«موقع عملیات به ما گفتن شما باید به انتظامات بروید و ما انتظامات را قبول نکردیم و فرمانده تیپ ۲۲ بدر خرمشهر ما را نمی‌گذاشت به خط مقدم برویم و به ما گفت که باید انتظامات را قبول کنید و یا باید به شهرستان خودتان بروید و ما نه شهرستان را قبول کردیم و نه انتظامات ...» ادامه این خاطره از زبان شهید «اسدالله احمدی» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

روایت شهید احمدی از رفتن به خط مقدم جبهه!

به گزارش نوید شاهد استان قزوین، شهید «اسدالله احمدی»، پنجم اردیبهشت ماه سال ۱۳۴۳ در روستای حسین‌آباد از توابع شهر تاکستان به دنیا آمد، پدرش غفارعلی، کارگر شرکت راه‌آهن بود و مادرش سلاطین‌خانم نام داشت، تا پایان دوره ابتدایی درس خواند، پاسدار بود، سال ۱۳۶۲ ازدواج کرد و صاحب دو پسر و یک دختر شد. این شهید بزرگوار نهم تیر ماه سال ۱۳۶۹ در بانه هنگام درگیری با گروه‌های ضدانقلاب بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید و مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.

روایت شهید احمدی از رفتن به خط مقدم جبهه!

شهید اسدالله احمدی روایت می‌کند: بسمه تعالی در عملیات بیت‌المقدس ما در نزدیکی سر راه شادگان بودیم و موقع عملیات به ما گفتن شما باید به انتظامات بروید و ما انتظامات را قبول نکردیم و فرمانده تیپ ۲۲ بدر خرمشهر ما را نمی‌گذاشت به خط مقدم برویم و به ما گفت که باید انتظامات را قبول کنید و یا باید به شهرستان خودتان بروید و ما نه شهرستان را قبول کردیم و نه انتظامات را فقط ۲۴ نفر ما بودیم که آواره بودیم در تیپ و شب حمله صبح زود پا شدیم و نماز صبح را خواندیم و از تیپ فرار کردیم به خط و نه فرمانده خبر از ما دارد و نه دیگری.

به خط رفتیم و در کنار رود کارون دیدیم تانک‌ها و ماشین‌ها در آنجا ایستاده‌اند و ما از آن‌ها پرسیدیم برادر به خط از کجا می‌رود و گفتن از همین جا و ما رفتیم جلو و دیدیم یک پل شناور که همه وسایل از روی آن می‌رفتن و می‌آمدن و ما از آنجا رفتیم و دیدیم که یک ماشین در گل گیر کرده است و با برادران کمک کردیم و آنرا از گل در آوردیم و دیدیم یک ماشین ۵ متری این ماشین گیر کرده است و رفتیم جلو و دیدیم که زخمی‌ها هستند و برادر‌ها را صدا زدیم که زود این ماشین را از گل در آوریم و به پشت جبهه آمد و ما باز راه را ادامه دادیم و به طرف خط می‌رفتیم و با هم می‌گفتیم و می‌خندیم و تا یک ماشین آمد و ما سوار شدیم و به خط رسیدیم که دیدم که جنازه‌های عراقی‌ها در آنجا است و ما باز به راه‌مان ادامه دادیم.

و به طرف خط می‌رفتیم و به گردان‌ها رسیدیم و ما آنقدر دویده بودیم که خسته بودیم؛ و به خط رفتیم و یک میدان مین دشمن که رد می‌شدیم که خیلی طول و عرض داشت و ما با خونسردی از آنجا رد شدیم و دیدیم که یک تانک دشمن به دست رزمندگان شجاع به غنیمت گرفته شده است و خیلی خوشحال شدیم و رفتیم جلو که پشت خاکریز اولی رسیدیم که عراقی‌ها پوتین و لباس‌های خود را در آورده‌اند و پا به فرار گذاشته‌اند و ما از آنجا روبه طرف جاده اهواز و خرمشهر کردیم و دشمن در حال فرار بود و رزمندگان اسلام در حال پیشروی بودند. 

پوستر سالروز شهادت شهید «سلیمانی»

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده