زندگینامه شهید جعفر حقیقی؛
شهیدکتاب استعاذه شهید محراب دستغیب را به همه سفارش می کرد به همه مرگ را یادآور می شد استعاذه شهید دستغیب را به همگان توصیه می کرد.
شهید،کتاب استعاذه شهید دستغیب را به همگان توصیه می کرد

به گزارش نوید شاهد کرمانشاه؛ شهید جعفر حقیقی در سال 1309 در روستایی به اسم رایگان از حومه هرسین باختران و از خانواده ایی کشاورز و متوسط متولد شد وی در کودکی به کشاورزی و چوپانی پرداخت و در همان روستا نزد ملای ده چند سالی تحصیل کرد می شود گفت دوران ابتدایی را در ده گذراند بعد از مدتی به شهر باختران به علت فقر مالی عزیمت نمود و به شغل آزاد روی آورد و بعد از چند سالی شغل آزاد جهت خدمت او را به ژاندارمری می برند در پایان خدمت سربازی به او پیشنهاد می کنند که در کادر ژاندارمری بماند او هم قبول می کند و بیشتر از 7 سال نتوانست شاهد بی عدالتی های آن زمان باشد. او در مدت خدمت اش هر نوع بی عدالتی و حق کشی را محکوم می کرد تا اینکه روزی برمی گردد به خاندان منفور پهلوی توهین می کند و همین توهین موجب می شود او به زندان و بعد از مدتی از ژاندارمری اخراج نمایند ایشان بعد از اخراج از نظام حاکم، به کلی بدبین می شود و همین بدبینی باعث می شود او بیشتر رژیم را بشناسد شهید به شغل های آزادی روی آوردند بیشتر به شغلی که دل بسته بود رانندگی بود تا اینکه در رانندگی تصادفی می کند و مدتی به زندان می افتد و در مدت زندان با اشخاصهای مختلفی برخورد  می کند که آنها انسانهای آگاهی بودند یک مقداری او را روشن می کنند تا اینکه از زندان آزاد شد خلاصه باز به کارهای آزاد روی آورد تا انقلاب پیروز شد مشغول کار بود. او همیشه به انقلاب و امام خوش بین بود. در وجود او جوانمردی کامل بود تا وقتی که جنگ تحمیلی شروع شد، علاقه عجیبی به جبهه رفتن داشت .
او کتاب استعاذه شهید محراب دستغیب را به همه سفارش می کرد به همه مرگ را یادآور می شد در این اواخر او مثل اینکه دیگر کاری نداشت جز ارشاد مردم همه را به مسجد دعوت می کردنزد همه اقوام رفته و به آنها گفته بود مرا حلال کنید من به جبهه بروم برنمی گردم علاقه ایی که در این اواخر به شهادت پیدا کرده بود همه حرفها از شهادت و بخشش و کرم خدا بود تا اینکه به جبهه قصرشیرین رفت و به نهایت آرزوی خود که همان شهادت بود رسید.
*وصیت نامه شهید
همسر عزیزم، بانوی حقیقی! سلام؛ اولا" امیدوارم  به درگاه خداوند بزرگ حال و احوالت خوب باشد. ناراحتی نداشته باشید.
باری مادر...! مجبور بودم برایت چند کلمه از نظر وصیت نامه بنویسم چون همرزمانم وصیت نامه چاپی برای خانواده هایشان در دفتر سپاه می نویسند چون چون می دانستم شما و بچه ها ناراحت می شوید چند کلمه نوشتم اگر من به خواست خدا شهید شدم خواهش می کنم برایم گریه نکنید .
انتهای پیام
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده