قسمت نخست خاطرات شهید «مصطفی بخشی‌غلامی»
مادر شهید «مصطفی بخشی‌غلامی» نقل می‌کند: «به جبهه که می‌رفت، درسش را هم می‌خواند. می‌گفتم: اول درست رو بخون بعد برو جبهه، این‌طوری اذیت می‌شی. می‌گفت: ما باید هم با جهل مبارزه کنیم و هم با دشمن.»

به گزارش نوید شاهد سمنان، «شهید مصطفی بخشی‌غلامی» یکم اردیبهشت ۱۳۴۸ در شهرستان سمنان به دنیا آمد. پدرش اکبر، راننده بود و مادرش منور نام داشت. دانش‌‏آموز چهارم متوسطه بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و سوم دی‌ماه ۱۳۶۵ با سمت بی‏‌سیم‏‌چی در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای امامزاده یحیای زادگاهش قرار دارد.

مبارزه با جهل و دشمن

وظیفه فرزند در خانه

بعد از این که غذا تمام شد، شروع به جمع کردن وسایل و ظرف‌ها کرد. ظرف‌ها را داخل ظرفشویی گذاشت و خواست که بشوید.

گفتم: «پسرم! خودم می‌شویم.»

گفت: «معلممون گفته: باید به پدر و مادرتون کمک کنین و کارهاتون رو روی دوش اون‌ها نندازین.»

(به نقل از مادر شهید)

ما باید هم با جهل مبارزه کنیم و هم با دشمن

به جبهه که می‌رفت، درسش را هم می‌خواند. می‌گفتم: «اول درست رو بخون بعد برو جبهه، این‌طوری اذیت می‌شی.»

می‌گفت: «ما باید هم با جهل مبارزه کنیم و هم با دشمن.»

(به نقل از مادر شهید)

مطالعه

هر وقت می‌دیدمش، مشغول مطالعه بود؛ کتاب‌های علمی، مذهبی و ...

گفتم: «پسرم چقدر کتاب می‌خونی؟ بسه چشم‌هات ضعیف می‌شه.»

گفت: «انسان باید معلومات داشته باشه تا هیچ وقت کم نیاره.»

(به نقل از مادر شهید)

دلم از صدای مناجاتش لرزید

سوز عجیبی در صدایش بود. وقتی به گوشم خورد، دلم لرزید. دردهایم یادم آمد. به طرف صدا رفتم. هر لحظه که به تپه نزدیکتر می‌شدم، صدا واضح‌تر می‌شد. از تپه بالا رفتم. مردی را دیدم که رو به قبله ایستاده و دستانش به آسمان بلند است. مناجات می‌کرد.‌

می‌خواستم جلوتر بروم، اما نیرویی مانعم می‌شد. همان‌جا منتظر ماندم. مدتی که گذشت، آن مرد به طرف بچه‌ها آمد. دیدم مصطفی است.

(به نقل از هم‌رزم شهید، محمود رستمی)

 

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده