انتشار به مناسبت درگذشت آزاده جعفر حیدرزاده؛
وقتی به مرز خسروی رسیدیم بسیار خوشحال شدیم و همگی خاک وطن را بوسیدیم که از دست دشمن رهایی یافتیم. ما در اسارت با هوای نفس مبارزه کردیم.

به گزارش نوید شاهد خراسان رضوی، اسارت آزادگان رویی دیگر از دفاع مقدس است که بیش از ۱۰ سال در اردوگاه‌های صدام اتفاق افتاد، عده‌ای از فرزندان این مرز و بوم عمر اسارت‌شان همچون لشکری‌ها به دو دهه هم می‌رسد.

ما در اسارت با هوای نفس مبارزه کردیم

یکی از الماس‌های درخشان سال‌های جنگ و اسارت که به تازگی جمع یاران را وداع گفت، حاج «جعفر حیدرزاده» ‎‌است که به همین مناسبت، مشروح گفت‌وگوی موسسه فرهنگی، هنری پیام آزادگان با این دلاورمرد از نظرتان می‌گذرد.

از نحوه اسارت‌تان بگویید؟

ارتشی بودم و برای آموزش به منطقه خوزستان لشکر ۳۲ اهواز رفتم و مدتی را در تپه‌های الله‌اکبر بودم و بعد از چند ماه به دبستان رفتم و از دبستان برای چند ماهی به چزابه رفته و آنجا حضور داشتم.

آزاده جعفر حیدرزاده ۱۱
در عملیات رمضان به اسارت درآمدم و نحوه اسارت ما بدین صورت بود که قرار بود عملیات برون‌مرزی به‌سمت شرق بصره داشته باشیم و نیرو‌ها از سه جهت جناح چپ، جناح راست و جبهه میانی به‌سمت دشمن پیش‌روی کنند.

به سمت جلو رفتیم و جناح چپ و راست به‌علت مقاومت نیرو‌های عراقی نتوانستند خودشان را به نقطه وحدت برسانند و دور خوردیم، اما متوجه نبودیم، چون نیرو‌های عراقی را به‌خاطر باز بودن منطقه عملیاتی دیدیم که با تانک و تجهیزات هستند و، چون نیرو‌های ما غنیمتی را که می‌گرفتند، از آن استفاده می‌کردند، فرماند‌هان گفتند این‌ها نیرو‌های سپاه هستند و دارند به عقب برمی‌گردند.

آزاده جعفر حیدرزاده ۱۲
وقتی چند تا از نیرو‌ها جلوتر رفتند متوجه شدند آن‌ها عراقی هستند و همچنین آن‌ها با هلی‌کوپتر در منطقه نیرو پیاده کردند و بسیار زیاد بودند که این تک موجب اسارت ما در منطقه شد.

چند مرتبه رفتید به جبهه تا اینکه اسیر شدید؟

من در عملیات‌های مختلفی، چون بیت‌المقدس، فتح‌المبین، بستان و رمضان شرکت کردم.

وقتی اسیر شدید با شما چه رفتاری داشتند؟

ما حدود ۵۰ الی ۶۰ نفر بودیم که اسیر شدیم، ولی در کل عملیات شاید تا ۶۰۰ نفر اسیر شدند، ۶۰ نفر را ابتدا سوار ماشین‌های آیفا کردند و به پشت خط انتقال دادند که در بین راه با لگد و قنداق تفنگ همه ما را می‌زدند.

آزاده جعفر حیدرزاده ۱۳
در پشت خط همه را تفتیش کردند و لباس‌های‌مان را درآوردند، هر چه داشتیم از ما گرفتند و بعد ما را به کپری نزدیک بصره بردند، شش ساعت ما را آنجا نگه داشتند و کسانی را که زخمی بودند به بیمارستان بصره بردند و ۲۴ ساعت نگه داشتند، بعد از آن از ما فیلم و عکس گرفتند و سپس ما را به پادگانی در بصره انتقال دادند.

آیا تمام اسارت در بصره بودید؟

نه، سه روز ما را در بصره در یک پادگانی که ۶۰۰ الی ۷۰۰ نفر را در یک اتاق جمع کردند، نگه داشتند و سپس بعد از سه روز ما را در سطح شهر گرداندند که مردم رفتار بسیار بدی با اسرا داشتند، می‌رقصیدند، شادی می‌کردند و هلهله سر می‌دادند.

در این سه روز هر نیم‌ساعت بچه‌ها را می‌زدند و شکنجه می‌کردند که نکند این جمعیت دست به آشوب بزند یا فعالیتی کند که کنترل از دست عراقی‌ها خارج شود.

سپس ما را به استخبارات بردند و بعد از بازجویی‌های مفصل، کتک و شکنجه‌های زیاد ما را به بغداد اردوگاه موصل یک بردند.

چه تعداد اسرا در آن اردوگاه حضور داشتید؟

اردوگاه موصل یک شبیه قلعه و دو طبقه بود که در طبقه پایین آن ۱۶ یا ۱۷ اتاق داشت، فقط اسرا را نگه می‌داشتند و در آسایشگاه بزرگ ۱۰۰ تا ۱۵۰ نفر و در آسایشگاه کوچک ۵۰ تا ۶۰ نفر که جا برای هر نفر به اندازه عرض یک شانه و طول قد یک نفر بود.

حدود یک‌هزار و ۶۰۰ نفر در اردوگاه بودیم و نیرو‌های بسیج، پاسدار، ارتشی و حتی نیرو‌های عراقی که جدشان ایرانی بود و در عراق زندگی می‌کردند، آن‌ها هم با ما در اسارت بودند.

اطلاعات و اخبار ایران را چگونه کسب می‌کردید؟

اطلاعات و اخبار ایران را از طریق یک رادیویی کوچکی که بچه‌ها با تیزهوشی از عراقی‌ها بلند کردند، متوجه می‌شدیم و همچنین از طریق اسرای دیگر اردوگاه‌ها که اسرای اردوگاه ما در بیمارستان‌ها با آن‌ها ملاقات می‌کردند، یا کاغذ‌هایی که بچه‌ها جمع‌آوری می‌کردند، بر روی آن می‌نوشتند و آن را در لباس یا کپسول‌های چرک‌خشک کن پنهان می‌کردند و یا از جابجایی نیرو‌ها در اردوگاه‌ها اخبار را کسب می‌کردند؛ در بین دو نماز اخبار بین بچه‌ها خوانده می‌شد و همه اسرا از این اطلاعات و اخبار کشور مطلع می‌شدند و حتی از تلویزیونی که در اختیار آسایشگاه‌ها بود.

چگونه از رحلت حضرت امام (ره) مطلع شدید و این چه تأثیری در روحیه شما داشت؟

در آسایشگاه‌ها بلندگو‌هایی را وصل کرده بودند که رادیو بخش فارسی را از بلندگو برای ما پخش می‌کرد و در طول روز چندبار این کار را انجام می‌دادند.

آزاده جعفر حیدرزاده ۱۴
آن روز صبح من زود از خواب بیدار شدم، متوجه شدم رادیو را روشن کردند؛ ابتدا برنامه عربی پخش می‌شد و پس از آن رادیو ایران بود، دیدم گوینده حالت عادی ندارد و برنامه‌های رادیو ایران به‌گونه‌ای دیگر است و بعد رادیو اعلام کرد که حضرت امام (ره) رحلت کردند.

من به چند تا از بچه‌ها گفتم و ساعت هشت از طریق تلویزیون آسایشگاه متوجه شدیم که مسأله جدی است، با شنیدن این خبر هر کسی به گوشه‌ای رفت و سکوت کرد و صدایی از اسرا بلند نمی‌شد همه ناراحت و گرفته بودند و بعد شیون و گریه و زاری؛ رحلت امام (ره) تاثیر بدی در روحیه بچه‌ها گذاشت.

از اتفاقات اسارت بگویید؟

در ابتدای اسارت در اردوگاه موصل گفتند باید نیرو‌های ارتشی، بسیجی، سپاهی، سرباز و نظامی از هم جدا شوند و هر نیرو در آسایشگاه جداگانه، بچه‌ها این را نپذیرفتند و آن‌ها هم به‌خاطر عدم قبولی، درب آسایشگاه‌ها را به‌مدت هشت روز به روی ما بستند.

در طول این مدت از آبی که در گالن‌های بزرگ در آسایشگاه بود و اندکی آب در آن وجود داشت استفاده می‌کردیم، غذا هم خمیر نان را خشک می‌کردیم و از آن استفاده می‌کردیم.

بچه‌ها سر و صدا می‌کردند که چرا در را باز نمی‌کنید، یک بار تصمیم گرفتیم ساعت ۱۲ شب همه با هم سر و صدا کنیم و شعار دهیم.

می‌گفتیم مرگ بر صدام و درود بر خمینی و شعار‌های دیگر و، چون خلوت بود، صدا پیچید که بعد‌ها بچه‌ها به بیمارستان یا دندان‌پزشکی می‌رفتند، متوجه شدیم که صدا به بیرون می‌آمد و یکی از بچه‌ها گفت بیایید این قاشق‌ها را به میله‌ها بزنیم که سر و صدا کند و این کار را هم کردیم.

دقیقاً هشتم آذرماه ۶۱ توسط اسرای یکی از آسایشگاه‌ها که درب آسایشگاه را شکستند، به بیرون آمدیم و غذای آماده را بین خودمان تقسیم کردیم.

شب نگهبانی دادیم و تا فردا که نماز را در زمین والیبال که وسط اردوگاه بود، به‌صورت جماعت خواندیم، آن روز اعلام کردند که مسئول آسایشگاه می‌خواهد صحبت کند، او با چند نفر صحبت کرد که شما باید جدا شوید، بچه‌ها باز مخالفت کردند که با دستور مسئول اردوگاه سربازان زیادی به ما حمله کردند و با دسته‌های چوبی بیل و کلنگ، باتوم، کابل و میله‌گرد بچه‌ها را زدند.

۴۰ نفر زخمی شدند، پنج نفر شهید و تعدادی را بعداً به اردوگاه دیگری انتقال دادند.

برای بیرون آمدن از یکنواختی چه کار‌هایی انجام می‌دادید؟

در آسایشگاه مثل ایران خودمان برنامه اجرا می‌کردیم، تئاتر، سرود، دعا‌های ندبه، کمیل، توسل و ولادت‌ها مراسم داشتیم و همه این کار‌ها را به دور از چشم دشمن، با نگهبانی دادن انجام می‌دادیم و یا برای فرار از سرما با پارچه‌هایی که به ما می‌دادند، جوراب تهیه می‌کردیم و می‌پوشیدیم.

با شنیدن پذیرش قطع‌نامه چه حسی پیدا کردید؟

در آن زمان باورمان نشد که عراق آتش‌بس را قبول کرد، چون ما در جنگ شعار می‌دادیم جنگ جنگ تا دفع فتنه، جنگ جنگ تا آزادی قدس و این آتش‌بس با شعار‌های ما تناقض پیدا کرد، اما چون حضرت امام (ره) به‌عنوان ولایت‌فقیه و رهبر ما و بنا به دلایلی آن را پذیرفتند، برای ما قابل پذیرش و اطاعت بود.

یک خاطره از دوران اسارت بگویید؟

من بهیار و مسئول بهداری بودم، روزانه سه کارت به ما می‌دادند تا نیرو‌هایی که مریض می‌شوند، از طریق کارت بروند درمانگاه تا پزشکی که آنجا هست، بچه‌ها را ویزیت کند.

آزاده جعفر حیدرزاده ۱۵
من کارت‌ها را به بچه‌ها می‌دادم و می‌گفتم بروید فلان دارو را بگیرید و بیاورید تا دارو‌ها را در مواقع نیاز به بچه‌ها بدهم، یکی از بچه‌ها به شوخی به من گفت هر چه دارو‌های قوی داری را به دوستانت می‌دهی، ولی به من چیزی نمی‌دهی.

گفتم: «تو از من خواستی و من به تو ندادم؟» گفت: «پس الان یک ویتامین داری به من بدهی.» من هم یک قرص به او دادم و او خورد؛ نماز مغرب و عشا را خواند و، چون بعد از نماز شام می‌دادند همه با هم سر سفره نشستیم، او هم آمد سر سفره نشست، ولی سریع ولو شد کف زمین، بچه‌ها گفتند: «چیه؟ چرا اینجوری شد.» گفتم: «کمکش کنید ببرید کنار بخوابد.» فردای آن روز از من پرسید: «تو به من چی دادی؟» گفتم: «اون ویتامین نبود، قرص خواب بود که به تو دادم.»

وقتی خبر آزادی را شنیدید و یا به ایران آمدید چه حسی و حالی داشتید؟

ابتدا باورمان نشد، ولی زمانی که صلیب سرخ آمد به بچه‌ها کارت داد و شماره‌گذاری کرده بود، کمی امیدوار شدیم، ولی زمانی که ما را برای آزادی با قطار به بغداد آوردند و از آنجا به مرز خسروی، به یقین رسیدیم و بسیار خوشحال شدیم، خاک وطن را بوسیدیم که از دست دشمن رهایی یافتیم و خوشحالی ما با دیدن آقا و رهبرمان امام خامنه‌ای بیشتر شد، ما در اسارت با هوای نفس مبارزه کردیم، کل وسایل ما در یک ساک کوچک خلاصه می‌شد، اما از خداوند می‌خواهم جو عاطفی و انسانی دوران اسارت را برای ما احیا کند.

 

انتهای پیام/

 

ما در اسارت با هوای نفس مبارزه کردیم

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده