مروری بر زندگی روحانی شهید «بخشمراد قاسمی»
روحانی شهید «بخشمراد قاسمی» پس از پیروزی انقلاب همان روالی که داشت را دنبال کرد و در گوشه و کنار بدون ریا برای انقلاب تبلیغ و کار می‌کرد. کمتر استراحت می‌کرد و هر وقت که اسمی از شهید به میان می‌آمد از شادی فریاد می‌کشید و آرزوی شهادت می‌کرد.

آروزی شهادت را با صدای بلند فریاد می زد

 

به گزارش نوید شاهد کرمانشاه، شهیدان، ریشه در قلب و یاد مردم یک سرزمین داشته و هرگز از خاطرات وطن دور نمی‌شوند. فرهنگ شهادت، همیشه در ایران زمین نیز جای داشته و همین باعث می‌شود که پرچم ایران اسلامی در سراسر جهان، برافراشته باشد.

در همین راستا، به مناسبت سالروز ولادت و شهادت روحانی شهید «بخشمراد قاسمی» در آبان ماه زندگی نامه شهید والامقام منتشر شد.

پاسدار شهید «بخشمراد قاسمی» 20 آبان 1342 در روستای خوشیار از توابع شهرستان سنقر در یک خانواده مذهبی به دنیا آمد.پدرش حیدر علی و مادرش نجیبه نام داشت.

با اینکه سنی نداشت به پدرش کمک می کرد

در سن 6 سالگی مادر خود را از دست داد و از محبت و نوازش مادری محروم شد. تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان همین روستا طی کرد اوقات بیکاری خود را به کار کشاورزی و کمک به پدر برای تولید بیشتر و خدمت به مردم گذراند، با توجه به اینکه هنوز به سن بلوغ نرسیده بود.

عشق و علاقه فراوانی به یادگیری مسایل دینی داشت. در همین سن و سال قرآن را فرا گرفت و آیات زیادی را ترجمه می کرد و از دستورات دین اسلام اطلاع کامل داشت.

فراگیری درس طلبگی

پس از پایان تحصیلات ابتدایی نزد روحانی مبارز «حجت الاسلام حاج رحیمی» امام جماعت مسجد بازار سنقر به فراگرفتن علوم دینی پرداخت و پس از گذشت یک سال وقتی انقلاب اسلامی به اوج رسید بنا به فرمان امام خمینی برای خدمت به انقلاب و کمک به پیروزی انقلاب از همان آغاز ضمن فراگیری درس طلبگی علاقه شدیدی به حفاظت از دستاوردهای انقلاب پرداخت و در آن زمان که وحشت و اختناق همه جا را فرا گرفته بود تصویر امام و اعلامیه های امام را در روستاها پخش می کرد.

لحظه‌ای از نمازش غافل نبود و چنانچه در وصیت نامه اش مشاهده می شود گام نهادن در این مسیر را یک فریضه دینی و شهادت در این راه را مایه شکرگذاری و افتخار برای خود و خانواده‌اش می‌دانست.

آروزی شهادت را با صدای بلند فریاد می زد

پس از پیروزی انقلاب همان روالی که داشت دنبال کرد و در گوشه و کنار بدون ریا برای انقلاب تبلیغ و کار می کرد. کمتر استراحت می کرد و هر وقت که اسمی از شهید به میان می آمد از شادی فریاد می کشید و آرزوی شهادت می کرد.

افکاری که داشت و راهی را که انتخاب کرده بود سرانجام به نتیجه رسید و در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سنقر مشغول خدمت و پاسداری از دستاوردهای انقلاب شد و چندین بار در درگیری با دمکرات ها در روستاهای اطراف شرکت کرد و هر بار که پیروزی به دست می آمد شاداب و خندان باز می گشت و خدا را شکر می کرد.

بارها محل خود را عوض کرد و اظهار داشت در هر کجا که ناآرامی باشد ما باید به آنجا برویم. 24 آبان ماه 1360 در روستای بان سعید سنقر درگیری شدید ده ساعته بین سپاه پاسداران و دمکرات ها بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید.

انتهای پیام/

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده