شهیدی که درس گرفت ودرس داد
نتیجه قبولی دانشگاه یک ماه پس از شهادت بدست خانواده اش رسید.

 

شهید وحید یدالهی
محل تولد: کرمانشاه
نام پدر: ابوالقاسم
تاریخ تولد: 4/9/47
تاریخ شهادت: 21/5/66
محل شهادت: سردشت
عملیات: نصر 7
شغل: بسیجی
وصیت نامه
یا ایها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فداخلیفی عبادی و ادخلی جنتی
شهید نظر می افکند به وجه ا... امام خمینی
شهید در معنی لغت به معنای شاهد و گواه و ما می خواهیم بدانیم که شهید در یک جامعه چه رکنی را دارد وقتی که در جامعه آیه شریفه ان اکرمکم عندا... مفهوم شد خود بخود یعنی آیه (یا ایها الانسان انک کاوح الی ربک کدحا   تفهیمم  خواهد شد وقتی می گوییم شهید نباید در افکار محدود خود جسم مرده وبی جانی را ترسیم کنیم بلکه کاملا عکس آن است کسی را باید بنگریم که با نفس عماره و هوای نفس خویش دست و پنجه نرم کرده و بر آنان غالب گشته است و این غلبه است که به او درجه شهادت یعنی درجه پیامبران و امامان رسانیده است این شهید است که خود را به دریای پر امواج و پر تلاطم دنیا و هوای نفس می زند و با او به ستیزه برمی خیزد و بعد از غالب شدن او و مغلوب شدن هواهای دنیوی افق درخشان و پر نور عدالت و رستگاری را پیش چشم خود می بیند به وجه ا... نظر می افکند حوریان بهشتی با عطر و مشک و عنبر بر بالین او فراخوانده می شوند و به او خوش آمد  اینان به ندای ا... پاسخ مثبت داده اند که (فقایلوهم حلی لاتکون یتنه) جنگ و ستیزه کنید تا آنجا که هیچ اثری از کفر و فتنه در عالم نماند اینان کسانی هستند که بدین منظور به میدان آمده اند می کشند و کشته می شوند که این شهادت هدیه ایی است والا و مقدس از طرف معبودشان به آنان اما با آن همه آیت و نشانه که خداوند برای انسانها قرار داد باز این انسان متکبر و خودخواه تجربه و تعقل نکرده است که این همه از برای من نازل شده اینها از برای من متکبر و بی عقل شهادت را و مردم را برای خدا و گسیختن از دنیای مادی را قبول نموده اند حماسه های امام سومش را حسین بن علی (ع) در صحرای گرم و سوزان کربلا را بیاد نمی آورد که با 70 نفر از اصحابش با دو طفل بزرگ و کوچکش با پسر برادرش در روبروی خصم می ایستد و ندا می دهد (اگر دین محمد با کشته شدن من بر پای می ماند پس ای شمشیرها مرا در خود برگیرید)
انسان خدا را شناخته اینان خدا را احساس کرده اند اینان خود را شناخته اند
(من عرف نفسه فقد عرف ربه) هر کس که خود را شناخت خدای خویش را شناخته و هر کس که خدای خویش را شناخت بدرجه والای انسانیت رسیده است سخن از شهید و از واژه شهادت زیاد است و قلم یارای نوشتن آن را ندارد بقول دانشمند و فیلسوف قرن است و شهید مطهری که شهدا شمع محفل بشریتند یعنی اگر شهیدی در جامعه وجود نداشته باشد ظلمت در جامعه حکم فرماست به امید زیارت کربلا و قدس عزیز
و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل ا... امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون
 
خاطره از زبان همرزش : علی آرین فر
شغل: پاسدار
شهید وحید یدالهی یک بسیجی افتخاری ، بی مزد و حقوق بود و با عشق به جبهه می رفت همیشه از خدا می خواست او را به خود وامگذارد در منطقه عملیاتی نصر 7 به شهادت رسید ،شب عملیات کارها را تقسیم کردند قرار شد شهید در اورژانس بماند و من هم رفت و آمد آمبولانسها را کنترل کنم ولی ایشان قبول نکردند و گفتند شما زن و بچه دارید من مجرد هستم من به جای شما می روم با اصرار او من هم قبول کردم اما دل شوره عجیبی بعد از رفتن ایشان داشتم به این دلیل به دنبال ایشان رفتم در بین راه آمبولانس وحید را دیدم ولی وحید در آن نبود از راننده که پرسیدم گفتند وحید خواسته در جنگ مستقیم با دشمن باشد جایش را با من عوض کرده من خواستم به خط اول بروم برای دیدن وحید اما در بین راه زخمی شدم و مرا به اورژانس بردند آنجا با خبر شدم که وحید به شهادت رسیده دیدم که وحید از پستهای پشت خط راضی نشده و به جنگ مستقیم با دشمن رفته به مقام شهادت نایل شده در عملیات کربلای 5 هم شهید یداللهی در بخش امداد بودند و بسیار پر کار و پر تلاش به ما خبر دادند از طریق بی سیم که بچه های امداد دچار مشکلی شده اند وقتی به آنجا رفتیم دیدیم هدف دشمن قرار گرفته اند  آنها را که بیرون آوردیم دیدم شهید وحید یداللهی به بچه ها گفت دیدی گفتم ما را نجات می دهند من به ایشان گفتم مگر شما با بی سیم به ما خبر ندادید و آنها منکر این کار شدند و گفتند که بی سیم خراب است و آنجا بود که فهمیدم این صدای غیب بوده که ما را به آنجا خوانده نه صدای بی سیم چی.
 
 
خاطره از زبان خانواده :
شهید وحید یدالهی در تاریخ سوم آذرماه سال 1347 در خانواده ای مذهبی متولد شد. از همان ابتدای کودکی به دلیل حُسن خلق مورد توجه دوستان و فامیل قرار گرفت. بتدریج این حُسن خلق با اعتقاد مذهبی و تربیت صحیح در هم آمیخت و از او شخصیتی ساخت که بدون تردید می توانست الگوی خوبی برای بسیاری از نوجوانان و جوانان باشد.
صبر و شکیبایی، شجاعت، گشاده رویی و ادب از خصوصیات بارز این شهید گرانقدر بود.
با وجود سن کمش عاقلانه فکر می کرد و تصمیم می گرفت حتی گاهی افرادی را مورد نصیحت قرار می داد که از نظر سنی از خودش بزرگتر بودند.
در ایام ماه مبارک رمضان بطور مستمر در جلسات قرائت قرآن شرکت می کرد و خود نیز قرآن را با صوتی زیبا و دلنشین قرائت می نمود.
هنگامی که برادر بزرگش به فیض شهادت نائل آمد شهید وحید 12 سال داشت در سالهای بعد از شهادت برادر تصمیم گرفت با ایجاد رابطه غنی عاطفی با خانواده تسکینی بر دل داغدیده آنها بخصوص مادر و پدرش باشد، و در این امر تا حدود زیادی مؤثر بود.
فضائل اخلاقی ایشان به قدری بود که در طی سالهای کوتاه عمر پر برکتش هیچیک از اقوام و آشنایان و دوستان اش از وی کدورتی به دل نداشتند. نه تنها باعث رنجش خاطر کسی نمی شد بلکه همیشه سعی می کرد تا آنجایی که از دستش برمی آید به دیگران کمک کند، و باری از دوش دیگران بردارد.
بعد از شهادت برادرش از هر فرصتی برای رفتن به جبهه استفاده می کرد. اوائل حضورش منحصر به ایام تعطیل می شد و بعداً به صورت جدی تری درآمد. طوری که هنگام شهادت معاونت بهداری تیپ را عهده دار بود. در واقع در طول این سالها او نفس خود را تزکیه می کرد و به خودسازی وجودش پرداخت.
دوران نوجوانی اش مانند سایر شهیدان در حالی سپری می شد که او خود را از بسیاری از لذتهای حلال این دنیا محروم می کرد تا به هدفی والاتر برسد.
برخی از روزها با آنکه قرضی بر عهده نداشت روزه می گرفت. مدتها بود که از خوردن غذاهای مورد علاقه اش امساک می ورزید، و یا از تفریحها و سرگرمیهای مورد
توجه اش چشم پوشی می نمود و خود را سرگرم اموری می کرد که گر چه سود و نفع شخصی اش در آن نبود ولی می توانست منفعت عمومی داشته باشد.
با آنکه آرزوی خانواده بر آوردن آرزوها و خواسته های او بود اما هیچگاه خواستۀ زیادی از خانواده نداشت و همیشه به امکانات متوسط و گاهی حداقل قناعت می کرد. بینش قوی او به زندگی ایمانش را صد چندان می کرد.
او اکنون جوانی برومند شده بود که می توانست از پدر تقاضای پول، ماشین ، مسافرت، خانه بهتر و امکانات رفاهی بیشتر بکند اما خواسته او یک چیز بیشتر نبود و آن اجازه پدر و مادر و جلب رضایت آنها برای حضور مستمرش در جبهه.
در سال آخر دبیرستان با تلاش چشمگیر تصمیم گرفت علاوه بر سنگر مقدس جبهه در سنگر دانشگاه نیز حضور داشته باشد بنابراین چند ماه قبل از آزمون ورودی دانشگاهها مصرانه شروع به دوره کتابها نمود و در این آزمون شرکت کرد. اما نتیجه قبولی اش زمانی بدست خانواده اش رسید که یک ماه از شهادت اش می گذشت.
بله این شهید بزرگوار سرانجام در ارتفاعات سردشت به تاریخ 22/5/66 به شرف شهادت نائل آمد. قطعاً در آزمونی حقیقی تر قبول شد و دل به قبولی دنیا نداد. مادر و پدرش او را به خاک سپردند تا با یادش تا قیامت زندگی کنند. فرزندی که در طول 19 سال زندگی پربار هیچگاه حتی با کلمه ای سبب آزردگی آنان را فراهم نکرده بود. فرزندی که با ایمان و عشق به ائمه زندگی کرد و با افتخار و سربلندی از این دنیا رخت بربست. فرزندی که با شجاعت زندگی کرد و با شجاعت از دنیا رفت. او که درس گرفت و درس داد، راهش پر رهرو و یادش گرامی باد.
 
 
 
 
برچسب ها
غیر قابل انتشار : ۰
در انتظار بررسی : ۵
انتشار یافته: ۲
vahid
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۲:۴۰ - ۱۳۹۵/۰۵/۳۱
0
2
درود به روح پرفتحشون. بنده حقیر از نظر نام و نام خانوادگی با ایشون هم نام هستم و برام جالب توجه.ولی ایشون کجا ومن کجا
محمد علی سروری
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۶:۴۳ - ۱۴۰۲/۰۱/۲۱
0
1
بنده افتخار همسایگی شهید را داشتم و در چند سال آخر با ایشان همراه بودم انسانی والا و بینظیر بود و بعد از شهادتش بزرگترین غم زندگی من که نوجوان بودم شکل گرفت برخی از روزها برای زنده کردن یادش سری به عکسش میزنم و افسوس میخورم .
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده