اسناد یادداشت های شهید بهروز مرادی:
شهید «بهروز مرادی» در یادداشت خود آورده است: «با بچههای محل توانستیم کلاسهای قرآن را در مساجد خرمشهر راهاندازی کنیم؛ با شروع جنگ بچههایی که در این کلاسها حضور داشتند برای مقابله با دشمن تا به دندان مسلح به پاخاستند».
کد خبر: ۵۷۰۹۹۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۳۱
ویژه نامه الکترونیکی شهید گرانقدر«غلامرضا شریفی» از شهدای عملیات والفجر مقدماتی که به عنوان شهید گمنام در قطعه شهدای همدان خاکسپاری شده بود و اخیر از طریق نمونه برداری (DNA) شناسایی شده بود، در پایگاه خبری نوید شاهد خوزستان منتشر شد.
کد خبر: ۵۷۰۹۹۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۳۱
به کوشش انتشارات شهر قلم
کتاب «نامهای به رئیسجمهور» به قلم سمیه سیدیان با تصویرگری فاطمه زمانهرو به کوشش انتشارات شهر قلم برای کودکان منتشر شد.
کد خبر: ۵۷۰۹۲۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۱۶
«زیر خط جنگ با دیگری» خاطرات پرستار مهری فلاحی با گردآوری تینا محمدحسینی در انتشارات سورهمهر به چاپ رسید.
کد خبر: ۵۷۰۸۷۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۰۲
معرفی کتاب
کتاب «یک عمر غریبی یک عمر بی نشانی» زندگی و خاطرات شهید «عبدالزهرا مجد عبدی» است که به قلم آمنه آدینه به رشته تحریر در آمده است.
کد خبر: ۵۷۰۸۱۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۳۱
شهید غلامرضا شریفی بسیار آدم متواضع و مهربانی بودند و از همان کودکی فرایض دینی خود را به جا می آورد و با اینکه خودش هنوز به سن تکلیف نرسیده بود و فقط 10 سال داشت ولی قرآن و نماز را ترک نمی کرد و از آن روز معلم قرآن و احکام برای همس و سالان خودش شد.در ادامه نوید شاهد شما را به خواندن زندگی نامه این شهید بزرگوار دعوت مینماید.
کد خبر: ۵۷۰۸۱۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۳۱
گفتگوی اختصاصی با برادر شهید «غلامرضا شریفی»؛
«به خوبی به خاطر دارم یک روز مادرم به او گفت: «غلامرضا تو از همه کوچکتری، رفتن به جبهه برای تو زود است تازه همه برادرانت که در جبهه هستند تو پیش من بمان» اما غلامرضا در جواب مادرم گفت: «مادر مبادا بعد از شهادتم گریه کنی من خمس بچه های تو هستم و من شهید میشوم...» آنچه خواندید بخشی از سخنان برادر شهید «غلامرضا شریفی»در گفتگو با نوید شاهد خوزستان است. شما را به خواندن متن کامل این گفتگو دعوت می کنیم.
کد خبر: ۵۷۰۸۱۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۳۱
خاطرات/
38 سال پیش در 20 خرداد 1365 در پدافندی فاو، انفجار یک گلوله ی رژیم بعث عراق، شش تن از جاماندگان قافله ی والفجر8 را به رفقای شهیدشان می رساند. در ادامه خاطرات آخرین لحظات این شهیدان والامقام را از زبان همرزمانشان در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۷۰۷۸۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۳۰
روایت هایی از خواهر شهید بهروز دینوی زاده؛
«در جبهه مسئولیت داشت و ما می دانستیم اما خودش اصلا این را بروز نمیداد. به خوبی به خاطر دارم حتی وقتی قرار شد برایش به خواستگاری برویم، از او پرسیدیم: «در سپاه و جبهه چه میکنی که به خانواده عروس بگوییم؟!» با شوخطبعی گفت: «خب من هم مثل بقیه فرمانده هستم. سپاه اگر ۲۹۹ عضو داشته باشد، حتما اگر مادرِ ۳۰۰ نفرشان بخواهند به خواستگاری بروند میگویند پسر ما در سپاه فرمانده است...»بعد خندید و گفت: «من در جبهه کفش بچهها را جمع میکنم. مسئولیت کمی نیست!» آنچه خواندید بخشی از سخنان «شهلا دینوی زاده» خواهر شهید «بهروز دینوی زاده» از شهدای استان خوزستان در گفتگو با نوید شاهد است، شما را به خواندن متن کامل این گفتگو دعوت می کنیم.
کد خبر: ۵۷۰۷۸۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۳۰
کلیپ دیدار و تجلیل از رزمنده دلاور و جانباز «حاج علیرضا شهربانوزاده» در جبهههای نبرد هشت سال دفاع مقدس در عملیاتهای زیادی حضور فعال و موثر داشت و سپس در جمع مدافعان حرم قرار گرفت و در عملیاتهای آزادسازی شهرهای نبل و الزهرا شرکت نمود. وی همزمان با شهادت امام محمدباقر (ع) به همرزمان شهیدش پیوست و پیکر پاک و مطهرش، همزمان با روز عرفه به خاک سپرده شد.
کد خبر: ۵۷۰۷۸۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۲۷
شهید «بهروز دینوی زاده» از شهدای شاخص شهر دزفول است که در طول دوران دفاع مقدس و تا قبل از شهادت، مسئولیتهای متعددی در لشکر ۷ ولیعصر(عج) بر عهده داشته است، آنچه میبینید تصاویری است که تا به حال از این شهید گرانقدر دیده نشده است.
کد خبر: ۵۷۰۷۸۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۰۲
رزمنده دلاور و جانباز«حاج علیرضا شهربانوزاده» متولد شهرستان دزفول پس از سالها حضور در جبهه و نیز حضور در خیل مدافعان حرم پس از طی یک دوره دردناک بیماری به دلیل جراحات شیمیایی همزمان با شهادت امام محمدباقر (ع) به یاران شهیدش پیوست و پیکر پاک و مطهرش، همزمان با روز عرفه به خاک سپرده شد.
کد خبر: ۵۷۰۷۸۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۳۱
رزمنده دلاور حاج علیرضا شهربانوزاده 81 ماه در جبهههای حق علیه باطل حضور داشت که چندین بار مورد اصابت ترکش و در معرض گازهای شیمیایی قرار گرفت و مدال جانبازی به گردن آویخت. وی پس از حمله تروریستهای تکفیری به کشورهای اسلامی در جمع مدافعان حرم حضور یافت و پس از تحمل سالها درد و رنج مجروحیت همزمان با روز عرفه به خاک سپرده شد. در ادامه نوید شاهد شما را به خواندن زندگی نامه این رزمنده دلاور بزرگوار دعوت مینماید.
کد خبر: ۵۷۰۷۷۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۳۰
شهید شهید هوشنگ آدینه متولد شهرستان دزفول و از شهدای بسیجی هشت سال جنگ تحمیلی است که توسط پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد خوزستان منتشر میشود.
کد خبر: ۵۷۰۷۷۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۳۰
روایت حیرت انگیز مادر شهید هوشنگ آدینه؛
«پیکر خونین هوشنگ را گذاشتند توی لحد و خشت ها را می چیدند و شروع کردن به خاک ریختن روی دسته گلی که دیگر حیات مادی نداشت. ناگهان زنی چادر به کمر گره زده افراد را یکی یکی کنار زد و جلو آمد. فریاد می زد: «بیل را به دست خودم بدهید» اول مردم امتناع می کردند. همه می گفتند:«مادر است دیگر حال و روزش خوب نیست. میوه ی دلش را از دست داده. داغ است. لابد نمی داند چه می گوید...»در ادامه خاطره این شهید والامقام را از زبان برادرش«محمد آدینه»در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۷۰۷۷۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۳۱
به کوشش انتشارات میچکا؛
کتاب نوجوان «نام تشکیلاتیام پروانه» به قلم احلام بشارت، نویسنده و شاعر فلسطینی به کوشش انتشارات میچکا منتشر شد.
کد خبر: ۵۷۰۵۷۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۷
رئیس اداره بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان دشت آزادگان گفت: خانواده شهید «غلامرضا شریفی» از شهرستان دشت آزادگان استان خوزستان امروز پس از ۴۲ سال فراغ و گمنامی در شهر همدان حاضر شدند و در مراسمی به وصال فرزند خوشنام شان رسیدند.
کد خبر: ۵۷۰۴۵۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۴
گزارش تصویری/
آیین وصال خانواده شهیدان تازه شناسایی شده «سیدمحسن غریبیان» از تهران و «غلامرضا شریفی» از خوزستان که در سال ۱۳۷۶ به عنوان شهید گمنام در قطعه شهدای همدان خاکسپاری شده و اخیر از طریق نمونه برداری (DNA) شناسایی شده بودند، در گلزار شهدای همدان برگزار شد.
کد خبر: ۵۷۰۴۵۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۴
مراسم استقبال از خانواده شهید «غلامرضا شریفی» که به عنوان شهید گمنام در قطعه شهدای همدان خاکسپاری شده بود و اخیر از طریق نمونه برداری (DNA) شناسایی شده بود، در مرکز فرهنگی و موزه دفاع مقدس همدان برگزار شد.
کد خبر: ۵۷۰۴۵۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۴
«یک روز خیلی تشنه شدم به ساعت که نگاه کردم دو ساعت تا افطار مانده بود. دیگر نمی توانستم تحمل کنم رو به غلامرضا کردم و گفتم:«من دیگر نمی توانم تحمل کنم و می خواهم آب بخورم...»غلامرضا گفت:«بیا اینجا من اول یک مطلبی را برایت توضیح بدهم اگر قانع نشدی برو و آب بخور»من قبول کردم و کنارش نشستم برای من دو ساعت از بهشت و جهنم و مهربانی خدا گفت آنقدر مجذوب حرفهایش شدم که با صدای اذان به خودم آمدم و غلامرضا با صدای بلند خندید و گفت:«حالا برو آب بخور...»در ادامه خاطره این شهید والامقام را از زبان خواهرش«فریده شریفی»در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۷۰۴۱۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۳۱