گفتگو با فرزند شهید «داراب ویسی»
«شیلرویسی» می­‌گوید: هنوز حسرت آخرین دیدار با پدرم را می‌‌خورم. روزی که می­‌خواست به آخرین مأموریتش برود جمعه بود از مسجد برگشت باهم نهار خوردیم، همان روز خیلی به فکر فرو رفته بود مثل همیشه با خوش‌رویی خداحافظی نکرد انگار می­‌دانست برنمی‌ گردد و ما متوجه نشدیم. ای کاش پدرم بود و دوباره او را در آغوش می‌ گرفتم.

به گزارش نوید شاهد کرمانشاه، «شیلرویسی» فرزند شهید «داراب ویسی» گفت: پدرم از رزمندگان دوران هشت سال دفاع مقدس بود که ۲۳ تیرماه ۱۳۹۷ در درگیری با گروهک‌های تروریستی در ارتفاعات بخش «نودشه» از توابع شهرستان «پاوه» به شهادت رسید.

حسرت آغوش پدرم به دلم ماند

فرزند شهید ادامه داد: ایشان در روستای قلعه­ گاه از توابع شهرستان پاوه به دنیا آمد. ابتدا در سپاه پاسداران خدمت می­ کرد تا اینکه جنگ تحمیلی شروع می­ شود و هشت سال دفاع مقدس را در جبهه و در کنار شهید چمران به دفاع از کشور می­‌پردازد. وظیفه­‌اش در طول تمام سال­‌ها حفاظت از مرزهای کشور بود. بسیار خانواده دوست بود و تعصب مملکتش را داشت.

وی افزود: همسرم نیز در سپاه پاسداران خدمت می­‌کند همزمان با آخرین باری که پدرم به مأموریت می­‌رود، از محل کارش با او تماس گرفتند و گفتند که با گروهک‌ها درگیر شدیم، به یکباره ترس تمام وجود مرا گرفت که همسرم گفت: نگران نباش، پدرت در آن منطقه نیست.

ویسی بیان داشت: برادر و همسرم روانه منطقه درگیری شدند که در طی تماسی با من­ گفتند عمویم حالش خوب نیست باید به بیمارستان بیایید، وقتی رسیدیم، فهمیدیم پدرت زخمی شده است. کوه­‌هایی که پیکر پدرم در آن جا بود را پیاده رفتیم به پیکر بی‌جان پدرم رسیدیم، به ما اجازه ندادند او را ببینیم تمام صورتش تیر خورده بود.

وی اظهار داشت: ما پنج خواهر و یک برادر هستیم خیلی پدرم را دوست داشتیم هر جا می‌رفت همراهش بودیم­. دوری پدر برایمان خیلی سخت است، به این فکر نمی­‌کردیم که روزی شهید شود.

ویسی بیان داشت: پدرم می­‌گفت؛ انسان باید برای دفاع از ناموس و کشورش با بیگانگان بجنگد و به خود ترس راه ندهد.

فرزند شهید می‌گوید: هنوز حسرت آخرین دیدار را با پدرم می­‌خورم. روزی که می­‌خواست به آخرین مأموریتش برود جمعه بود از مسجد برگشت با هم نهار خوردیم همان روز خیلی به فکر فرو رفته بود مثل همیشه با خوش رویی خداحافظی نکرد انگار می­‌دانست برنمی­ گردد و ما متوجه نشدیم. ای کاش پدرم بود و دوباره او را در آغوش می­ گرفتم.

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده