برای شهادتم شیرینی پخش کنید
به گزارش نوید شاهد کرمانشاه، شهید«کیومرث اسماعیلی» 20 شهریور 1340 در روستای فارسینج از توابع شهرستان سنقر دیده به جهان گشود. پدرش حشمت الله و مادرش سکینه نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضوریافت. دوم فروردین1361 در تنگه چزابه بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار شهید والامقام در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
وصیت نامه شهید
پدر و مادر و برادران و خواهرانم! امكان دارد پیکر من به دست شما نرسد آنگاه به ياد شهداى كربلا بيفتيد و ناراحت نشويد وقتى به ياد من افتاديد روى قبرستانها بروید و به مزار شهدا بنگريد آنوقت درد خود را فراموش خواهيد كرد.
پدرجان، از شما خواهش مىكنم از امام امت، خمينى بت شكن، روح خدا و روحانيت مبارز همچون «آيت الله منتظرى و آقاى رفسنجانى و آقاى خامنهاى» و روحانيت مبارز پشتيبانى كنيد.
پدرجان تنها وصيتم به شما اين است كه بعد از شهادتم سياه نپوشيد و عزا نگيريد و پولى را كه مىخواهيد براى من خرج كنيد آن را به جنگ زدهها بدهيد.
برای شهادتم نقل و شیرینی بدهید
خوب مىدانيد كه قلب و روحم پيش معبودم است برای شهادتم شيرينى و نقل بدهيد و افتخار كنيد كه براى اسلام عزيز داوطلبانه به جهاد رفتم چرا که در آیات قرآنی آمده است: هيچ قطرهاى در مقياس حقيقت در نزد خدا از قطره خونى كه در راه خدا ريخته شود بهتر نيست و من مىخواهم كه با اين قطره خون به عشقم برسم كه راه خدا است.
پدر عزيزم! در پایگاه بسیار راحتم و پيش خودم مىگفتم کاش در روز عاشورا بودم و امام حسين(ع) را يارى مىكردم امروز هيچ فرقى با آن زمان ندارد ما بايد به گفته رهبر عزيزمان به جبهههاى جنگ برويم و حسين وار با كفر جهانى به سركردگى آمريكاى جهانخوار بشتابيم.
پدرجان نمىتوانستم به خود بقبولانم كه برادران خودم در مرزها شهيد مىشوند و من هر روز شاهد اين باشم كه آنها كشته یا زخمى شدهاند.
چگونه مىتوانستم ببینم كه هر روز عدهاى از بهترين مبارزان و رجال ما مثل شهيد مظلوم بهشتى، شهيد رجايى، شهيد باهنر و شهداى ديگرى مثل شهدای هویزه كه 700 پاسدار شهيد شدند.
پدرجان مگر اين پاسداران پدر و مادر و خانواده نداشتند مىدانم كه از دست دادن من شايد سنگين باشد ولى غم از دست دادن امام حسين(ع) بر فاطمه زهرا سنگين نبود؟ مگرآنها نبودند كه كشته شدند تا تاريخ اسلام پا برجا باشد. من هم به نوبه خود از آقا و سرورم حسين (ع) درس مبارزه و جهاد و شهادت را ياد گرفتم من آموختم كه زندگى مادى نكبت بار است و نبايد منتظر باشم كه مرگ ما را فرا گيرد بلكه بايد ما سراغ مرگ برويم مگر انسان يك بار بيشتر مىميرد پس چه بهتر که در راه خدا باشد.
پدر جان وصيت دوم من اين است كه اگرپیکر من به دست شما رسيد در زمان دفن يك جلد قرآن كوچك روى سرم بگذاريد چرا که علاقه زیادی به قرآن داشتم تا درجايگاه ابدى خودم قرآن را تلاوت كنم.
پدرجان بار ديگر به شما مىگويم كه بعد از من احترام مادربزرگ را داشته باشيد چونكه پدر جان خودت مىدانى كه مادربزرگ چقدر براى من زحمت كشيده است. من كه نتوانتستم خوبيهاى مادربزرگم را جبران كنم.
امانت ديگرى كه من به شما مىسپارم، مريم جان است كه انشاالله بعد از من او را طورى بزرگ کنید که سرش را بالا بگیرد و به او نگویند پدر ندارد. يتيمى خيلى سخت است. خواهرم تو نيز زينب گونه زندگى كن و از هر گونه هوس بپرهيز و در راه خدا مبارزه كن.
از همه شما و اقوام و همسايگان و دوستان خداحافظى مىكنم.
انتهای پیام/