زمزمه ی شهادت
سهشنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۷ ساعت ۱۹:۴۰
محمدرضا که درست کنار من قرار داشت با صدای بلند شعار ( شهیدان زنده اند... ) را تکرار می کرد و با هر شعاری سر خود را از سنگر بیرون می آورد. در ششمین مورد که قصد شلیک داشت، همان لحظه که سر خود را از سنگر بیرون برده بود پیشانی اش مورد اصابت گلوله قرار گرفت.
به گزارش نوید شهادت کرمانشاه؛ یونس نوروزی – همرزم شهید از خاطراتش در منطقه عملیاتی " دار بلوط و زله زرد" با شهید می گوید: دی ماه 1359 بود. من به عنوان فرمانده ی دسته در گروهان ژاندار مری سومار در منطقه ی عملیاتی " دار بلوط و زله زرد " شهرستان گیلانغرب مشغول انجام وظیفه بودم.
قرار بود رزمندگان، عملیاتی را برای آزاد سازی ارتفاعات " چقالوند" که در اشغال نیروهای بعثی بود به مرحله ی اجرا درآوردند.از واحدهای مستقر در منطقه تقاضای نیرو به صورت داوطلب داشتند. ، دسته ی 52 نفری ما به عنوان داوطلب عازم محل مورد نظر گردید، شناسایی محل انجام گرفت. شرح وظایف هر یک از واحدها مشخص شد کلیه ی پرسنل برای شروع عملیات لحظه شمار می کردند. در بین پرسنل دسته گروهبان دوم محمد رضا خاطری به عنوان آر پی جی زن مشغول خدمت بود.
48 ساعت بیشتر به آغاز عملیات نمانده بود. محمد رضا در داخل سنگرهای منطقه مدام فریاد( شهیدان زنده اند الله اکبر) را با صدای بلند تکرار می کرد. طوری که افراد داخل سنگر با تعجب به او نگاه می کردند. اما با گذشت اندک زمانی همه شروع به سر دادن این شعار کردند.
تمام فضای منطقه را عطر این شعار پر کرده بود. تا این که زمان عملیات فرا رسید. ساعت یک نیمه شب به سمت چقالوند حرکت کردیم و تا صبح عملیات ادامه داشت. دسته ما نیز از سمت جنوب محل مورد نظر، پس از محاصره ی محل، عملیات خود را شروع کرد. من، محمدرضا و دو نفر دیگر از همرزمان در داخل سنگر در یک درگیری مستقیم در حالی که کمتر از 50 متر با دشمن فاصله داشتیم شروع به تیراندازی کردیم.
محمدرضا که درست کنار من قرار داشت با صدای بلند شعار ( شهیدان زنده اند... ) را تکرار می کرد و با هر شعاری سر خود را از سنگر بیرون می آورد و سنگرهای دشمن را در روبرو قرار داشت هدف قرار می داد. یک آن از شعار دادن باز نمی ماند. در ششمین مورد که قصد شلیک داشت، همان لحظه که سر خود را از سنگر بیرون برده بود پیشانی اش مورد اصابت گلوله قرار گرفت.
شایان ذکر است: شهید محمدرضا خاطری در سوم خرداد سال 1336در خانواده ایی مذهبی در شهر کرمانشاه در منطقه بیلوار دیده به جهان گشود در زمان حمله مزدوران بعثی در سال 1359به منطقه قصرشیرین و دیگر مناطق نامبرده اطراف در اثر درگیری با مزدوران بعثی به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
انتهای پیام
قرار بود رزمندگان، عملیاتی را برای آزاد سازی ارتفاعات " چقالوند" که در اشغال نیروهای بعثی بود به مرحله ی اجرا درآوردند.از واحدهای مستقر در منطقه تقاضای نیرو به صورت داوطلب داشتند. ، دسته ی 52 نفری ما به عنوان داوطلب عازم محل مورد نظر گردید، شناسایی محل انجام گرفت. شرح وظایف هر یک از واحدها مشخص شد کلیه ی پرسنل برای شروع عملیات لحظه شمار می کردند. در بین پرسنل دسته گروهبان دوم محمد رضا خاطری به عنوان آر پی جی زن مشغول خدمت بود.
48 ساعت بیشتر به آغاز عملیات نمانده بود. محمد رضا در داخل سنگرهای منطقه مدام فریاد( شهیدان زنده اند الله اکبر) را با صدای بلند تکرار می کرد. طوری که افراد داخل سنگر با تعجب به او نگاه می کردند. اما با گذشت اندک زمانی همه شروع به سر دادن این شعار کردند.
تمام فضای منطقه را عطر این شعار پر کرده بود. تا این که زمان عملیات فرا رسید. ساعت یک نیمه شب به سمت چقالوند حرکت کردیم و تا صبح عملیات ادامه داشت. دسته ما نیز از سمت جنوب محل مورد نظر، پس از محاصره ی محل، عملیات خود را شروع کرد. من، محمدرضا و دو نفر دیگر از همرزمان در داخل سنگر در یک درگیری مستقیم در حالی که کمتر از 50 متر با دشمن فاصله داشتیم شروع به تیراندازی کردیم.
محمدرضا که درست کنار من قرار داشت با صدای بلند شعار ( شهیدان زنده اند... ) را تکرار می کرد و با هر شعاری سر خود را از سنگر بیرون می آورد و سنگرهای دشمن را در روبرو قرار داشت هدف قرار می داد. یک آن از شعار دادن باز نمی ماند. در ششمین مورد که قصد شلیک داشت، همان لحظه که سر خود را از سنگر بیرون برده بود پیشانی اش مورد اصابت گلوله قرار گرفت.
شایان ذکر است: شهید محمدرضا خاطری در سوم خرداد سال 1336در خانواده ایی مذهبی در شهر کرمانشاه در منطقه بیلوار دیده به جهان گشود در زمان حمله مزدوران بعثی در سال 1359به منطقه قصرشیرین و دیگر مناطق نامبرده اطراف در اثر درگیری با مزدوران بعثی به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
انتهای پیام
نظر شما