وصیت نامه
محمدرضا محمدی‌زیارانی، هشتم بهمن ۱۳۴۲، در روستای زیاران از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش محمدحسن، کارگر بود و مادرش زرانگیز نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. او نیز کارگر بود. سال ۱۳۶۰ ازدواج کرد و صاحب دو پسر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و دوم فروردین ۱۳۶۶، در شلمچه به شهادت رسید. پیکرش مدت‌ها در منطقه برجا ماند و سال ۱۳۷۴پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.

به گزارش نوید شاهد قزوین:

وصیت نامه شهید محمدرضا محمدی‌زیارانی

مگذارید دشمن به حریم اسلام تجاوز کند

درود و سلام به نایب بر حق امام زمان(عج)، امام خمینى که ظلمت را شکافت و به آغوش میهن آمد و جمهورى اسلامى را بر پا و اسلام را زنده کرد و جهل، ظلمت و فساد را بَرکَند و اسلام را آورد و ما خفتگان را بیدار کرد.

درود و سلام به تمام یاران جمهورى اسلامى که خالصانه در جهاد و مبارزه اند و زحمت مى کشند تا دین حق بر پا شود و اسلام زنده و حکومت اسلامى در سراسر جهان برقرار گردد.

این را همه بدانند که من با کمال آگاهى در این راه قدم گذاشتم و رفتم تا دشمن دین را زیر پا لِه کنم؛ یا کربلا بروم و یا هرگاه خدا لایق دانست، مرا در پناه خود قرار دهد.

دوستان بدانند این راه، راه خدا و راه انبیا و امامان است.

همه بدانند و مى دانند -زمانى که هنوز امام نیامده بود- ایران چه وضعى داشت؛ تمام جامعه را فساد گرفته بود و مردم در بدبختی ها و غرب زدگی ها بسر مى بُردند.

او از روز اول که آمد، شیطان ها فرار کردند و تمام مراکز فساد نابود شد. آیا این دلیل حقانیت امام نیست که به جاى قمار و مشروب، نماز جمعه و دعاى کمیل برقرار می گردد؟! از همه ی آن هایى که به من علاقه داشتند و دارند، مى خواهم به حقانیت این راه اقرار کنند و به این راه بپیوندند؛ البته من براى خودتان مى گویم، چون من شناختم و رفتم و حالا شما.

... وصیتم به مردم زیاران؛ قدر خانواده هاى شهدا را بدانید؛ شما اى مردم غیور و شهیدپرور و رزمنده ی زیاران!

فرزندان خود را به یاری امام و نایب بر حقش بفرستید تا یارى کننده دین خدا باشند.

...و وصیتم به دوستان این است: نماز و روزه یادتان نرود و کارهاى خیر انجام دهید؛ دست بینوایان را بگیرید و ناتوانان را کمک کنید تا خدا از شما راضى شود.

...و اما خدمت پدر بزرگوارم سلام عرض می کنم و امیدوارم مرا ببخشد که زحمت بسیار برایم کشید؛ برایم هم پدر بود و هم مادر و من نتوانستم جبران زحمات ایشان را بکنم.

وصیتم به خواهران مهربان و فامیل خوبم؛ همه ی خواهران حجاب را رعایت کنند. اى خواهرانم! اگر اسلام را خوب شناختید، بدانید من راه امام حسین(ع) را ادامه دادم و شما پیام خون مرا زینب گونه باید به جامعه برسانید وگرنه به سعادت نخواهید رسید؛ پس اگر شما هم عُمْر و زندگى را به دست خدا و سعادت را در راه امام حسین(ع) مى دانید، هم چون زینب(س) -ادامه دهنده ی راه شهدا- باشید.

...و شما اى فرزندانم، مهدى جان و احمد جان! راهم را ادامه دهید و مگذارید دشمن به حریم اسلام تجاوز کند؛ به مسجد و به نمازهاى جماعت و دعاى کمیل بروید تا روح شما صفا بگیرد و از پلیدی ها پاک گردد و شیطان را حریف شوید و صفاى باطن پیدا کنید و برایم قرآن بخوانید و طلب آمرزش از خداى بزرگ نمایید.

من همگى شما را دوست دارم؛ ولى براى رضاى خدا رفتم تا دین حق پایدار بماند و امام زمان(عج) از من راضى و خشنود گردد.

...و اى همسر عزیزم! فرزندان مان، مهدى و احمد را به طور شایسته تربیت کن و راهم را به آنان بشناسان و آنان را براى فراگیرى علوم اسلامى تربیت نما و از اینکه شما را رها کردم و رفتم به جبهه ی حق علیه باطل، براى این بود که دشمنان اسلام سرزمین مقدس مان را اشغال کرده بودند؛ از وجدان دور بود که ما راحت باشیم و وسایل زندگی مان فراهم باشد و شرق و غرب بر سر یک عده از همشهریان و هموطنان ما گلوله بریزید؛ پس باید به پا خاست و به نداى امام عزیزمان لبیک گفت، چون ما مرجع تقلیدمان امام است و باید با جان و دل فرمانش را عمل کنیم و لبیک گوییم.

سپاس بی کران خدا را که اول زندگی ام را سعادت و آخر آن را شهادت قرار داد.

منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده