برگی از خاطرات شهید «اژدر اسداللهی»؛
« شب چهارم فروردین ماه سال 67 بود که آن شب یکی از همسنگریانم به درجه رفیع شهادت نائل شد. آن هم بچه زنجان بود آن روز وقت رفتن می‌گفت دوست دارم این سربازی را تمام کنم و بروم عروسی کنم ...» ادامه این خاطره از شهید «اژدر اسداللهی» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

عراق برای ما عیدی می‌فرستاد!
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، شهید اژدر اسداللهی، هفتم شهریور ماه سال ۱۳۴۷، در روستای دولت‌آباد از توابع شهر تاکستان به دنیا آمد، پدرش غفور، کشاورز بود و مادرش بتول نام داشت، تا چهارم ابتدایی درس خواند و صافکار بود. این شهید بزرگوار به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت، پانزدهم فروردین ماه سال ۱۳۶۷، در میمک بر اثر اصابت ترکش نارنجک به سر، شهید شد و مزار مطهرش در گلزار شهدای شهر قزوین واقع است.

دوست دارم بعد از اتمام سربازی، عروسی کنم

شهید اژدر اسداللهی در خاطرات خود می‌نویسد: در یازدهم فروردین ماه سال ۶۷ به کمین رفته بودیم عراق داشت برای ما عیدی می‌فرستاد و ما هم برای عراق عیدی فرستادیم. من و یکی از همسنگریانم داشتیم با هم حرف می‌زدیم.

همچنین در شب چهارم فروردین ماه سال 67 بود که آن شب یکی از همسنگریانم به درجه رفیع شهادت نائل شد. آن هم بچه زنجان بود آن روز وقت رفتن می‌گفت دوست دارم این سربازی را تمام کنم و بروم عروسی کنم آن هم یک ماه و چند روز داشت که خدمت سربازی را تمام کند.

آن روز می‌گفت که مادرم برایم یکی را پیدا کرده است او هم پدر نداشت روز شهادتش شب جمعه ساعت ۱۵/۳ دقیقه بود.

وقتی غروب آید آن غریب دل تنگ است غریبی رفتم و مثل وطنی نیست به غم خوردن تو غربت کسی مانند من نیست اژدر اسدالهی.

پوستر سالروز شهادت شهید «سلیمانی»

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده