نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - گفته های اسارت
برگی از خاطرات جانباز شهید "صارم طهماسبی "
ابامنیر یک جلاد به تمام معنا بود، خودش تعریف کرده بود که هفتصد پرده گوش اسرا را با سیلی های غافلگیرانه پاره کرده است! تا اینکه یک روز مریض شد و تنها دکتر اردوگاه اسرای ایران بود که توانست جانش را از مرگ نجات دهد.
کد خبر: ۴۶۱۴۸۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۹

سیدالاسرا، شهید سرلشکر آزاده حسین لشگری، 18 سال زندگی در اسارت آنهم در اردوگاه‌های رژیم بعث را عشق می‌نامید با مطالعه زندگی‌نامه این شهید بزرگوار از ولادت تا شهادت، می‌توان به راهی که ایشان به سوی کمال پیموده، پی برد.
کد خبر: ۴۶۱۳۳۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۶

خاطراتی از کتاب «نماز در اسارت» - 11
یک روز در آسایشگاه، با تعدادی نزدیک به صد نفر، مشغول برگزاری نماز جماعت بودیم. یکی از سربازها که از پشت پنجره این جریان را مشاهده می کرد، با صدای بلند و توهین آمیزی گفت: پیش نماز بیاید این جا! نماز که به اتمام رسید، امام جماعت به پشت پنجره رفت و نگهبان او را شناسایی کرد و مشخصاتش را یادداشت نمود و رفت.
کد خبر: ۴۶۱۱۲۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۰۴

کد خبر: ۴۶۱۰۷۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۴

معرفی کتاب؛
این کتاب به قلم عبدالمجید رحمانیان در سال 1380 منتشر شد.
کد خبر: ۴۶۰۷۹۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۹

خاطراتی از کتاب «نماز در اسارت» -10
یک روز، فرمانده اردوگاه دستور داد به دلیل اینکه در خلال نماز های جماعت، برای امام خمینی دعا و به صدام نفرین می شود، اقامه نماز جماعت ممنوع است. درست 2 ساعت بعد از این دستور، همه برای نماز مغرب و عشا صف کشیدیم.
کد خبر: ۴۶۰۷۸۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۲

خاطراتی از کتاب «نماز در اسارت» -6
یکی از مسائلی که برای عراقیها گران تما می شد، خواندن نماز جماعت و گفتن اذان در وقت نماز بود. یک روز صبح – وقت نماز، یکی از بچه ها زودتر از بقیه از خواب بیدار شد و شروع به گفتن اذان کرد تا بچه های دیگر هم برای اقامه نماز بلند شوند. البته این کار هر روز انجام می شد، اما دور ازچشم نگهبانان عراقی.
کد خبر: ۴۶۰۷۸۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۲

خاطراتی از «کتاب نماز در اسارت» - 9
گلوله به بازوی راست و ترکش به ران پای راستم اصابت کرده و نیمی از بدنم، عملا از کار افتاده بود. طوری که سنگینی جسمم را با نیم دیگرم می کشیدم. از زخمهایم مدام خون می ریخت و بی اندازه درد داشتم. از طرفی مرا در اتاقی حبس کرده بودند که چهار دیوارش بسته بود و هیچ روزنه ای برای تماس با بیرون نداشت.
کد خبر: ۴۶۰۷۴۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۰

خاطراتی از کتاب «نماز در اسارت» -7
شب هنگام، قبل از خوابیدن، فرمانده اردوگاه به اتفاق چندتن از سربازان و درجه داران خود به پشت میله ها آمد و حدود یک ساعت ما را تهدید کرد که اگر نماز شب و یا نماز جماعت بخوانید، چنین می کنم و چنان می کنم.
کد خبر: ۴۶۰۳۸۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۴

خاطراتی از کتاب «نماز در اسارت» - 5
اخلاص عزیزان اسیر به هنگام نماز، علی الخصوص گریه آنها در موقع قرائت اذکار و ادعیه، مسئول قاطع (سعد) را سخت تحت تاثیرقرار داده بود. تا آنجا که او نیز به صفوف نماز گزاران ملحق شد.
کد خبر: ۴۶۰۳۶۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۸

خاطراتی از کتاب «نماز در اسارت» -4
در اوایل اسارت، در داخل اردوگاه سنگی نبود تا از آن به عنوان مهر استفاده کنیم. این بود که ناگزیر یک پاره آجر پیدا کردیم و پس از تکه تکه کردن، آن را به داخل آسایشگاه بردیم. البته عراقیها مدام هشدار می دادند که کسی حق نگهداری سنگ و یا آهن آلاتی از قبیل چاقو، پیچ گوشتی و غیره را ندارد و افراد خاطی به شدت تنبیه می شوند.
کد خبر: ۴۶۰۳۴۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۵

زندگینامه
وی به عنوان سرباز وظیفۀ ارتش، در جبهه های نبرد حق علیه باطل حضور یافت و پس از انجام ماه ها خدمت صادقانه، سرانجام در پاسگاه زید عراق به اسارت دشمن درآمد و بر اثر شکنجه های شدید، به همرزمان شهید خود پیوست.
کد خبر: ۴۶۰۰۵۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۳۱

شهيد جعفر كيميا در وصيت نامه خود مى نويسد؛ برادران و خواهران؛ این رزمندگان وظیفه خود را در جبهه دانستند. ولی شما که در پشت جبهه هستید وظیفه شما چیست؟ وظیفه شما درپشت جبهه ها حفظ کردن از موازین اسلام است. که مهم ترین آن عبارتند از: حمایت بی دریغ از امام ولایت فقیه است.
کد خبر: ۴۵۹۹۷۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۳۱

شهيد جعفر كيميا فرزند مرتضى در تاريخ يكم فروردين 1341 در بهشهر به دنيا آمد. در 22 اردیبهشت 1361، در کسوت فرماندهی گروهان، به جبهه جفیر عزیمت کرد؛ که ره آوردش جراحت و نُه سال اسارت در زندان عراق بود.
کد خبر: ۴۵۹۹۶۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۳۰

خاطراتی از کتاب «نماز در اسارت» - 8
عراقیها قبل از ما، یک گروه از اسرای داخل اردوگاه را به زیارت برده بودند و به آنها اجازه نداده بودند که نماز صبح را بخوانند. این مسئله خیلی برای ما سخت بود و با اینکه یک عمر انتظار زیارت قبر ابا عبدالله الحسین (ع) را داشتیم، اما نتوانستیم به خاطر یک امر مستحب (زیارت)، یک امر واجب را (نماز) کنار بگذاریم و ناچار از این فرصت چشم پوشی کردیم .
کد خبر: ۴۵۹۷۸۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۹

خاطرات یک انقلابی از مخوف ترین زندان دنیا
در اردوگاه مسابقاتی تحت عنوان پیروزی انقلاب برگزار کردیم و لوح یادبودی از فرمایشات حضرت امام به بچه ها دادیم که توسط جاسوس ها لو رفت و من را به زندان انفرادی انتقال دادند ،نهایتا پس از تحمل 15 روز انفرادی مریض شدم و مرا بیرون آوردند.
کد خبر: ۴۵۹۷۶۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۲۹

خاطراتی از کتاب «نماز در اسارت» - 3
در روزهای اول که به اسارت دشمن در آمده بودیم، نماز را در خط اول و پشت جبهه، با ترس می خواندیم، چرا که از طرف عراقیها تحت فشار قرار داشتیم. بعد از گذشت یک هفته در بصره، ما را به بغداد بردند و وقتی در محلی اسکان یافتیم تصمیم به خواندن نماز گرفتیم، اما باز با مخالفت عراقیها رو به رو شدیم.
کد خبر: ۴۵۹۲۴۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۲۵

خاطراتی از کتاب «نماز در اسارت» -1
ما را که حدود پنجاه نفر بودیم، به سازمان امنیت بغداد منتقل کردند و در اتاقی به ابعاد 6X4 متر، که یک پتو کف آن را می پوشاند، حبس نمودند. این اتاق یک دریچه داشت که از طریق آن، نور خورشید بر روی دیوارسلول می افتاد. به همین دلیل توانستیم جهت صحیح قبله را پیدا کنیم.
کد خبر: ۴۵۹۲۳۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۱۹

جاويد الاثر در سال 1344 در روستاي سرآسياب در خانواده اي مذهبي ديده به جهان گشود .
کد خبر: ۴۵۹۲۲۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۱۹

خاطراتی از کتاب «نماز در اسارت» -2
آن شب، پس از صرف شام، مشغول خواندن نماز مغرب و عشا شدم. نمازم را که خواندم، متوجه نگهبانی شدم که پشت پنجره ایستاده بود و داخل سلول را می پایید. او به یکی از بچه ها خیره شده بود و نماز خواندن او را تماشا می کرد.
کد خبر: ۴۵۹۲۲۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۲۴