من مفتخرانه وفروتنانه ملبس به جامه ی پر بهای سربازی نایب امام زمان (عج) شدم .

شهید عبدالحسین نجفی
متولد: 1339
نام پدر: مصطفی
ساکن : اسلام آبادغرب
محل شهادت: کرندغرب
عضو: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
تاریخ شهادت: 1/8/85

شهید نجفی در سال 1339 در اسلام آبادغرب در یک خانواده  مذهبی متولد شد شهید نجفی هنوز تحصیلات ابتدائیش را به پایان نرسانده بود که پدرش را از دست داد و در نتیجه مادرش سرپرستی خانواده را بعهده گرفت فقر و مشکلات زندگی باعث شد که شهید نجفی از سال اول دبیرستان ترک تحصیل کند. و سپس شروع به کار کردن کرد. او همیشه به مسجد رفت و نمازهای خویش را به جماعت برگزار می کرد او در یک شرکت مشغول کار کردن بود و در زمان انقلاب شروع به تبلیغ اسلام برای کارگران این شرکت نمود در شرکتی که وی کار می کرد تعدادی کره ای و انگلیسی نیز بودند که ایشان برای تبلیغ اسلام بین آنها چند جلد قرآن مجید با ترجمه انگلیسی به آنها هدیه کرد که مزدوران ساواک بعد از این کار وی را دستگیر کردند که بعد از چند روز بوسیله اعتصاب کارگران از زندان ساواک آزاد گردید شهید نجفی پس از مدتی به اسلام آباد عزیمت کرد و به صف راهپیمایی مردم این شهر پیوست و از طرف مزدوران شاه آمریکایی چندین بار مورد هجوم واقع شد پس از پیروزی انقلاب و تشکیل سپاه به خدمت سپاه در آمد مدتی در مریوان بین آتش گلوله و خون جنگید. او در قرآن خواندن مهارت خوبی داشت و برادران پاسدار هیچ وقت صدای دلنشین او را هنگام قرائت قرآن فراموش نمی کنند وی پس از چندی به کرندغرب منتقل شد و در حین پاسداری از اسلام و انقلاب به درجه رفیع شهادت نائل گردید.
یادش گرامی راهش مستدام
 
بسم الله الرحمن الرحیم
وصیت نامه پاسدار عبدالحسین نجفی
مادرم ای عزیزترین کسم  چه رنجها بردی و چه زحماتی متحمل شدی تا من و سایر برادران و خواهرانم جای خالی پدر را احساس ننمائیم و در گوشهایم چه زمزمه های شیرین و چه لالایی های خواندی که در آغاز و پایان آن نام خدا  و رسول و ائمه معصومین مزین می نمود آنها را تو درس صداقت و پاکی و خداجوئی و یکتا پرستی را با عمل و کلامت تدریس نمودی و چه خوب آموختی که چگونه بر روی پاهای خود بایستم و نان از عمل خویش خورم و یاد خدا را در سراچه دل خود ، زبان خود و فکر خود بگنجانم و این چنین بود که در حد توانم برای رضای خالق در حدود توان و قدرت خویش غیر مسلمانان را (کارگران ـ مهندسان خارجی) با کلام آخرینش آشنا ساختم و در امر معروف و نهی از منکر کوشیدم آجرها ـ کاشیها و کفپوشها و محراب و منبر مسجد گواه و دلیل مبرهنی خواهد بود بر ادعایم و گوشهای خداجویان مسلمانی که اذان مرا شنیده اند گواه دیگری است بر ادعای این عمل خداپسندانه و یادگار پیامبر (ص) و بلال مؤدنش ستمها و تبعیضها را ایوب وار صبورانه تحمل نمودیم تا که رهبرمان این سید بزرگوار و فرزند خلف آل رسول پرچم پر افتخار اسلام را بر فراز ایران اسلامی به احتزاز در آورد و چه راهی جز پوشیدن لباس مقدس پاسداری از حریم پر افتخار اسلام ناب محمدی باقی می ماند و من مفتخرانه و فروتنانه ملبس به جامۀ پر بهای سربازی نایب امام زمان (عج) شدیم تا شاید بعنوان قطره ای از دریای پر تلاطم انقلاب امام خمینی نهال کاشتۀ رهبر را از زخم تبرهای تیز قسم خوردگان ضد اسلام و انقلاب پاسدار و نگهبان باشیم مادر جان خود خوب می دانی که پیوندی مبارک که سنت رسول اله است را در حال تهیه هستم نامزدم با اخلاق من و آنچه را در ذره ذرۀ وجودم در عشق به انقلاب و رهبری بزرگوارش موج می زند با اطلاع و جزو اهداف او نیز شده است پس انتظار دارم آنچه را به من آموختی به او نیز بیاموزی که همچون نامش پروانه برگرد عصمت و عفت و ایمان بچرخد همچنانکه خود گفته است من علی (ع) وار و او فاطمه (س) وار با کوچکترین و کمترین امکانات بسازیم و زندگی را بر مبنای خواست و رضای خداوند بنا نهیم با این همه تاریخ سرشار از خاطرات و اتفاقات تلخ و شیرین است و هیچ کس از آینده بدرستی اطلاع و آگاهی ندارد در حال حاضر زندگی من می تواند آبستن هر نوع حادثه ای باشد که امیدوارم اتفاقات زندگی من و ما جز در راه رضای خدا نباشد
یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
در خاتمه شما مادر عزیزم و همسر آینده ام و برادران و خواهرانم را به صراط مستقیم و دست آویختن و چنگ زدن به ریسمان الهی فرا می خوانم و به رعایت حجاب ظاهر و حجاب درون که همان حجب و حیا ـ عفت و پاکدامنی ـ صداقت و رعایت شرافت انسانی و اسلامی وصیت می کنم که چه بسا در آینده ای نزدیک در میان شما نباشم اما بدانید که دیر با زود به سرای باقی خواهید آمد و دوست دارم در پیشگاه خداوند سر بلند و موجب فخر و مباهات من باشید
مادر تو به پروانه بگو سرخ بپوشد
تا دشمن پستم نزدند خنده به رویش
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده