شهیدی از تبار هابیل
برادران استغفار ودعا را از یاد نبرید که بهترین درمانها برای تسکین دردهاست...

 


خلاصه ای از زندگینامه پاسدار رشید اسلام شهید ابراهیم نجاتی
شهید والامقام ابراهیم نجاتی در سال 1341 در خانواده ای  مذهبی در یکی از محله های شهر کرمانشاه بدنیا آمد. بعد از پایان تحصیلات ابتدایی پدر خود را از دست داد و مسئولیت تامین و معاش زندگی مادر، برادر و سه خواهرش را بعهده گرفت؛ ومشغول کار شد و علاوه بر انجام کار درس را رها نکرد دو سال دوره راهنمایی را ادامه تحصیل داد تا اینکه به علت فشار سنگین کار و همچتین لزوم حضور دائمی در سر کار مجبور به ترک تحصیل شد . در این مدت سعی و تلاش زیادی می کرد تا جای پدر را برای برادر و خواهرانش پر کند و هیچگاه محبت خود را از آنان دریغ نمی کرد . با پیروزی انقلاب اسلامی او هم چون سایر امت حزب ا... وارد صحنه های انقلاب شده و بعنوان فردی حزب اللهی از هیچ کوشش و تلاشی در جهت ثبات نظام مقدس جمهوری اسلامی دریغ نورزید . با شروع جنگ تحمیلی ایشان برای حضور در جبهه تاب و قرار نداشتند ولی هر گاه می خواستند بار سفر را به جبهه ببندند با پا در میانی دوستان و آشنایانی که از وضعیت زندگی ایشان مطلع بودند از اعزام به جبهه باز می ماندند که در این مدت با اخلاص وایمان زایدالوصفی به خانواده دوستان رزمنده اش که در جبهه بودند سرکشی و امورات آنها را همچون انجام کارهایی که برای خانواده رزمنده مشکل بود انجام می دادند تا شاید بدین طریق خدمتی به اسلام و انقلاب کرده باشد. او فردی بود که در میان دوستان و آشنایان به سخاوتمندی ، بخشندگی و محبت به نزدیکان و خصوصاً صله ارحام معروف و زبانزد خاص و عام بودند.
شهید عزیز همچنان ناراحت و دلگیر از این بودند که چرا توفیق حضور جبهه را پیدا نمی کنند و مدام خود را سرزنش می کردند و هر بار به طریقی می خواستند بهانه ای بدست آورند و رهسپار جبهه شوند او دارای کارت معافیت دائم کفالت بودند که طبق معمول زیر کارت جمله ای به این مضمون قید شده بود ه (صاحب این کارت معاف از خدمت در زمان صلح هستند) لذا بخاطر این جمله خود را به حوزه معرفی تا در صورت امکان به خدمت سربازی و جبهه بروند تا دیگر کسی بهانه ای برای جلوگیری از ایشان را نداشته باشند که حوزه به ایشان گفته بود که آقا شما معاف دائم هستید و نمی شود به خدمت سربازی بیایید تا اینکه در مهر ماه 63 صبرش لبریز شده و بیش از این تحمل نیاورد که خود را دور از جمع رزمندگان اسلام ببیند و لذا وارد بسیح شده و به جبهه حق علیه باطل اعزام گردیدند ابتدا تا چند ماهی در گردانهای عملیاتی تیپ نبی اکرم مشغول و سپس عضو اطلاعات و عملیات تیپ شدند در زمانی که در جبهه بودند مرتبا از طرف دوستان اعم از دوستانی که همکارش بودند و دوستانی که خارج از تیپ بودند به ایشان توصیه می شد که شما به پشت جبهه بروید و در آنجا خدمت نمایید تا بتوانید به خانواده و افراد تحت تکلفت و همسر و فرزندانت هم برسی. ولی ایشان نه تنها هرگز راضی به این نشدند که جبهه را ترک کنند بلکه همیشه از دیر آمدنش به جبهه اظهار ناراحتی می کردند بطوریکه در وصیت نامه اش هم آورده است می فرماید «بارالها از اینکه زمانی دیر به جبهه آمده و به مجاهدان تو پیوسته ام شرمنده و خجل هستم ولی باز تو را سپاس می گویم که لطف و کرمت را شامل حال این بنده گنهکار و فقیر نمودی و مرا به اینجا (جبهه) آوردی، حال از تو می خواهم که کمکم کنی تا در این راه به هدف خود برسم» خلاصه کلام این که هر چه از اخلاص، ایمان و عشق و علاقه ایراهیم به اسلام، انقلاب و امام و جبهه گفته شود باز کم است و به مانند قطره ای از دریا است و به خاطر همین عشق و ایمان خدای تعالی دعای او را مستجاب نموده و به هدف والای خویش که همانا شهادت بود رسانده و در مورخه 21/5/66 در عملیات غرورآفرین نصر 7 دعوت حق را لبیک و بوسیله شهادت جان عزیز خویش را تقدیم اسلام و انقلاب نموده و به لقاءا... پیوست
خداوند متعال روحش را با شهدای کربلا محشور گرداند.
 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده