نریزند و لباس سیاه بر تن نکنند و متأثیر نشوند بلکه خوشحال باشند. چرا که به مطلوب خود رسیدم چنانچه قرآن می فرماید و لاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بی احیاء عند ربهم یرزقون گمان نکنید کسانیکه در راه خدا کشته می شوند مرده اند بلکه آنها زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند.
سفارش و وصیت من به شما پدر و مادر و دوستان و آشنایانم این است که:
* همیشه در هر کاری که انجام می دهید اسلام را ملاک قرار دهید و رضای خدای تبارک و تعالی را در نظر بگیرید که در غیر اینصورت اگر خلافی از ما سر بزند خدا از ما نمی گذرد.
* همیشه و در هر حال گوش به فرمان امام باشید و سخنانش را که به جز قرآن و احادیث چیز دیگری نیست در متن زندگیتان قرار دهید و به آن عمل کنید.
* از روحانیت هرگز دست برندارید.
* به دوستانم بگویید که ناراحت نباشند که نزد شهدا می رویم نزد انبیاء و اولیاء می رویم. نزد بهشتی و یارانش؛ نزد شهدای محراب و نزد دوستانمان کرم طهماسبی، مسعود حیدری فر، خدارضا بهرامی، فیض اله نظری، اصغر اسدبیگی و ...
* برای طول عمر و سلامتی رهبر انقلاب و پیروزی رزمندگان اسلام دعا کنید که پیروزی نزدیک است و در آخر از خواهران و برادران عزیزم می خواهم راه شهدا را که حق سنگینی به گردن ما دارند ادامه دهند.
انتهای پیام
نظر شما