گفتگوی تصویری با جانباز و آزاده «محمد پریزن»
«محمد پریزن» میگوید: با فرماندهانم به اسارت عراقیها درآمدم. چند بار مرا شکنجه کردندکه اعتراف کنم آنها فرمانده هستند ولی این کار را نکردم و شکنجه را تحمل کردم.
کد خبر: ۵۷۰۸۰۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۳۱
گفتگوی تصویری با مادر شهید «بهزاد سهرابی فرد»
«فرخنده منوچهرآبادی» میگوید: بهزاد درسش را رها کرد و به منطقه رفت. وقتی به مرخصی آمد، گفت: من این بار بروم شهید میشوم همه همرزمانم رفتند. وقتی بهزاد شهید شد باور نمیکردم.
کد خبر: ۵۷۰۸۰۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۳۱
گفتگوی تصویری با برادر شهید«عطا فرامرزی»
«مرتضی فرامرزی» میگوید: روز آخر که منزل آمد به من گفت: خدمتم تمام شده باید برای تسویه بروم که در عملیات مرصاد شرکت کرد و آنجا به شهادت رسید.
کد خبر: ۵۷۰۶۱۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۷
خاطرهنگاری والدین شهدا
مادر شهید والامقام «محسن رضئی» میگوید: فرزندم موذن مسجد جامع محله نارمک تهران بود و به دست روزگار در روز تولدش به مقام رفیع شهادت نائل آمد. محسن هیچ وقت بچگی نکرد و از کودکی بزرگمنش بود.
کد خبر: ۵۷۰۶۰۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۹
روایتی شنیدنی از زبان جانباز«احمد پناهی»
«احمد پناهی» می گوید: زمانی که سوسنگرد محاصره شد ما سازماندهی و آموزش آنچنانی نداشتیم. دوران خیلی سختی بر ما گذشت حتی دیگر کار به جایی رسید که ما با دست خالی در کوچههای سوسنگرد با دشمن مقابله میکردیم.
کد خبر: ۵۷۰۴۳۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۴
پدر شهید «رضا گلستانه» نقل میکند: «رضا بچه زرنگ و اهلی بود و الان هم عکسهایش همدم من است.» نوید شاهد سمنان شما را به دیدن این گفتگو جلب میکند.
کد خبر: ۵۷۰۳۰۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۳
روایتی شنیدنی از زبان جانباز و آزاده«محمد کرم نعمتی»
«محمد کرم نعمتی»میگوید: دو ساعت در طول روز در زندانهای عراق اجازه آزادی به ما میدادند. در ایام عاشورا و تاسوعا یک شب که عزاداری میکردیم سه شب بدون آب و غذا ما را شکنجه می دادند.
کد خبر: ۵۷۰۲۶۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۲
گفتگوی تصویری با جانباز «منوچهر غلامی برشاهی»
«منوچهر غلامی برشاهی» می گوید: وقتی به منطقه میرفتیم فکر هم نمیکردیم حتی یک ثانیه دیگر هم زنده بمانیم اما خداوند به ما کمک میکرد. درگیریها خیلی سنگین بود.
کد خبر: ۵۷۰۲۶۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۲
گفتگوی تصویری با جانباز و آزاده «محمدرضا عامریان»
جانباز و آزاده «محمدرضا عامریان»، میگوید: زمانی که آزاد شدیم 12 ساعت در اتوبوس بودیم تا به مرز خسروی رسیدیم حتی یک قطره آب هم به ما ندادند.
کد خبر: ۵۷۰۲۶۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۲
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛
پدر شهید والامقام «موسی گودرزی» در بیان خاطرات فرزندش میگوید: پسرم سنش کم بود و بسیج او را برای اعزام به جبهه نمیپذیرفت. مجبور شد شناسنامهاش را دستکاری کند که سنش برای رفتن به جبهه مناسب باشد.
کد خبر: ۵۷۰۲۲۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۲
گفتگوی تصویری با جانباز کرمانشاهی «بهزاد مرادی»
«بهزاد مرادی» میگوید: 26 اسفندماه 1385 در پادگان مرزی خسروی ولد خشکه مجروح شدم، سرباز بودم و چیزی به پایان خدمتم نمانده بود که در حین انجام مأموریت، به مین جا مانده از جنگ تحمیلی برخورد کردیم و من پای چپم را از دست دادم.
کد خبر: ۵۷۰۱۸۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۱
روایتی شنیدنی از زبان جانباز«نسرین جهانشاهی»
«نسرین جهانشاهی» میگوید: من هیچوقت از دشمن نمیترسیدم همیشه هواپیماها را در آسمان نگاه میکردم و فکر نمی کردم روزی همین هواپیماهای به محل سکونت خودم حمله میکنند.
کد خبر: ۵۷۰۱۸۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۱
گفتگوی تصویری با جانباز و آزاده «بابا علی ابدالی عسگرآبادی»
«بابا علی ابدالی عسگرآبادی» میگوید: ما را به شهرک جلولا بردند 21 روز آنجا بودیم تا اسرا را جمع کردند و بعد ما را به زندان هارون الرشید بردند. شش ماه افسرها باید سلولهای هارون الرشید را طی کنند که سختترین سلول بود چون غذا و امکانات بهداشتی نداشتیم.
کد خبر: ۵۷۰۱۸۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۱
گفتگوی تصویری با جانباز «پرویز گراوندی نژاد»
«پرویز گراوندی نژاد» میگوید: از اسارت خیلی میترسیدم وقتی مجروح شدم تا زمانی که من را سوار آمبولانس کردند و بردند بیهوش نشدم. پایم را از دست داده بودم اما از ساعت یک ظهر تا 7 شب تحمل کردم.
کد خبر: ۵۷۰۱۷۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۱
گفتگوی تصویری با جانباز «لطیف کرمی الیاسوندی»
«لطیف کرمی الیاسوندی» میگوید: علاقه زیادی به جمهوری اسلامی داشتم تا اینکه آماده خدمت سربازی شدم ما را به حلبچه فرستادند و از آنجا به ارومیه 6 ماه مانده بود که خدمتم تمام شود بیسم چی بودم که در نوار مرزی ایران و ترکیه به کمین خوردیم و آنجا مجروح شدم.
کد خبر: ۵۷۰۰۵۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۰
روایتی شنیدنی از جانباز کرمانشاهی «رحمت اله حیدری تجر»
جانباز کرمانشاهی «رحمت اله حیدری تجر» میگوید: تمام زندگیمان را به یکباره از دست دادیم. من هم از چند ناحیه مجروح شده بودم و در بیمارستان تحت درمان بودم. یادم میآید زمانی که بمباران شد مردم مثل برگ درخت روی زمین میافتادند و مجروح و شهید میشدند.
کد خبر: ۵۷۰۰۴۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۰
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «اسداله بیات» می گوید: اخلاق پسرم خیلی خوب بود. وقتی من دیر به خانه می آمدم خودش غذا درست میکرد. اسداله برای من مثل فرشتهها بود. وقتی شهید شد یک چادر مشکی روی پیکرش انداختیم و یک تکه یخ هم گذاشتیم روی جگرش چون خودش وصیت کرده بود یخ بگذارید که اگر مادرم ناراحتی و گریه کرد من جگرم آتش نگیرد.
کد خبر: ۵۶۹۹۸۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۴
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «داود صارمی» می گوید: پسرم قبل از شهادتش گفت زمانی که کسی فوت میکند لباس سیاه نپوش و بر مزارش شیون نکنید. بعد از شهادتش تا الان نه لباس سیاه پوشیدم و نه بر مزارش شیون کردم.
کد خبر: ۵۶۹۹۷۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۱۹
گفتگوی تصویری با جانباز کرمانشاهی«فروغ صیدی»
جانباز کرمانشاهی «فروغ صیدی» میگوید: زمانی که شهر کرمانشاه بمباران هوایی شد، من سن و سالی نداشتم همین که امداد به کمک آمد در خون می غلتیدم و از همه جای بدنم خون می رفت اما هیچگاه آن لحظه را فراموش نمیکنم.
کد خبر: ۵۶۹۹۰۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۱۷
گفتگوی تصویری با جانباز کرمانشاهی «کیومرث باباخانیان»
جانباز کرمانشاهی «کیومرث باباخانیان» میگوید: سه بار در مناطق جنگی از ناحیه سینه، شکم و کمر مجروح شدم و حتی بار آخر هم با صدای انفجار دچار موج گرفتگی شدم، کسی هم اطلاع نداشت اما جبهه و جنگ را رها نکردم.
کد خبر: ۵۶۹۹۰۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۱۷