رزمندهای که با سُخنش به من درس اخلاق داد
به گزارش نوید شاهد کرمانشاه، «مهوش مهابادی» میگوید: قبل از انقلاب سال 1355 موفق به کسب دیپلم تجربی شدم و بعد از آن خبرهایی به گوش میرسید که یک روحانی به اسم امام خمینی اعلامیههایی پخش میکنند و صحبتهایی در آن هست که میخواهند در ایران انقلاب کنند.
زمانی که انقلاب به پیروزی رسید از طرف سپاه پاسداران اعلام شد که تعدادی نیرو برای پزشکیاری و پرستاری میخواهند. من و چند نفر از دوستانم امتحان دادیم و پذیرش شدیم از آنجا ما را برای آموزش دوره پرستاری و پزشکیاری به تهران فرستادند. شش ماه آموزش دیدیم که عراق به قصرشیرین حمله کرد و سپاه اعلام نیاز اعزام پزشک و پرستار کرد. در بیمارستان طالقانی کرمانشاه، سپاه پاسداران یک بخش را کامل به نام بخش سپاه گرفت که من در آنجا مشغول شدم.
وظیفه سنگینی در آن مقطع زمانی بر دوش همه ما بود. جا دارد یادی کنم از بانوان منطقه غرب از جمله مادران و خواهران و همسرانی که با دستهای خود سربند یا زهرا (س) را به پیشانی همسران، فرزندان و برادران خود میبستند و آنها را راهی جبهه میکردند بزرگترین ایثاری که در طول تاریخ ایران فراموش نشدنی است. زنان ما غیور و شیردل و پا به پای مردانمان چه در خط مقدم و چه پشت خط کار میکردند.
خیلی وقتها با مجروحینی رو به رو میشدم که باید پوتین را از پاهایشان بیرون میکشیدم وقتی میدیدم پایش خونریزی کرده و با خاک قاطی شده و حتی کِرم هم به پاهایشان زده بود با خودم خجالت می کشیدم که بگویم یک هفته اس بدون آب و غذا و استراحت دائم در حال کارم. از برادر رزمنده که از ناحیه پا دچار مجروحیت شده بود پرسیدم چه اتفاقی برایت افتاده، خندید و گفت: چیزی نشده خواهرم من خدا را شکر می کنم که خداوند آنقدر مرا دوست دارد که یک تکه از بدنم را طعمه حشرات ریز خودش کرده است این سخن رزمنده بزرگوار به من درس اخلاق داد و آن را هیچوقت فراموش نمی کنم.
انتهای پیام/