زندگینامه شهید «داریوش مرادی فرد»
سه‌شنبه, ۲۱ فروردين ۱۴۰۳ ساعت ۲۳:۱۵
شهید «داریوش مرادی فرد» فردی شجاع، مظلوم و خستگی‌ناپذیر بود به‌طوری‌که در جبهه‌ها همرزمانش او را سردار خستگی‌ناپذیر نامیدند اما این خستگی‌ناپذیری و شجاعت در پشت جبهه و در شهر به مظلومیت تبدیل می‌شد و در دوران دفاع مقدس حزب‌الله شهر خرم‌آباد او را «مظلوم شهر، شیر جبهه» نامیده بودند.

به گزارش نوید شاهد لرستان، شهید «داریوش مرادی فرد» دلاوری از تبار پاک دلاوران لر و از سرداران شاخص استان لرستان در تیرماه سال 1344 در خانواده‌ای مذهبی در منطقه علوی خرم‌آباد متولد شد.

خانواده شهید در دوران تولد ایشان از وضعیت مناسبی برخوردار بودند و در عین حال بسیار ساده و معمولی زندگی می‌کردند، همیشه با سادگی و صمیمیت و با آغوش باز پذیرای مردم محروم و مستضعف بودند، مخصوصاً پدر شهید بزرگوارکه فردی بسیار متدین و مذهبی، سخت‌کوش و زحمت‌کش بود و بیشتر وقت خود را صرف رفع مشکلات مردم در منطقه می‌کرد.

مادر وی نیز بسیار مهربان و صمیمی و با داریوش که فرزند اول خانواده بود ارتباط و انس عجیبی داشته که این انس و علاقه کماکان و بعد از گذشت سال‌ها از شهادت این شهید پا برجاست.

شهید داریوش مرادی در آغوش این مادر مهربان و صمیمی و تحت تعلیم و تربیت این‌چنین پدری سخت‌کوش و فداکار درس انسانیت و خداشناسی، درس پاکی و اخلاص، درس ایثار و شجاعت، درس غیرت و وطن‌پرستی و در نهایت درس عشق و دوستی را آموخت و دوران کودکی را گذراند و وارد دبستان شد.

شهیدی که «مظلوم شهر و شیر جبهه» لقب داشت

وی مقطع دبستان را در محله (قاضی‌آباد) شهر خرم‌آباد به پایان رساند و در حالی دوران راهنمایی را شروع کرد که مصادف بود با شکل‌گیری تظاهرات‌های منجر به انقلاب اسلامی و به سبب ارتباط نزدیک خانوادگی با علمای شهر (شهیدان رحیمی و آیت‌الله طاهری خرم‌آبادی)، داریوش نیز ارتباط و انس زیادی با شهید بزرگوار سید فخرالدین رحیمی داشت و به تشویق پدر در محضر ایشان علوم دینی را فرا می‌گرفت.

در ایام انقلاب با وجود سن کم، نقش بسزایی در تظاهرات‌های شهر داشت و کلیه دستورات دینی و پیام‌های سیاسی امام خمینی(ره) را که توسط شهید بزرگوار رحیمی به مسجد علوی رسانیده می‌شد به دستور ایشان در کنار دیگر دوستان برنامه‌ریزی و در سطح شهر خرم‌آباد به اجرا می‌گذاشتند، مخصوصاً در دوران ممنوع‌المنبر بودن علمای شهر همراه با پدر بزرگوارشان نقش بسیار زیادی در رساندن پیام‌های علما به مردم خرم‌آباد و روستاهای اطراف لرستان داشتند.

داریوش با اینکه سن بسیار کمی داشت ولی به خاطر حضور آشکار و محکم پدر در این عرصه در تمام تظاهرات‌های شهر حضور فعال داشت و یکی از کارهای مهم و ماندگار او در آن سن نوجوانی همراهی با پدر و دوستان پدر در طرح‌ریزی و فراری دادن عالم انقلابی و چهره سیاسی مذهبی شهر خرم‌آباد شهید بزرگوار سید نورالدین رحیمی از چنگال سخت ساواک و مخفی نمودن ایشان در روستاهای اطراف بود که در طول تمام آن مدت داریوش در کنار ایشان بود و پیام‌های مخفیانه این روحانی مطرح را در آن زمان به شهر خرم‌آباد و اطراف می‌رساند.

خصوصیات اخلاقی شهید داریوش مرادی

داریوش مرادی به معنی واقعی مرد تقوا و پرهیزکاری بود، مرد اخلاص و پاک نیتی بود، با عمق جان و وجودش به ادای نماز و واجبات مقید بود و با عمل خویش که نه با گفتار خویش همیشه بر آن تأکید می‌کرد و از خصوصیات ویژه او اصرار و استمرار در اقامه نماز شب بود تا جایی‎که دوستان و همرزمان شهید همگی داریوش مرادی را به عنوان یک مسلمان متعهد راستین به دین اسلام و مذهب شیعه می‌شناسند.

دومین خصوصیت ویژه وی ساده‌زیستی و دوری از تجملات، تکبر و ریا بود، شهید داریوش مرادی بسیار مقید به عدم استفاده شخصی از وسایل دولتی و بیت‌المال بود به‌طوری‌که به گفته خانواده این شهید در انگشت‌شمار روزهایی که در مرخصی به سر می‌برد بارها مشاهده شده بود ماشین دولتی را که در اختیار داشت، در حیاط منزل پدری پارک می‌کرد و برای بیرون رفتن از منزل، از وسیله نقلیه عمومی استفاده می‌نمود و فقط در زمانی از وسیله نقلیه دولتی استفاده می‌کرد که در حال انجام ماموریت بود.

مقام‌پرستی و جاه‌طلبی در مقابل این شهید بسیار ناچیز و بی‌بها بود به‌طوری‌که با اینکه همیشه مسئولیت‌های مهمی را در دوران جنگ داشته بود اما به گواه فرمانده لشگر 57 حضرت ابوالفضل(ع) در دوران جنگ، داریوش مرادی هیچ‌وقت در پی مقام بالاتر نبود و بارها به پیشنهاد قبول مسولیت فرماندهی لشگر و حتی مسولیت‌هایی را که به عهده گرفته بود، پیشنهاد منفی داده بود.

وی همیشه خود را یک بسیجی ساده می‌دانست و به دنبال جاه و مقام نبود و با تمام کسانی که به عنوان نیرو در یگان‌هایی که او فرماندهی آنجا را به عهده داشت بسیار دوست و صمیمی بود و با همه آنها رفتاری برادرانه داشت به‌طوری‌که هیچ کسی نمی‌دانست داریوش فرمانده این افراد است.

غیرت و شجاعت از دیگر خصوصیات ویژه شهید داریوش مرادی شجاعت و دلیری ایشان بود که در بین همه همرزمان واقعی وی زبانزد بوده و هست به‌طوری‌که در جمع‌آوری‌های اطلاعت و طراحی‌های مهم بسیاری از عملیات‌ها شهید داریوش شب‌ها و روزهای زیادی را در ارتفاعات کردستان عراق و همچنین در جبهه جنوب در فاصله چند متری سنگرهای عراقی‌ها و در وضعیت بسیار سخت می‌گذرانده و گاهاً ماه‌ها در خاک عراق به بررسی‌های اطلاعاتی برای عملیات مشغول ‌بوده است.

از دیگر خصوصیات اخلاقی شهید داریوش مرادی احترام به پدر و مادر و خانواده بود با اینکه ایشان تمام دوران نوجوانی و دوران سن تکلیف خود را در جبهه‌های دفاع از کشور گذرانده بود به‌طوری‌که در پرونده ایشان در طول هشت سال دفاع مقدس فقط هشت روز مرخصی وجود دارد که به همین دلیل خانواده حضور او در منزل را بسیار به ندرت می‌دیدند اما به گفته پدر و مادر این شهید در آن مدت بسیار کم هم محبت‌ها و احترام به پدر و مادر وی آن‌چنان بود که در نبودش هم خانواده همیشه وجود او را در کنار خود حس می‌کردند والبته با وجود آن همه دوری داریوش تا جایی که امکان داشته سعی می‌کرده است از طریق تلفن در صورت دسترسی، عدم حضور خود را رفع و از احوالات خانواده در جریان باشد و نگرانی‌های خانواده را نیز نسبت به سلامت خویش رفع نماید.

شهید مرادی و حماسه دفاع مقدس

در همان روزهای اول شروع جنگ تحمیلی داریوش که یک نوجوان چهارده ساله بود و در پایه اول متوسطه مشغول به تحصیل بود، بدون مشورت با کسی و بدون اطلاع خانواده وبدون کوچک‌ترین تردیدی در سومین روز آغاز جنگ تحمیلی تصمیمش را عملی کرد و به فرمان امام خمینی(ره) لبیک گفت، تفنگ «ام یک» پدرش را به دست گرفته و نیمه شب از منزل خارج شده و با آن سن کمش تک و تنها از شهر خرم‌آباد عازم خرمشهر و جنوب کشور شد.

در مسیر جاده تهران ـ اهواز قرارمی‌گیرد به امید اینکه با وسیله‎ای عبوری خود را به خرمشهر برساند غافل از اینکه دست تقدیر به خاطر خلوص نیت و سادگی و صفای باطنش خواب‌های بزرگی برایش دیده و سرنوشتی کمیاب برایش رقم زده بود.

به طور کاملا اتفاقی یکی از ماشین‌های عبوری که در آن ساعات بعد از نیمه شب در این جاده در حال حرکت است یک جیپ ارتشی بود که سرنشین آن فرمانده مستقیم جنگ‌های نامنظم آن زمان بود که پس از رسیدن به شهید داریوش مرادی که در آن زمان یک نوجوان چهارده ساله و به همراه یک قبضه تفنگ «ام یک» کنار جاده استاده ، درکنار این نوجوان توقف می‌کند و با تعجب زیاد از او سؤال می‌کند و داریوش نیز بدون اطلاع از نام و مسئولیت سرنشینان آن ماشین با سادگی و خلوص تمام پاسخ می‌دهد که برای جنگ و دفاع از کشورم به خرمشهر و آبادان می‌روم.

شهید سیدمجتبی هاشمی نیز گویی به اخلاص وجود و پاکی نیت داریوش پی برده باشد بدون هیچ سؤال دیگری قبول می‌کند وی را همراه خویش تا اهواز و پشت جبهه برساند اما بعد از صحبت‌های بیشتر در طول مسیر با خصوصیات و غیرت و شجاعت داریوش بیشتر آشنا شده و به داریوش اعتماد کامل پیدا می‌کند و به خاطر اصرارهای داریوش بر حضور در خط مقدم، شهید بزرگوار سیدمجتبی هاشمی نیز داریوش مرادی را مستقیم همراه خود به خط مقدم جبهه‌ها می‌برد.

این‌چنین و به صورت خیلی اتفاقی شهید داریوش مرادی که رویای رفتن به جبهه ودفاع از حق مظلوم و خاک و ناموس هموطنان خود را داشت برای اولین بار در سال 1359 و در سومین روز آغاز جنگ به صورت مستقیم و در قالب نیروی مردمی وارد جنگ‌های تن به تن آن روزهای خرمشهر می‌شود و در کنار سرداران بزرگی چون شهید چمران، شهید سید مجتبی هاشمی، شهید حسن باقری و شهید جهان‌آرا و دیگر رزمندگان مدافع خرمشهر به دفاع از خونین شهر می‌پردازد. و به علت کمبود سلاح تا مدت‌ها از تفنگ ام یک همراه خود نیز استفاده می‌کند.

بعد از آن داریوش که به عنوان یکی از نیروهای فعال نوجوان در کنار شهید سید مجتبی هاشمی در خط مقدم جنگ‌های چریکی قرار داشت و تا سال 1361 همرزم و همراه ایشان بود و نیز در آموزش این جنگ‌ها و اصول نظامی به گروهان‌های مردمی که بعدها وارد این جبهه می‌شدند زحمات زیادی کشید و به گفته ایشان داریوش مرادی در دفاع از خرمشهر قبل از سقوط و شکست حصر آبادان و آزادسازی خرمشهر در کنار این فرماندهان جنگ در اوایل دفاع مقدس نقش بسزایی داشت.

در بسیاری از قسمت‌ها در لشگر و قرارگاه فرمانده بود اما همچنان مظلوم و خاکی و این مظلومیت نه در زمان جنگ با دشمن بلکه که در پشت جبهه و در شهر بود.

شجاعت، مظلومیت و خستگی‌ناپذیری از شاخصه‌های داریوش بود به‌طوری‌که در جبهه‌ها همرزمان وی که به او علاقه زیادی نیز داشتند داریوش را سردار خستگی‌ناپذیر نامیدند اما این خستگی‌ناپذیری و شجاعت در پشت جبهه و در شهر به مظلومیت تبدیل می‌شد مظلومیتی که باز مثال‌زدنی نیز بود و در دوران دفاع مقدس حزب‌الله شهر خرم‌آباد که آنها نیز داریوش را بسیار دوست می‌داشتند او را مظلوم شهر، شیر جبهه نامیده بودند.

بعد از آن با اینکه داریوش 15 سال بیشتر نداشت اما به خاطر رشادت‌ها و فداکاری‌هایی که این شهید از خود نشان داده بود با اصرار چند تن از فرماندهان وقت جنگ و مخصوصاً پیگیری‌های سردار شهید سید مجتبی هاشمی و حجت‌الاسلام والمسلمین شهید سید فخرالدین رحیمی ترجیح داده شد داریوش مرادی به استخدام رسمی سپاه درآید و از تخصص وی به عنوان یک نیروی کادری بیشتر استفاده کنند و این‌چنین بود که داریوش نوجوان عضو رسمی سپاه شد و تجربه تخصص و رشادت‌هایش باعث شد مسئولیت‌های مختلفی را در قسمت‌های مختلف سپاه پشت سر بگذارد و رشادت‌های ماندگاری از خود به یادگار بگذارد هر چند با توجه به سادگی و بی‌ریا بودن او همیشه خود را یک بسیجی ساده می‌نامید و هیچ‌گاه از مقام مسئولیتی که داشت صحبت نمی‌کرد.

از مسئولیت‌های شهید داریوش مرادی می‎توان به فرماندهی و جانشین اطلاعات عملیات در لشگر 57 حضرت ابوالفضل (ع)، فرماندهی واحد تخریب لشگر 57 حضرت ابوالفضل(ع)، فرماندهی اطلاعات عملیات در قرارگاه حُنین، جانشین و فرماندهی اطلاعات عملیات در قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع)، عضو تیپ 15 امام حسن(ع) و از مؤسسین اصلی تیپ مستقل 57 حضرت ابوالفضل(ع)، راهنمای بسیاری از گردان‌های لشگر 57 ابوالفضل در عملیات‌ها، عضویت و فرماندهی گروهان در جنگ‌های نا منظم فداییان اسلام و معاونت اطلاعات عملیات در قرارگاه ثارالله اشاره کرد.

سردار شهید داریوش مرادی حضور مستمری در کردستان عراق داشت و به گواه همرزمانش در عملیات‌های اطلاعاتی برون مرزی در شمال کشور عراق در بین همرزمانش چهره‌ای سرشناس بود.

داریوش مرادی به راستی در عین حالی که بسیار مظلوم بود اما یکی از معدود افراد متفکر و متخصص اطلاعات عملیات بود، او که تجربه حضور در کنار تعدادی از همین فرماندهان خبره اوایل جنگ را داشت حقیقتاً یکی از اسطوره‌های گمنام اطلاعات عملیات و تخریب در طول مدت دفاع مقدس بود و خاطرات زیادی از رشادت‌های او در ذهن بسیاری از رزمندگان و فرماندهان خط مقدمی دوران دفاع مقدس نقش بسته است.

شهید داریوش مرادی که از زبده ترین افراد اطلاعاتی عملیاتی با تجربه هشت سال کامل حضور در عملیات‌های چریکی و غیر چریکی دفاع مقدس بود در عملیات مرصاد در درگیری تن به تن زخمی و به فیض عظمای شهادت نائل می‎شود.

پس از به شهادت رسیدن شهید داریوش مرادی منافقین که از خودروی سپاه متوجه پاسدار بودن او شده بودند جیب‌های او را جست‌وجو می‌کنند و آخرین حکم ماموریت شهید را در جیبش پیدا می‌کنند و به واسطه این حکم به مسئولیت مهم این شهید پی می‌برند دست‌های بی‌جان شهید را از پشت می‌بندند و پیکر بی‌جان او را به رگبار می‌بندند.

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده