شهید قدرت الله حشمتی در تیپ ویژه سید الشهداء
به گزارش نوید شاهد کرمانشاه؛ شهید قدرت الله حشمتی هشتم شهريور1343، در شهرستان سنقر به دنيا آمد. پدرش يارعلي، كارگر بود و مادرش صنمبر نام داشت تا پايان دوره ابتدايي درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت و سرانجام دهم مرداد1362، در پيرانشهر توسط نيروهاي عراقي بر اثر اصابت تركش به شهادت رسيد و مزار وي در گلزار شهداي شهرستان كرمانشاه واقع است.
*خاطره ای از زبان شهید
تا غروب بالای هدف، با برادران مستقر بودیم. یک دسته از گروهان دیگری آمدند و با ما مستقر شدند و تا غروب جیره غذایی به ما نرسید .
صبح زود سوار ماشین شدیم و به روانسر رفتیم و به طرف شهر نقده در حرکت بودیم و ناهار را در آنجا ماندیم و سپس به پادگان خودمان در مهاباد برگشتیم الحمدلله پیروزی چشمگیری در این عملیات نصیبمان شد.
صبح زود آماده باش داده شد. ساعت ۹ صبح قرار شد برای رژه به شهر مهاباد برویم بعد از اعلام آمادهباش پیغام رسید که برادر آهنگران به مهاباد به آمده است و می خواهد به تیپ ویژه شهدا بیاید. سپس تعدادی از برادران به آسایشگاه های خود برگشتند و مقرر شد که آقای آهنگران برای برادران دعای توسل بخواند و همه در انتظار ایشان بودند تا زمانی که شب فرا رسید.
بعد از نماز سخنرانی یکی از برادران شروع شد و سپس برادر آهنگران گفت: چون تیپ شما نامش تیپ ویژه سیدالشهدا است و امروز نیز مصادف با میلاد با سعادت حضرت امام حسین (ع )می باشد بهتر است که نوحه سید الشهدا در روز عاشورا را بخوانم.
بعد از نوحه و ذکر مصیبت همه یک حالت بسیار روحانی پیدا کرده بودند و در این فضای تاریک مسجد، صدای یا حسین (ع) یا مهدی و ... به اوج فلک رسیده بود.
بعد از مدتی کوتاه به ما خبر رسید که به ارومیه برویم، در این زمان هوا بسیار سرد و طوفانی بود و برف زیادی همه جا را پوشانده بود. تعدادی از افراد جهت شناسایی در آن جا ماندند از شناسایی برنگشتند. شب خوابیدیم و صبح ساعت ۹ صبح به ما خبر رسید که باید از پادگان ارومیه خارج و به مهاباد برگردیم زیرا درگیری در آنجا شروع شده بود و تعدادی از بچهها زخمی شدند.
بعد از شناسایی مجدد همراه با برادران از پادگان خارج شدیم. در آن زمان بسیار خسته و غمگین بودم و احساس میکردم که حتما خبری به من میرسد وقتی برگشتیم برادران به من خبر دادند که ماشین روی مین رفته است.
شب شد برادران گروهان عمار را جمع کردیم و مجلس ختمی برای این شهیدان گرامی گرفتیم. عملیات به لطف خدا در مهاباد-سردشت شروع شد و ساعت ۴ بعد از ظهر جهت انجام عملیات حرکت کردیم. بعد از چند لحظه تیراندازی شروع شد و هوا در حال تاریک شدن بود و به سوی عملیات و جلوتر از آن منطقه رفتیم، من که عقب تر بودم فوری خودم را به گروه رساندم.
به حرکت خود ادامه دادیم و به عنوان پیشمرگ پیشروی می کردیم. یکی از برادران که بلندی های آن منطقه را میشناخت گفت: برو پایین، عمق آب کم است و راه نزدیکتر.
و من گفتم: در پایین احتمال کمین دشمن بیشتر است و آنها فکر میکنند که هرجا عمق آب کمتر است از آنجا که حرکت میکنیم و ما باید سعی کنیم تا جایی که امکان دارد خود را به طرف بالای رودخانه بکشیم گرچه عمقش بیشتر است.
به هر حال جایی را که عمق آب متوسط بود انتخاب و از آنجا عبور کردیم سپس از دامنه کوه حرکت کرده تا به صخره سنگ هایی رسیدیم که آن طرف شما ناپیدا بود. از داخل آب عبور کردیم و لباسهایمان همه خیس بود و برادران تا صبح از سرما لرزیدند.
انتهای پیام