دانش آموز بسیجی (3) سیروس پیروندی
جمعه, ۱۴ آبان ۱۳۹۵ ساعت ۱۹:۵۰
چند کلمه ای با مردم حزب الله مردم شما را بخدا پشتیبان ولایت فقیه وامام باشید جبهه ها را خالی نگذارید ...
بسم الله الرحمن الرحیم
زند گی نامه شهید پاسدار سیروس پیروندی
شهید گرانقدر در اول محرم 1352در روستا ی ریکجوب از توابع سنقر بدنیا آمد با تولد شهید گرانقدر خانواده بی نهایت خوشحال شدند زمان کودکی را روستای مذکور بسر برد تا اینکه در سال 1354 از روستا به شهرستان سنقر کوچ کردند در زمان انقلاب در سن 5 سالگی بودند بعداز پیروزی انقلاب در سال 1358 راهی مدرسه گردید از همان اوایل تدریس فردی سر به زیر و نماز خوان بودند و دردرس خواندن همیشه شاگرد نمونه و با انضباط خوبی بودند در زمان تحصیل جنگ شروع گردیده بود و این شهید چندین بار بعنوان بسیج مردمی به جبهه ها اعزام گردید در تابستانها نیز که مدارس تعطیل بود به کمک پدر پیرش که مغازه کوچکی داشت می رفت و کمک حال پدر بود راست می گویند خداوند بزرگ گل چین است آنقدر این شهید گرامی با خانواده و همسایه ها و دوستانش خوش اخلاق و خوش برخورد بود که زبانزد همه بود ایام محرم در محلۀامام زاده سنقرزنجیرزنان به عزاداری سالار و سرور شهیدان مشغول بود تا اینکه در سالهای 66-65 بعنوان پاسدار رسمیبا توجه به سن کمی که داشت به استخدام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و گوش بفرمان ولایت و امام شهیدان بودند و همیشه دوستان شهید از اخلاق نیکو ی وی یاد می کردند همیشه نماز را اول وقت می خوانند و خانواده را به خواندن نماز و پیروی از ولایت تشویق می کردند در آواخر سال 66 به مرخصی آمدند موقع رفتن انگار به او الهام شده بودکه شهید می شود با تمام خانواده خداحافظی کرد و همه را به صبر و شکیبائی دعوت
میکرد تا اینکه در سال 11 / 1 / 1367 با توجه به اینکه دیده بان توپخانه 166 هجرت لشکر چهارم بعثت بودند در عملیات والفجر 10 به درجه رفیع شهادت نائل گردیدند و شهادت این بزرگوار درس بزرگی به خانواده داد که همیشه حافظ انقلاب وولایت باشند .یاد و خاطره اش گرامی و روحش با شهدای گرانقدر کربلا محشور باد . انشاالله خداوند کمک کند قدر دان شهدا باشیم و در قیامت خجالت زده آنها نباشیم0
والسلام
خانواده شهید پاسدار سیروس پیروندی
زند گی نامه شهید پاسدار سیروس پیروندی
شهید گرانقدر در اول محرم 1352در روستا ی ریکجوب از توابع سنقر بدنیا آمد با تولد شهید گرانقدر خانواده بی نهایت خوشحال شدند زمان کودکی را روستای مذکور بسر برد تا اینکه در سال 1354 از روستا به شهرستان سنقر کوچ کردند در زمان انقلاب در سن 5 سالگی بودند بعداز پیروزی انقلاب در سال 1358 راهی مدرسه گردید از همان اوایل تدریس فردی سر به زیر و نماز خوان بودند و دردرس خواندن همیشه شاگرد نمونه و با انضباط خوبی بودند در زمان تحصیل جنگ شروع گردیده بود و این شهید چندین بار بعنوان بسیج مردمی به جبهه ها اعزام گردید در تابستانها نیز که مدارس تعطیل بود به کمک پدر پیرش که مغازه کوچکی داشت می رفت و کمک حال پدر بود راست می گویند خداوند بزرگ گل چین است آنقدر این شهید گرامی با خانواده و همسایه ها و دوستانش خوش اخلاق و خوش برخورد بود که زبانزد همه بود ایام محرم در محلۀامام زاده سنقرزنجیرزنان به عزاداری سالار و سرور شهیدان مشغول بود تا اینکه در سالهای 66-65 بعنوان پاسدار رسمیبا توجه به سن کمی که داشت به استخدام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و گوش بفرمان ولایت و امام شهیدان بودند و همیشه دوستان شهید از اخلاق نیکو ی وی یاد می کردند همیشه نماز را اول وقت می خوانند و خانواده را به خواندن نماز و پیروی از ولایت تشویق می کردند در آواخر سال 66 به مرخصی آمدند موقع رفتن انگار به او الهام شده بودکه شهید می شود با تمام خانواده خداحافظی کرد و همه را به صبر و شکیبائی دعوت
میکرد تا اینکه در سال 11 / 1 / 1367 با توجه به اینکه دیده بان توپخانه 166 هجرت لشکر چهارم بعثت بودند در عملیات والفجر 10 به درجه رفیع شهادت نائل گردیدند و شهادت این بزرگوار درس بزرگی به خانواده داد که همیشه حافظ انقلاب وولایت باشند .یاد و خاطره اش گرامی و روحش با شهدای گرانقدر کربلا محشور باد . انشاالله خداوند کمک کند قدر دان شهدا باشیم و در قیامت خجالت زده آنها نباشیم0
والسلام
خانواده شهید پاسدار سیروس پیروندی
بسمه تعالی
قسمتی از خاطرات شهید سیروس پیروندی
شهید پیروندی در آخرین مرخصی که به منزل تشریف آوردند لحظه ای از یاد برادارن رزمنده ( جبهه و جنگ )غافل نبودند شبی که می خواستند به جبهه بر می گردند تا ساعت 4 صبح نخوابید و همه اش در فکر برگشت به جبهه و شرکت در عملیات والفجر 10 بودند حدود ساعت 5 صبح از خواب بیدار شدند و با اهل خانه خداحافظی و دیده بوسی نمودند و به سوی جبهه شتافتند و درست در خاطر داریم که می گفتند این آخرین مرخصی و دیدار است می دانم که حتماً این بار شهید خواهم شد مادر شهید در آخرین بار حرکت شهید به سوی جبهه گفتند فرزندم پس درس را چه می کنی در جواب گفت ما در امروز روز مبارزه با دشمنان اسلام و میهن اسلامی است روزی است که صدای غریبی حسین (ع) شنیده می شود باید به یاری اسلام شتافت و شهید سیروس پیروندی رفت و در تاریخ 14 / 1 / 67 به شهادت نائل گردید و پیکر پاک و مطهرش در گلزار شهدای شهرستان سنقر به خاک سپرده شد0
والسلام 0
قسمتی از خاطره شهید پیروندی در آخرین مرخصی
قسمتی از خاطرات شهید سیروس پیروندی
شهید پیروندی در آخرین مرخصی که به منزل تشریف آوردند لحظه ای از یاد برادارن رزمنده ( جبهه و جنگ )غافل نبودند شبی که می خواستند به جبهه بر می گردند تا ساعت 4 صبح نخوابید و همه اش در فکر برگشت به جبهه و شرکت در عملیات والفجر 10 بودند حدود ساعت 5 صبح از خواب بیدار شدند و با اهل خانه خداحافظی و دیده بوسی نمودند و به سوی جبهه شتافتند و درست در خاطر داریم که می گفتند این آخرین مرخصی و دیدار است می دانم که حتماً این بار شهید خواهم شد مادر شهید در آخرین بار حرکت شهید به سوی جبهه گفتند فرزندم پس درس را چه می کنی در جواب گفت ما در امروز روز مبارزه با دشمنان اسلام و میهن اسلامی است روزی است که صدای غریبی حسین (ع) شنیده می شود باید به یاری اسلام شتافت و شهید سیروس پیروندی رفت و در تاریخ 14 / 1 / 67 به شهادت نائل گردید و پیکر پاک و مطهرش در گلزار شهدای شهرستان سنقر به خاک سپرده شد0
والسلام 0
قسمتی از خاطره شهید پیروندی در آخرین مرخصی
دفترخاطرات جبهه :وصیتنامه
اسم:سیروس پیروندی
عضویت : پاسدار افتخاری
گردان توپخانۀ سپاه چهارم بعثت ( مخابرات )
یادگاری سیروس پیر وندی
منطقۀ عملیاتی والفجر 10
بسم الله الرحمن الرحیم
ولاتحسبن الذین قتلو فی سبیل الله امواتاًبل احیا ء عند ربهم یرزقون
با عرض سلام و درود خالصانه به پیشگاه ولی عصر ( عج ) و نائب بر حقش امام خمینی
بار خدایا اکمون که قلم بر دست گرفته و شروع به نوشتن وصیت نامه می کنم تنها آرزویم شهادت در راه توست چندین بار وصیت نامه نوشتم اما به آرزویم که همانا شهادت است نرسیدم و متاسفانه وصیت نامه هایم در لابه لای کتابها پوسیده ولی اینبار که شروع به نوشتن وصیت نامه نمودم با دفعه های قبلی فرق دارد زیرا هر لحظه باید برای شهادت آماده شد باری پدر عزیزم و مادر گرامی و دلسوزم می دانم که برای من رنج و زحمتهای فراوانی را متحمل شده اید تا بزرگم کردید و تحویل جامعه داده اید شما را بخدا مرا حلال کنید و دست از انقلاب و ولایت فقیه نکشید و باید افتخار کنید که چنین فرزندانی را تحویل اجتماع داده اید .
و اگر جنازه ام بدست شما نرسید هیچ نگران نباشید زیرا روحم در میان شماست برادران عزیزم امیدوارم که یکایک شما مرا حلال کنید برادران من بوجود داشتن برادرهائی همچون شما افتخار می کنم می دانم که بعد از من سنگر م را خالی نمی گذارید و اسلحه ام را بدست می گیرید از تنها خواهر م حلالیت می طلبم خواهرم زینب وار به زندگیت ادامه بده از زن دادشهایم حلالیت می طلبم
چند کلمه ای با مردم حزب الله مردم شما را بخدا پشتیبان ولایت فقیه و امام باشید جبهه هارا خالی نگذارید از برادرانی که در گردان توپخانه 166 هجرت با من بوده اند حلالیت می طلبم عزیزان هیچ نگران نباشید من امانتی در میان شما بوده ام و خودم آگاهانه این راه را انتخاب نموده ام انشاالله که مورد قبول خداوند باشد % .
والسلام سیروس پیروندی
تاریخ وصیت نامه 7 / 1 / 67 ساعت 3/30 دقیقه بعداز ظهر .
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
آمین یا رب العالمین.
**************************
اسم:سیروس پیروندی
عضویت : پاسدار افتخاری
گردان توپخانۀ سپاه چهارم بعثت ( مخابرات )
یادگاری سیروس پیر وندی
منطقۀ عملیاتی والفجر 10
بسم الله الرحمن الرحیم
ولاتحسبن الذین قتلو فی سبیل الله امواتاًبل احیا ء عند ربهم یرزقون
با عرض سلام و درود خالصانه به پیشگاه ولی عصر ( عج ) و نائب بر حقش امام خمینی
بار خدایا اکمون که قلم بر دست گرفته و شروع به نوشتن وصیت نامه می کنم تنها آرزویم شهادت در راه توست چندین بار وصیت نامه نوشتم اما به آرزویم که همانا شهادت است نرسیدم و متاسفانه وصیت نامه هایم در لابه لای کتابها پوسیده ولی اینبار که شروع به نوشتن وصیت نامه نمودم با دفعه های قبلی فرق دارد زیرا هر لحظه باید برای شهادت آماده شد باری پدر عزیزم و مادر گرامی و دلسوزم می دانم که برای من رنج و زحمتهای فراوانی را متحمل شده اید تا بزرگم کردید و تحویل جامعه داده اید شما را بخدا مرا حلال کنید و دست از انقلاب و ولایت فقیه نکشید و باید افتخار کنید که چنین فرزندانی را تحویل اجتماع داده اید .
و اگر جنازه ام بدست شما نرسید هیچ نگران نباشید زیرا روحم در میان شماست برادران عزیزم امیدوارم که یکایک شما مرا حلال کنید برادران من بوجود داشتن برادرهائی همچون شما افتخار می کنم می دانم که بعد از من سنگر م را خالی نمی گذارید و اسلحه ام را بدست می گیرید از تنها خواهر م حلالیت می طلبم خواهرم زینب وار به زندگیت ادامه بده از زن دادشهایم حلالیت می طلبم
چند کلمه ای با مردم حزب الله مردم شما را بخدا پشتیبان ولایت فقیه و امام باشید جبهه هارا خالی نگذارید از برادرانی که در گردان توپخانه 166 هجرت با من بوده اند حلالیت می طلبم عزیزان هیچ نگران نباشید من امانتی در میان شما بوده ام و خودم آگاهانه این راه را انتخاب نموده ام انشاالله که مورد قبول خداوند باشد % .
والسلام سیروس پیروندی
تاریخ وصیت نامه 7 / 1 / 67 ساعت 3/30 دقیقه بعداز ظهر .
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
آمین یا رب العالمین.
**************************
منبع : اداره هنری اسناد وانتشارات
نظر شما