مدتی را نیز در حوزه مشغول تحصیل بود که حضرت امام ( ره ) فرمان حضور جوانان برای مقابله با هجوم بعثیان را صادر نمود که وی درس حوزه و طلبگی را رها و به عضویت رسمی سپاه پاسداران انقلاب درآمد و همراه تیپ 127 مقداد جهت حضور در کربلای 5 عازم منطقه جنوب کشور شد و بلاخره در تاریخ 22 بهمن 1365 همزمان با سالروز پیروزی انقلاب اسلامی ایران به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
نگاهی بر زندگی روحانی شهید
 
به گزارش نوید شاهد کرمانشاه؛ شهید نجات علی جعفری در سال 1348 در یک خانواده مستضعف روستایی در روستای شهید ملکی " دلو " اسلام آباد غرب دیده به جهان گشود و در همان اوان کودکی پدر خود را از دست داد.
وی دوران دروس ابتدایی را در روستای محل تولدش به پایان رسانید و بعد از مدتی برادر بزرگش که در نبود پدر سرپرستی خانواده را به عهده داشت در تاریخ 6 آبان 1361 در جبهه های جنگ حق علیه باطل به درجه رفیع شهادت نایل گردید.
 لذابه همین خاطر در روستا اغلب اوقات نسبت به مراسمات مذهبی و کلاس های قرآن و غیره اقدام نمود و به کارهای فرهنگی در سطح روستا می پرداخت وی در سال 1363 عازم جبهه های جنگ در غرب کشور شد و به عضویت بسیج درآمد. بعد از مدتی در جبهه مجروح گردید و مدتی در بیمارستان بود. او درمان را نیمه تمام گذاشت و دوباره به جبهه ها بازگشت.
در این زمان در سال 1364 شهید بنا به پیشنهاد برادر دیگرش در سپاه مشغول خدمت شده بود که با معرفی امام جمعه وقت شهرستان حجت الاسلام والمسلمین مرحوم موحدی قمی در حوزه ی علمیه امام ثبت نام و مشغول تحصیل درس طلبگی شد.
مدتی را نیز در حوزه مشغول تحصیل بود که حضرت امام ( ره ) فرمان حضور جوانان جهت تقویت جبهه ها و مقابله با هجوم بعثیان را صادر نمود که وی بلافاصله درس حوزه و طلبگی را رها و به عضویت رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی کرند غرب درآمد و همراه تیپ 127 مقداد جهت حضور در کربلای 5 عازم منطقه جنوب کشور شد و بلاخره در تاریخ 22 بهمن 1365 همزمان با سالروز پیروزی انقلاب اسلامی ایران به آرزوی دیرین خود که همانا شهادت و پیوستن به برادر شهیدش بود رسید و به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
 
*وصیت نامه شهید
اینجانب نجات علی جعفری با دعا به جان حضرت امام وصیت نامه خود را آغاز می کنم.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار؛ از عمر ماه بکاه و به عمر رهبر افزا.
با درود به پیشگاه مقدس امام زمان و نایب بر حقش امام خمینی و شهدا جانبازان که از جان گذشتند و ما را از بند اسارت و بندگی طاغوت نجات دادند و درود بر خانواده های معظم شهدا و استقامتشان که پشت ابر جنایتکاران را شکستند و پوزه کثیف آنان را به خاک مالیدند.
من کوچکتر از آنم که وصیت نامه بنویسم لکن بر هر فرد مسلمان واجب است که وصیت نامه داشته باشد. من کوچکتر از آنم که بگویم امام را شناختم اما خدا را شکر که مرا برای خدمتگزاری به اسلام هدایت کرد. از خداوند می خواهم آنی مرا به خود وامگذارد.
من در برابر برادران عزیز جانباز احساس حقارت می کنم حتی می بینم که با نداشتن پا و یا دست و چشم در جبهه جنگ علیه کفار شرکت می کنند و یا نگاه می کنم افرادی را می بینم که یک یا دو یا بیشتر برادران خود را از دست داده اند و باز به جنگ علیه دشمن اسلام ادامه می دهند.
 
بار خدایا! مرا یاری ده تا در راه انقلاب و اسلام راستین که هدف رهبر عزیز می باشد قدم بردارم و بار دیگر به اسلام عزیز و امام بزرگوارم خدمت نمایم.
من که خود را لایق شهادت نمی دانم ولی  از لطف و عنایت پروردگارم نا امید نیستم چون که نا امیدی خود گناهی بس بزرگ است.
همین افتخار مرا بس که خدمتگزار و سرباز کوچکی از خدمتگزاران به شهدا بودم.
خدایا! از تو می خواهم مرا توفیق دهی که در این راه که راه سید الشهدا ( ع ) می باشد خدمت نمایم.
به تو ای مادر گرامی ام! وصیت می کنم که در عزای من گریه و زاری نکنی که مبادا با زاری تو در سوگواری من دشمنان اسلام و دین خدا شاد شوند.
مادر مهربانم! فرزندت راه خویش را خیلی خوب پیدا کرد و در این راه قدم گذاشت، مادر و برادرانم! صبر داشته باشید که بعد از آن نوبت پیروزی است و بار دیگر تکرار می کنم که برای من گریه نکنید و تنها وصیت من این است که به اسلام راستین معتقد باشید و دست از یاری رهبر عزیزمان خمینی بت شکن برندارید که انشا الله خداوند با شماست و به دین اسلام خدمت کنید و نگذارید خون شهدای اسلام پایمال شود.
از خون آنها دفاع کنید و مرا همیشه در یاد داشته باشید و برایم طلب آمرزش کنید و تا آخرین لحظه عمرتان از امام و روحانیت خط امام جدا نشوید و همیشه خاری باشید در چشم دشمنان اسلام که الحمد الله هستید. من این را می دانم که اسلحه مرا زمین نخواهید گذاشت. تقوا را پیشه سازید.
و چند جمله وصیت به برادران و خواهران حزب الهی و پیرو خط امام و خط اسلام. از برادران و خواهران دینی تقاضامندم دست از امام و روحانیت برندارید که هر چه داریم مدیون زحمات اینها هستیم. ای کاش من هم جان ها داشتم تا در راه اسلام فدا کنم حیف که بیش از یک جان ندارم. من در کمال صحت و سلامت و آگاهی کامل از راهی که می روم خشنود و شکر گزار خداوند تبارک و تعالی هستم.
برادران و خواهران حزب الهی پیرو خط امام! در زندگی دنیا تقوا پیشه کنید و جهاد اکبر را مقدم بر هر جهادی و هر چیزی بدانید که فلاح و رستگاری در دنیا آخرت است. اگر می خواهید زندگی برایتان مفهوم داشته باشد و از دنیا و زندگی لذت بیشتری ببرید و از نشاط و صفا برخوردار باشید اطاعت الله بکنید و بس.
برادران و خواهران هم وطنم! امروزه بر شماست که تمام کلمات و جملات و دستورات امام عزیزمان را جامه عمل بپوشانید.
انتهای پیام
 
منبع: پرونده فرهنگی شهدا - اداره هنری، اسناد و انتشارات- استان کرمانشاه
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده