خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «محمد دریانورد درگهانی» میگوید: «میگفتم فعلا نرو، میگفت برای من فرقی نمیکنه من میروم، به نماز اول وقت مقید بود، هیچ وقت نمازش ترک نمیشد.»
کد خبر: ۵۴۶۵۹۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۱۵
شهید «عزت اله درویشیانی» دهم مهر ۱۳۴۳، در روستای منوچهرآباد از توابع شهرستان خرم آباد به دنیا آمد. پدرش جعفر و مادرش گل نبات نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. کارمند اداره آب و فاضلاب بود. سال ۱۳۶۸ ازدواج کرد و صاحب دو دختر شد. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت و بیست و یکم فروردین ۱۳۶۴، با سمت نیروی دسته توپخانه در بمباران شیمیایی جزیره مجنون عراق مجروح شد. سی و یکم فروردین ۱۳۸۲، در بیمارستان شهدای عشایر خرم آباد بر اثر عوارض مجروحیت به شهادت رسید. پیکر وی را در آرامگاه خضر همان شهرستان به خاک سپردند.
کد خبر: ۵۴۶۵۷۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۱۵
به مناسبت سالگرد ولادت شهید مدافع حرم «محمد طحان» و روز مقاومت، ویژهنامهای شامل زندگی، وصیتنامه، خاطرات ، دستنوشته، تصاویر، نماهنگ و مصاحبه با همسر و پدر این شهید گرانقدر برای علاقهمندان منتشر میشود.
کد خبر: ۵۴۶۵۶۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۱۵
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «محمد رضاییقشمی» میگوید: «جنگ که آغاز شد همیشه از جبهه میگفت، تو آزمون کمکهای اولیه از بین مردها فقط پسرم قبول شد، خیلی به نظام علاقه داشت، همیشه میگفت باید به مردم خدمت کنم، یک روز آمد خونه گفت میخواهم به جبهه بروم.»
کد خبر: ۵۴۶۵۳۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۱۴
همزمان با سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی
همزمان با سالروز شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان گیلان با همکاری صدا سیما از خاطرات شفاهی 500شهید استان خود رونمایی کرد.
کد خبر: ۵۴۶۴۵۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۱۳
خاطرات شفاهی والدین شهدا
یوسفعلی صادقی پدر گرانقدر شهید «مسلم صادقی» میگوید: «زمانی که برادران مسلم در جبهه بودند، او نیز طاقت ماندن در خانه را نداشت و مدام در مورد رفتن به جبهه در خانه صحبت میکرد، تا بتواند مرا راضی کند که به جبهه برود. کار روز و شبش گریه و اصرار به رفتن بود. تا اینکه راضی شدم که به جبهه برود. سه ماه در جبهه حضور داشت که به شهادت رسید.»
کد خبر: ۵۴۶۴۰۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۱۳
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
شهید «آزاد مؤمنی» از شهدای دفاع مقدس استان ایلام است که آذرماه 1365 به درجه رفیع شهادت نایل آمد. مادر گرانقدر شهید می گوید: پسرم آرزوی شهادت داشت و خوشحال در راه اسلام جان خود را از دست داد.
کد خبر: ۵۴۶۲۷۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۱۱
آسمان، آبیتر
"آسمان، آبیتر" مجموعه کلیپهای مصاحبه با والدین شهدا و آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش میشود. این قسمت از "آسمان، آبیتر" با آزاده و جانباز سرافراز «کاظم زارع بیدکی» به مصاحبه پرداخته است. این آزاده سرافراز از روزهای سخت بمباران فرودگاه مهرآباد توسط هواپیماهای میگ عراق تا اسارتش در عملیات رمضان روایت می کند. نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت میکند.
کد خبر: ۵۴۶۲۶۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۱۱
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «محمد نجفی» میگوید: «شهید گفت میخوام به جبهه بروم، گفتم برو کار کن پدرت تنهاست، ما را رها میکنی و به جبهه میروی؟ چرا میخواهی به جبهه بروی؟، گفت من باید به جبهه بروم، چطور میخواهی فردای قیامت جواب بدهی، گفتم چرا؟، گفت فردای قیامت باید جواب فاطمه زهرا(س) را بدهی.»
کد خبر: ۵۴۶۲۵۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۱۱
خاطرهنگاری خانواده شهدا
همسر شهید «غلامرضا محمدعلیزاده» میگوید: همسرم در آخرین دیدارش که به جبهه بازگشت، مانند پرندهای بود که از قفس آزاد شده است.
کد خبر: ۵۴۶۲۵۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۱۱
خاطره ای از شهید «بهنام ترابی»
همرزم شهید «بهنام ترابی» در خاطره ای می نویسد: «من و بهنام از زمان کودکی با هم دوست بودیم و به یک مدرسه میرفتیم. با هم عازم خدمت سربازی شدیم و...» خاطره کامل این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۶۲۲۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۱۴
خاطرهای از شهيد خردپيشه
همرزم شهید حاج علی اکبر خردپیشه در خاطرهای می گوید: «عملیات کربلای 4 بود. خط لشکر 17 علی ابن ابیطالب(ع) جزیره بوارین بود که بین آن و خاک ما نهر حنین قرار داشت...» خاطره کامل این شهید بزرگوار را نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۶۲۲۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۱۳
خاطرهای از شهید حاملی
پدر شهید «جان محمد حاملی» در خاطره ای می گوید: «پسرم 26 مرداد سال 1346 به دنیا آمد. نامش را جان محمد گذاشتیم ولی در خانه او را ایوب صدا میکردیم. 12 ساله بود که از روستای دولت آباد برای ادامه تحصیل در مقطع راهنمایی به شیراز رفت. اما...» خاطره کامل این شهید بزرگوار را در نوید شاهد دنبال کنید.
کد خبر: ۵۴۶۲۲۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۱۳
خاطرهای از شهید فرزدقی
یکی از همرزمان شهید فرزدقی در خاطرهای می گوید: « 12 فروردین سال 1361 بود. محمدخلیل کنار سنگر آمد و گفت: میدونی چه لباسی از همه زیباتر و مرتبتر است...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۶۲۱۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۱۲
خاطره ای از شهيد «خلیل مطهرنیا»
همرزم شهيد «خلیل مطهرنیا» در خاطرهای میگوید: «شب عملیات کربلای 5 بود. خط شکسته شده بود. ما باید به بچههای عاشورا میرسیدیم. شهید خلیل را صدا کردم و گفتم...» خاطره کامل این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۶۲۱۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۱۱
خاطرهای از شهيد «حسن بادرام»
برادر شهيد «حسن بادرام» در خاطره ای میگوید: «4 برادر داشتم. اولین نفری که پاش به جبهه باز شد صفر بود. چند روزی بود که به مرخصی آمده بود گفتم: داداش حواست باشه رفتی جبهه شهید نشی برگردیا...» خاطره کامل این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۶۲۱۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۱۱
خاطرهای از شهید «حسینعلی امیری»
یکی از همرزمان شهید «حسین علی امیری» در خاطره ای روایت میکند: «در حال آموزش نیروهای تازه وارد بودیم. تمرین آن روز، عبور از موانع آبِ خاکی بود که...» خاطره کامل این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۶۲۱۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۱۱
شهید «امید ایازی» بیست و یکم بهمن ۱۳۵۸، در شهرستان خرم آباد به دنیا آمد. پدرش ابوالقاسم، در شهرداری کار می کرد و مادرش عذرا نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان گروهبان سوم ارتش خدمت می کرد. هفدهم دی ۱۳۷۹، در فکه بر اثر سانحه برق گرفتگی هنگام انجام مأموریت به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
کد خبر: ۵۴۶۲۱۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۱۰
خاطرات شفاهی والدین شهدا
محمد رهبر پدر «شهید حسین رهبر» میگوید: همرزمان پسرم میگفتند؛ او بسیار فعال و پرتلاش بود و روزها استراحت و شبها در سنگر مشغول انجام وظیفه بود.
کد خبر: ۵۴۶۱۵۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۱۰
قسمت دوم خاطرات شهید «حمید مظاهری»
فرمانده شهید «حمید مظاهری» نقل میکند: «معلوم نبود که چند روز دیگر عملیات خواهد شد. فقط میدانستیم که خیلی طول نخواهد کشید. همه اعلان آمادگی کردند و رفتند دنبال کارشان. حمید مظاهری و بعضی بچههای دیگر آن شب سر و دستشان را حنا گذاشته بودند.»
کد خبر: ۵۴۶۱۵۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۱۰