گفت‌و‌گو با پدر شهید «شهاب کور کوهی» از شهدای حمله رژیم صهیونیستی

دشمن بداند، ایران پر از «شهاب‌های» بی ادعاست

«شمس اله کور کوهی» پدر شهید می‌گوید: «فرزندم شهاب، مثل بسیاری از جوانان پاک‌سرزمینمان، بی‌هیچ ادعا و منت، برای دفاع از ولایت و آب و خاک ایستاد و تا آخرین نفس پای آرمان‌هایش ماند. به دشمنان می‌گویم که ایران سرشار از این شهاب‌های بی‌ادعاست؛ جوانانی که با دلی پر از عشق به اهل بیت و رهبری، حاضریم هر لحظه جانشان را در راه وطن فدا کنند و اجازه ندهند حتی ذره‌ای از خاک پاک این کشور به دست دشمنان بیفتد.»

دشمن بداند، ایران پر از شهاب‌های بی ادعاست


به گزارش نوید شاهد کرمانشاه، شهید «شهاب کورکوهی»، جوانی دلاور و سرباز ولایت بود که در راه دفاع از میهن و اهل بیت(ع) جان خود را فدای آرمان‌های مقدس انقلاب اسلامی کرد. این شهید بزرگوار در عملیاتی ، به دست پهپادهای رژیم صهیونیستی  مورد هدف قرار گرفت و به فیض شهادت نائل آمد؛ شهادتی که نه تنها پایان راه او نبود، بلکه چراغی روشن برای ادامه مسیر مقاومت و ایستادگی شد. در این روایت شنیدنی، «شمس اله کور کوهی »پدر شهید و «فریبا یار ولی» مادر شهید از زندگی، ایمان و لحظات پایانی فرزندشان سخن می‌گویند و ما را به عمق رشادت و وفاداری این جوان پاکباخته می‌برد. که در ادامه می خوانید:

دشمن بداند، ایران پر از شهاب‌های بی ادعاست

سرباز ولایت؛ خادم اهل بیت (ع)

فرزندم سرباز ولایت، خادم و خدمت‌گذار در خانه اهل بیت(ع)، سرباز واقعی ولایت و شاگرد به حق سردار دل‌ها حاج قاسم بود. از نوجوانی تا چهل سالگی در هیئت های مذهبی حضور داشت و در کنار من و پدر بزرگش فعالیت می‌کرد. او خانواده‌ دوست بود و تحصیلات خود را تا مهندسی فنی معماری ادامه داد.
شهاب بسیار خونسرد، خوش‌برخورد و خوش‌اخلاق بود و همواره پای کار اهل بیت بود. زمانی که در پایگاه بسیج فعالیت داشت، از بچه‌های بسیج ویژه بود. پس از مدتی، سرنوشت الهی بر آن شد که در این راه قدم بگذارد. در روز تشییع شهید گرانقدر شیر سامرا، «مهدی نوروزی»که از دوستان ما بود، چند نفر از دوستانشان گفتند: «پسر شما هم همین راه را می‌رود، آیا راضی هستید؟»
من هم در جواب  گفتم: ما می دانیم که خون جوان ما از خون شهید مهدی نوروزی رنگین‌تر نیست.
ما در زمان انقلاب بی‌تفاوت نبودیم و در جنگ تحمیلی هم بی‌تفاوت نبودیم ۳۰ سال خدمت در سپاه داشتم و به لطف پروردگار شاید سعادت شهید شدن نصیب‌مان نشد، اما راضی به رضای خدا و مشیت الهی هستیم، حداقل فردای قیامت مدیون خون شهدا نباشیم.

دشمن بداند، ایران پر از شهاب‌های بی ادعاست

مردی خانواده دوست با دلِ آسمانی
در روز شهادت فرزندم آمده بود که یک ساعتی به خانواده سر بزند، تمام شیفت خدمت نبود و شیفت استراحت داشت، اما برایش قابل قبول نبود که وقت استراحت باشد و مثل خیلی‌ها بنشیند. تا ساعت دو کنار هم بودیم، سپس زنگ زدند و رفت. 

مأموریتی که به شهادت ختم شد
حدود یک ساعت پیش خانواده‌اش بودیم، بعد آمدیم همین‌ حسینیه نماز خواندیم، کمی استراحت کردیم، سپس گوشی اش زنگ خورد و رفت. خداحافظی کرد و سپس خبر شهادتش را دادند. پیکر را شناسایی و تحویل گرفتیم، همه این مراحل چهار ساعت طول کشید، همان‌گونه که خودش دعا می‌کرد.

شب هایی با شهدا، روزهای در راه دفاع
شب‌ها وقت و بی‌وقت به مزار شهدا می‌رفت، به‌ویژه شهدای مدافع حرم که با هم بودند، به خصوص شهید عباس ستاری.
همان‌طور که دعا می‌کرد و التماس می‌کرد، در همان سمت که حاج قاسم فرمانده‌اش بود، به شهادت رسید. پیکر او را خودم شناسایی کردم.
همیشه یک تکه از سینه‌اش یا زهرا(س) نصب بود. هر موقع می‌رفت سوریه یا ماموریت، این نشان همراهش بود. در چارزبر، پشت یادمان شهدا، به مقر که وارد می‌شوند، با پهباد او را می زنند. فقط می‌دانم که خودش و ماشینش متلاشی شد و دستش خشک ماند. زمان دفنش به سختی داخل قبر او را گذاشتیم. سه روز قبل از شهادتش، یکی از رفقایش زخمی شده بود که کسی نتوانست شناسایی‌اش کند. تا اینکه یکی از رفقایش هم سررسیده بود، اگر نبودند، اثری از پیکرش نمی‌ماند.
او از حمله دشمن آگاه بود و می‌گفت: حتی زمستان بود یا بعد از عید، به رفیقانش سفارش کرده بود که برای محرم پدرم را تنها نگذارید، چون من محرم نیستم. واضح و آشکار بود که این جوان شهید می شود.

دشمن بداند، ایران پر از شهاب‌های بی ادعاست

دشمنان داخلی و خارجی در خیال خام شکستند
این ملعون‌های نابکار، این دشمنان داخلی و خارجی، هیچ نیستید. دشمنان داخلی از کولبران، افغانی‌ها و حتی خودی‌ها به اعتقاد این حقیر از زمان شهید رئیسی دست به کار شده‌اند. شهادت‌ شهید رئیسی هم کار همین ملعون‌ها بوده است. آن‌ها فکر کردند با چند سنگرشکن و بمباران ویژه می توانند ایران را طی دوسه روز بگیرند و کودتا کنند و نظام را برچینند، اما غافل از اینکه مملکت ایران، مملکت آقا صاحب الزمان (عج) است و از زمانی که بوده تا به امروز شکست‌ناپذیر بوده است.
سربازان گمنام و دلیر مردانی که داریم، در مناطق صعب‌العبور، سنگلاخی، هوایی، دریایی و زیر دریا در حال حفاظت و حراست از این آب و خاکهستند و برای حفاظت آن با قطره قطره خون شهدا این مملکت آبیاری شده و حفظ شده است، به لطف و کرم پروردگار و اهل بیت.

رهبر عزیزمان ثابت کرد به جهان اسلام و به کل متعهدهای اروپایی که مملکت ایران علاوه بر اینکه مملکت آقا صاحب الزمان و اهل بیت است، نایب بر حق آن‌ها فرماندهی و مدیریت جانانه‌ای دارد. همان‌طور که اعلام کردند که باید تسلیم شوند یا سر تعظیم فرود آورند و زیر بیرق دشمن بروند و کشته شوند، اما مقام معظم رهبری(مدظله العالی) اعلام کرد که ما هرگز تسلیم هیچ بنی‌بشری نخواهیم شد، سر تعظیم فرود نخواهیم آورد و زیر بیرق هیچ بشری نخواهیم رفت. ما فقط و فقط زیر بیرق آقا قمر بنی‌هاشم سپه‌سالار دشت کربلا هستیم.
اتحاد و یکپارچگی ملت ایران بسیار زیاد است. در روز جمعه کسانی که برای نماز جمعه شرکت کردند و کسانی که برای نماز و راهپیمایی آمدند، جواب دندان‌شکنی به دشمنان داخلی نابکار دادند که فکر می‌کردند با خیانت به ولایت، خون شهدا و انقلاب و خیانت به آب و خاک به هدفشان می‌رسند، اما کور خوانده‌اند. مملکت ایران، مملکت شکست‌ناپذیری است.
دشمنان فکر کردند این انقلاب، همیشگی نیست، اما حضرت امام فرمودند: «بکشید ما را، ما بیدارتر می‌شویم و قوی‌تر خواهیم شد.» این قوت و قدرت هم با خون شهدای عزیز است.

دشمن بداند، ایران پر از شهاب‌های بی ادعاست

ایران؛ سرزمین سربازان بی ادعا
کرمانشاه حداقل دو ردیف مزار شهدا دارد که همه با هم رفیق جانانه و کارآمد بودند. ما هم شاکر و شکرگزار پروردگار و اهل بیت و دستگاه سید شهدا هستیم که ما در دستگاه سید شهدا بزرگ شدیم و بار آمدیم و شهدای بسیاری تقدیم انقلاب و کشور کرده‌ایم.شهید حاج قاسم می‌گفت: «تا کسی شهید نباشد، شهید نمی شود.» ملت ایران با دیگر ملت‌ها فرق دارد.

دشمن بداند، ایران پر از شهاب‌های بی ادعاست
«فریبا یار ولی»، مادر شهید می‌گوید: رفته بودم تا با پسرم و خانواده اش دیدار کنم. پسر کوچکم گفت: شهاب آمده سری بزند خانه و برود. سپس رفتیم و دیدیم یکی از همکاران شهید به همسرش زنگ زده  بود که خانه اید، الان می‌آیم، در خانه کار دارید. همسرش به من گفت: گوشی شمس اله زنگ خورد و با عجله ساعت ۲ از خانه بیرونرفت. ساعت چهار بود که همکارانش خبر شهادتش را آوردند. ابتدا گفتند زخمی شده، اما بعد مشخص شد شهید شده است.
پسرم مهربان، دلسوز، فامیل‌دوست و با محبت بود. با همه با محبت صحبت می‌کرد و آنها راهنمایی می‌کرد. به هیچ وجه به کسی آزار نمی‌رساند. از او خیلی راضی هستم. علاقه زیادی به رهبر و حاج قاسم سلیمانی داشت. تنها راهش پیروی از راه انقلاب بود و دفاع از این مملکت و آب و خاک.
وقتی به سوریه می‌رفت و برمی‌گشت، می‌گفتم: شهاب حداقل در این یکی ، دو روز خانه بمان و استراحت کن،اما می‌گفت: «اگر ما  در خانه استراحت کنیم، دشمنان از طریق سوریه وارد ایران می‌شوند و آب و خاک ما را می‌گیرند. زن و بچه‌هایمان در خطر خواهند بود. ما باید از جایی جلو آن‌ها را بگیریم که جرأت نکنند وارد آب و خاک ما شوند.» باید این راه ادامه پیدا کند تا کشور به دست دشمن نیفتد.

هر وقت ماموریت می‌رفت اول یک سَر مزار شهدا می‌رفت و آن‌ها را زیارت می‌کرد. روزهای جمعه همیشه از ساعت ۴ صبح بلند می‌شد و می‌رفت حسینیه کنار مزار شهدا.
فرزندم می‌گفت: «برای من دعا کنید شهید شوم.» آماده بود، زن و بچه‌اش را آماده کرده بود و با دختر ۹ ساله‌اش صحبت می‌کرد که اگر زمانی شهید شدم، خوب درست را  بخوان و ادامه بده و فرد مفیدی برای اجتماع و جامعه باش.
انتهای پیام/

برچسب ها
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده