مسئولین به منطقه آمدند و گفتند:«دشمن از آن مناطقی كه اشغال كرده، در حال عقب‌نشینی است. شما توان نظامی خود را حفظ كنید تا یگان‌ها بیشتر از این آسیب نبینند. ما با دشمن در حال صلح هستیم». ما از كرند به سمت سرپل‌ذهاب حركت كردیم، اما دیدیم كه این آتش عقب‌نشینی نیست، آتش پیشروی است.
مسئولین می‌گفتند که با دشمن درحال صلح هستیم

به گزارش نوید شاهد کرمانشاه؛ «حسین فشی» از فرماندهان و پیشکسوتان دوران دوران دفاع مقدس  از خاطرات خود در عملیات مرصاد می گوید: یک روز قبل از عملیات «مرصاد»، تیپ «مقداد» در «كرندغرب» مستقر بود. من هم به عنوان یكی از مسئولین تیپ در آن‌جا بودم. صحنه‌ی بسیار عجیبی مشاهده كردیم، یگان‌هایی كه در مناطق «سرپل‌ذهاب»، «گاری»، «بمو»، «قصرشیرین» و دیگر مناطق مرزی مستقر بودند، به همراه ادوات و ابزارآلات جنگی كه در اختیار داشتند، درحال عقب‌نشینی بودند و سلاح و مهمّات به طور چشم‌گیری داشت از منطقه خارج می‌شد. گفتم: «اگر اقدامی صورت نگیرد، همه‌ی این مهمّات از بین می‌رود.»
یک پست دژبانی در ابتدای شهر كرند دایر كردیم. هر كس از هر یگانی، هر نوع سلاحی می‌آورد، آن را می‌گرفتیم. در واقع آن‌ها را خلع سلاح می‌كردیم و بعد اجازه می‌دادیم از منطقه خارج می‌شوند. به این روش از خارج شدن مهمات در این مسیر جلوگیری كردیم.
صبح روز بعد تعدادی از مسئولین به منطقه آمدند و گفتند:«دشمن از آن مناطقی كه اشغال كرده، در حال عقب‌نشینی است. شما توان نظامی خود را حفظ كنید تا یگان‌ها بیشتر از این آسیب نبینند. ما با دشمن در حال صلح هستیم. این آتش‌هایی را كه الآن دارید می‌بینید، آتش عقب‌نشینی است. شما روحیه‌ی خود را حفظ كنید.»
ما از كرند به سمت سرپل‌ذهاب حركت كردیم. دیدیم كه این آتش عقب‌نشینی نیست، آتش پیشروی است. دشمن تا نزدیک كرندغرب آمد. جایی كه هشت سال دفاع مقدس قدمشان به آنجا نرسیده بود. توپخانه‌ی ارتش عراق مدام كار می‌كرد. هر چند من تا الآن تشخیص نمی‌دادم این توپخانه مربوط به ارتش عراق بود یا منافقین! این صبح عملیاتی بود كه هنوز شهر كرند و اسلام‌آبادغرب سقوط نكرده بودند.
جمعیت زیادی از مردم و یگان‌های رزمی داشتند منطقه را ترک می‌کردند. از صبح تا ظهر چند بار با مسئولین سپاه كرمانشاه و قرارگاه نجف تماس گرفتیم و گفتیم دشمن در حال حمله و پیشروی است؛ اما آن‌ها نمی‌پذیرفتند و هر بار با تندی برخورد می‌كردند. در نهایت به من گفتند: «بار آخرت باشد كه در این زمینه تماس می‌گیری. اگر می‌ترسی آنجا را ترک كن و بیا.»
حدود ساعت دوازده ظهر بود که یک گردان از تیپ قائم (عج) آمدند. من با تدابیر خودم آن گردان را برای دفاع به جلو فرستادم. فرمانده تیپ، برادر «عبدالرضا حاج‌علیانی» بود. متأسفانه با قطع تماس بی‌سیمی از سرنوشت آن گردان كه چه بر سرشان آمد بی‌خبر ماندم.
ما شاهد خروج یگان‌های رزمی بودیم و از طرف دیگر یگان كمكی نبود که به دادمان برسد. منطقه دیگر قابل كنترل نبود. آخرین نفراتی بودیم كه به اتفاق وسایل نقلیه‌ای كه داشتیم برای برگشت، خود را آماده می‌كردیم.
انتهای پیام

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده