انقلاب اسلامی و وطنم ایران، تمام هستی من هستند
به گزارش نوید شاهد کرمانشاه، «بهرام محمدی» اظهار داشت: من سال ۱۳۴۳ در شهرستان جوانرود به دنیا آمدم و در سال ۱۳۶۱ سرباز ارتش لشکر۲۱ حمزه سیدالشهدا در جنگل های لویزان تهران، دوران آموزشی خود را به اتمام رساندم، بعد از دوران آموزشی به اهواز اعزام و در گردان ۸۰۳ تیپ۴ زرهی ادوات به عنوان دیده بان مشغول به فعالیت شدم.
وی ادامه داد: به علت علاقه شدید به جبهه و جنگ، از مرخصی استفاده نمیکردم و برای آب و خاک و وطنم حاضرم جانم را فدا کنم. به لحاظ شرعی، انسانی و وجدانی، هرکسی روی سفرهای غذا خورد باید پایبند آن باشد. از همین روست که می گویم انقلاب و ایران تمام هستی من است.
تضعیف روحیه دشمن
محمدی بیان داشت: در نخلستانهای جنوب با چوب و تخته به نخلهای خرما ضربه می زدیم تا عراقی ها فکر کنند تعداد ما زیاد است و روحیه آنها تضعیف شود. خمپاره بود و خون و آتش و خانه ویران شده و شهر اهواز پر از سکوتی سهمگین که نظیرش را هیچ جا ندیده بودم. کوچه و خیابانهای اهواز که باید پر باشد از شیطنت های کودکانه و گل کوچیک، نوجوانان هیاهویی به پا کند شده بود. میدان جنگ! من کجا و اینجا کجا؟ من الان باید در شهرم جوانرود با دوستانم در کوههای سر به فلک کشیده اورامانات که همان شاهو باشد به تماشای کبکهای وحشی و آهوان تیز پا نشسته باشم اما چون احساس مسئولیت در من سنگینی میکند اکنون سپر بلای هم وطنانم در اهواز شدهام چراکه حس میهن پرستی و دفاع از جان و مال و ناموس ایرانم در من فعال است و حاضرم برایش جان فدا کنم چون جاف جوانرود را با همین خصوصیات می شناسند.
جانباز کرمانشاهی گفت: روزها و هفتهها و ماهها گذشت و ما چنان آموزش دیده بودیم که وجبی از خاکمان را به دشمن ندهیم، روزی روی نخل خرما دیده بانی می دادیم که دیدم لوله توپ دشمن به سوی ما نشانه رفته است و خود را از ارتفاع ۶ متری به پایین پرت کردیم. پرت شدن ما همان و پودر شدن نخل خرما همان.
وی عنوان کرد: به اینکه خاطرات جبهه و جنگ زیاد است اما هدفم از گفتن این مطالب، آگاهی دادن به جوانان است که بدانند ما رزمندگان اسلام چقدر در جبهه و جنگ درگیر بودهایم.
سقوط خمپاره وسط سفره غذا
محمدی گفت: سر سفره بودیم که یک خمپاره ۸۲ دقیقا وسط سفره ما فرود آمد چه استرس و دلهره و اضطرابی من و دوستانم را احاطه کرده بود که هر لحظه ممکن است منفجر شود میخکوب شده بودیم و دل توی دلمان نبود که مبادا منفجر شود و شهد شیرین شهادت را نوش جان کنیم ولی رویای ما محقق نشد و خمپاره نیز خشکش زده بود. انگار از ترس رزمندگان شجاع ایران زمین قصد نداشت عقده بگشاید و آن هم مثل ما میخکوب شده بود گویا که سفره بچه های ایران زمین نمک گیرش کرده بود و منفجر نشد و هیچکس جرات نداشت حتی تکان بخورد و بنده که آموزش دیده بودم دست بکار شدم و آنرا خنثی کردم اگر بگویم بیش از ۱۰ تا خمپاره را خنثی کردم گزاف نگفته ام.
وی در پایان گفت: برای مقام معظم رهبری(مدظله العالی) طول عمر باعزت و برای ایران و ملت بزرگ ایران سربلندی و عزت و افتخار آرزو میکنم.
انتهای پیام/