در سالروز شهادت شهید «داوود اسحاقی» منتشر می شود؛
مردم شهر اهواز اكثراً كوچ كرده و به اطراف آمده‌اند. شهر تقريباً تعطيل مي باشد. دزفول هم كم و بيش به همين صورت است ديروز صداي توپخانه دشمن تا حدود چهار صبح بدون وقفه كار مي كرد به گوش مي رسيد و ما هنوز نمي‌دانيم در كدام منطقه بوده ولي اين را مي‌دانيم كه از طرف اهواز صدا مي‌آمد. از خودم بگويم كه اينجا هم مشغول تعمير ماشين هاي ارتشي هستم و خدمت در اينجا واقعاً قشنگ است.
حال و هوای اهواز و دزفول در نامه «مکانیک شهید»

نوید شاهد البرز؛ سرباز شهيد «داوود اسحاقي» در تاريخ اول مهرماه 1338، در خانواده اي مذهبي و متدين در يكي از روستاهاي شهرستان «طالقان» ديده به جهان گشود. دوران كودكي را در آغوش پرمهر و محبت خانواده سپري كرد و در سن هفت سالگي وارد مدرسه شد و شروع به تحصيل كرد. دورة ابتدائي را در تهران و دوره راهنمایی خود را در «حسين آباد» مهرشهر به اتمام رسانيد.

برای امرار معاش و به دلیل علاقه فراوان به شغل مكانيكي روی آورد. او نسبت به مسائل مذهبي توجه زيادي داشت در قيامهاي مردمي همراه با كار روزانه شركت گسترده و فعال داشت و از هيچ كوششي براي سرنگوني رژيم منفور پهلوي دريغ نمي كرد. بعداز پيروزي شكوهمند انقلاب به فرمان امام ابتدا به عضويت بسيج درآمده و به فعاليت پرداخت و بعد از مدتها به خدمت مقدس سربازي رفته و به مملكت خدمت مي كرد كه جنگ تحميلي عراق عليه ايران شروع شد و شهيد نيز از طرف لشگر 55 هوابرد شيراز به سوي ميدان هاي نبرد شتافت و به مقابله با صدام و صداميان پرداخت. تا اينكه سرانجام پس از مدتها ايثار و پایداری در منطقه عملياتي «سوسنگرد» بر اثر اصابت تركش در تاریخ ششم خرداد ماه 1360، به درجه رفيع شهادت رسيد و پيكر مطهرش در گلزار شهداي «امامزاده طاهر» كرج نمادی از استقامت و پایداری در راه وطن می باشد.

 
نامه به یادگار مانده از شهید «داووداسحاقی» را در ادامه می آوریم:

خدمت برادر عزيزم سلام عرض مي كنم. اميدوارم كه حال همه شماها خوب باشد و كسالتي در زندگاني نداشته باشيد. اكنون كه برايت نامه مي‌نويسم،نزدیکی های دزفول در جبهه جنوب كشور هستيم. ديروز مي‌خواستم برايت نامه بنويسم ولي هوا باراني بود و كمي مشكل بود ولي اكنون هوا، آفتابي دلپذير دارد و من در كنار سنگر مي‌باشم.

اين را هم بگويم كه هنوز به آن صورت درگير نشده‌ايم و ساكت در يك گوشه نشسته‌ايم. مردم شهر اهواز اكثراً كوچ كرده و به اطراف آمده‌اند. شهر تقريباً تعطيل مي باشد. دزفول هم كم و بيش به همين صورت است ديروز صداي توپخانه دشمن تا حدود 4 صبح بدون وقفه كار مي كرد به گوش مي رسيد و ما هنوز نمي‌دانيم در كدام منطقه بوده ولي اين را مي‌دانيم كه از طرف اهواز صدا مي‌آمد. از خودم بگويم كه اينجا هم مشغول تعمير ماشين هاي ارتشي هستم و خدمت در اينجا واقعاً قشنگ است. تنوع در همه كارها وجود دارد و ديگر در اينجا آن خستگي پادگان را احساس نمي كنم. از هر نظر وضعم خوب است و نگران حال من نباشيد. از قول من به مامان و پدر بگو، البته بيشتر به مامان بگو كه گريه نكند و در اينجا وضع كاملاً خوب است.

مي‌دانم كه پدر درگير كار است ... خلاصه از قول من به همه فاميلها سلام برسان. من چيز زيادي براي نوشتن ندارم. اصلاً نمي دانم از چي براي شما بنويسم. ولي شما از آنجا برايم بنويسيد. از تمامي فاميل ها و اتفاقاتي كه در آنجا مي‌افتد از وضع مردم و درگيريها از مشكلات آنها. از فرزانه برايم بنويس و مسئله بعدي اينكه از رمضان عمو بپرس كه اعزامي پانزدهم مرداد ماه 1358، منقصي مي‌شود يا نه اگر منقصي نمي‌شود چه مزايايي دارند و تا چه مدت آنها را نگه خواهند داشت و نكته ديگر اينكه وضع كار مكانيكي در بيرون چطور است مي‌خواهم از امير و شعبان و ديگر كوروش و خانواده عمو برايم بنويسيد و بگوييد آنها چكارمي‌كنند و در چه وضعي به سر مي‌برند. از حسين و خانواده عمو پرويز، عمو مصطفي و غيره برايم بنويس. از خانواده حاجي آقا و آقا غلام خلاصه از همه فاميلها باخبرم كن بيشتر از اين مزاحم شما نمي‌شوم و خداحافظي مي‌كنم.

به اميدديدار دوستدارت: داوود

حال و هوای اهواز و دزفول در نامه «مکانیک شهید»
حال و هوای اهواز و دزفول در نامه «مکانیک شهید»
حال و هوای اهواز و دزفول در نامه «مکانیک شهید»


منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده