زندگینامه شهید ترابعلی کریمی سودمند؛
شهید ترابعلی کریمی سودمند در تاریخ دهم آبانماه 1342 پا به عرصه ی گیتی نهاد. نامش ترابعلی بود تا خاک پای مقتدای شیعیان جهان باشد.
نامش ترابعلی بود تا خاک پای مقتدای شیعیان جهان باشد

به گزارش نوید شاهد کرمانشاه؛ شهید ترابعلی کریمی سودمند در تاریخ دهم آبانماه 1342 پا به عرصه ی گیتی نهاد. نامش ترابعلی بود تا خاک پای مقتدای شیعیان جهان باشد.
با شروع انقلاب با خیل انقلابیون مسلمان همراه بود و پس از انقلاب فعالیت های خود را در انجمن اسلامی و پایگاه به اوج رسانید و پس از مدتی کوتاه به استخدام جهادسازندگی درآمد.
متین و متدین بود و علاقمند به برپایی نماز شب. با اینکه پدر خود را از دست داده بود، اما از سرکشی به یتیمان لحظه ای غافل نبود. خداوند توفیقی عطا فرمود که مدتی با او مصاحبت داشته باشم واقعا نمی دانم چگونه او را توصیف کنم خداوند متعال خودش او را ساخته بود. حرف ها، تفکر، متانت و خلوصش مثال زدنی بود.
کم حرف و عمیق، حرف هایش با حکمت همراه و از جنس این دنیا نبود.
علاقه ام را به این شهید با عبدالوهاب قنبری در میان گذاشتم و ابراز نگرانی کردم که نکند تراب شهید شود وهاب تفعلی به حافظ زد:
" دوام وصل میسر نمی شود حافظا "
وهاب بیش از من به هم ریخت دعایی خواند که خدایا ما را نزد خودت به او برسان.
جنگ که شروع شد به جبهه رفت. در منطقه ی سرپل و گیلانغرب رشادت های فراوانی از خود به نمایش گذاشت.
بارها برای شناسایی مواضع دشمن با تیم های اطلاعات و عملیات به گشت و شناسایی رفته و به عمق دشمن نفوذ می کرد.( چون نیروی کافی برای تشکیل یک خط منسجم و بدون نفوذ نداشتیم مجبور بودیم شناسایی های بیشتری برویم تا غافلگیر نشویم.)
بیست و سوم بهمن ماه در یکی از همین شناسایی ها بود که تراب به همراه یاران دیرینش سید علیرضا معصومی و فتح الله خسرو آبادی و حسین رضا دائی چی به کمین دژخیمان بعثی برخورد کرده و همگی به شرف شهادت نایل آمدند.
اما شقاوت کافران محارب به آنجا رسید، که سر از پیکر بی جانشان جدا کرده و برای خوش آمد صدامیان سر نورانی این چهارتن را برده و پیکرهای بی جانشان را در خاک گرم دامنه های شیاه کوه گیلانغرب به جای گذاشتند تا عزت و شرف این خاک برای ابد به اثبات برسد.

فرازی از آخرین سخنان شهید:
درودبر شهیدان و آنان که در راه خدا قدم برداشتند و خویش را از گناه دور ساختند.ارزشمندترین هستی انسان دل است، وقتی که چشم عاری از تعلقات دنیا می شود، این دل است که می بیند و آنگاه است که چشم از شوق بی آلایشی دل می گرید. لحظه ها به تندی می روند و من می بینم هدر رفتن عمر خویش را می گویند باید عاشق حق شوی تا در پرتو عشق، هرآنچه هست رنگی دیگر یابد، تا ببینی آنچه را با چشم سر دیده نمی شود.
از همه ی کسانی که به نحوی با آنان در ارتباط بوده ام تقاضای بخشش دارم که مرا نه به خودم بلکه به خدا ببخشد. و اما پدر و مادر عزیزم از تمام زحمت های طاقت فرسایتان ممنونم.
از برادرانم حلالیت می طلبم و از خواهرانم می خواهم تا در حفظ حجاب خود کوشا باشند، سفارشم به همه ی عزیزان و هموطنان این است که در تربیت و پرورش روحی فرزندان خویش از همان دوران کودکی همت گمارند و راه انسان بودن و انسانیت را در تمام اعمالو رفتارشان نهادینه کردند.

انتهای پیام
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده