خدایا از تو می خواهم که مرگ مرا شهادت در راه خود قرار دهی
سهشنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۶ ساعت ۱۵:۰۲
خدایا از تومی خواهم که مرگ مرا شهادت در راه خودت، زیرپرچم رسولت و یا اولیاء خودت قراردهی.
به گزارش نوید شاهد کرمانشاه؛ شهید محمود (نجاد) میرزایی در تیرماه سال 1346 درخانواده ای مذهبی در روستای ملخطابی شیان از توابع شهرستان اسلام آبادغرب دیده به جهان گشود. جهانی که به آن تعلق نداشت چون مادرشهید چندی قبل ازشهادت شب هنگام سیدی نورانی به خواب می بیند که می فرمایند این پسر(شهید محمود) متعلق به شما نیست و فقط تا18سالگی امانت پیش شماست و خواب مادر شهید در 24 دی ماه سال 1365 تعبیر شد و در اوایل 19 سالگی شهید میرزایی به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
شهیدچهارساله بود که خانواده اش به شهرستان اسلام آبادغرب عزیمت نمودند و در این شهرستان شروع به تحصیل نمود. وی دانش آموزی ممتاز و بسیار موفق بود و ساعات استراحتش بسیارکم و بیشتر اوقات به عبادت و مطالعه مشغول بودند ایشان عصای دست پدر و خانواده بود.
شهید بعد از پیروزی انقلاب در تمامی عرصه ها حضوری فعال داشت در دوره دبیرستان درهسته ی انجمن اسلامی فعالیت داشت و کارهای تبلیغات و خطاطی دبیرستان را به نحو احسن انجام می داد. شهید میرزایی در پایگاه حزب الله مسجد امیرالمومنین(ع) اسلام آبادغرب حضوری فعال داشت و در هیئت های مذهبی و روضه ها شرکت می جست اوقات بیکاری را با فعالیت درمساجد و مرمت و تمیزکردن مسجد می گذراندند و در حفظ بیت المال بسیارجدی بودند.
شهید در اواخر تحصیلات دبیرستانش جنگ و دفاع از اسلام، وطن و آب و خاک مهین عزیزمان ایران را واجب تر از تحصیل دانست و ادامه تحصیل را به لقایش بخشید و به جبهه حق علیه باطل شتافت، آری این بار دفترعلم و عمل را توأم درخاکریزهای جنوب کشورگشودند و شلمچه تنهاجایی بود که توانست روح عطشان و ملکوتیش را سیراب کند.
شهیدمیرزایی عاشقی دلسوخته بود و وجودش با محبت حضرت زهرا (ع)و اهل بیت(ع)عجین شده بود همیشه به قرآن وائمه اطهار(ع) تمسک می جستند.
شهید ارادت خاصی به آقا امام رضا(ع) و ائمه اطهار (ع) داشتند و در نهایت در شلمچه که به فرمایش مقام معظم رهبری فرمودند : شلمچه دروازه ورود امام رضا (ع) و ولایت به خاک ایران است به آرزوی دیرینه اش که همانا شهادت بودنائل آمد.
شهیدمیرزایی سعی می کردند به مرخصی نیاینداگرهم می آمدندمدتی کوتاه وچندروزه بودو وقتی برای آخرین بار قصد اعزام به جبهه را داشتند خداحافظیش رنگ و بوی دگر و حال و هوای به خصوصی داشت کاملآ می دانست رفتنی است مثل اینکه به ایشان القاشده بودکه به آرزویش می رسد چهره ی او نورانی و ملکوتی ترشده بود آری این گونه بودکه شهید به صف همرزمان و شیران خط شکن وگلگون کفنان گردان حمزه سیدالشهدا(ع) تیپ نبی اکرم(ص) پیوستند و عازم خطه ی خون رنگ کربلای ایران مناطق عملیاتی جنوب گردید.
سرانجام او درتاریخ 24دی 1365درمنطقه عملیاتی شلمچه جزایر بوارین به آرزویش درجه رفیع شهادت نائل گشت.
*وصیت نامه شهید
اینجانب محمود(نجاد) میرزایی فرزند مراد باشهادت به یگانگی خدا و رسالت ختمی مرتبت و امامت ائمه معصومین وصیت خودراچنین شروع می کنم:
می روم به راه مهدی(عج) عدالت گسترجهان، می روم به راه خمینی نایب مهدی، می روم به راه حسین ابن علی(ع) می روم به راه علی یار پیامبر دست او، وصی وجانشین او. می روم به راه محمد (ص) پیامبر و اسوه ی کامل بشیریت، اشرف خلایق و انبیاء خلیفه و نماینده خدا. می روم به راه حق به راه خدا تا یاد او، نام او زنده بماند.
پس باید چون حسین(ع) بزرگ معلم شهادت از جان بگذارم و به خدا بپیوندم، همچون که امام حسین(ع)می فرماید: اگر دین جدم محمد(ص) پایدار نمی شود جز با مرگ من پس ای شمشیرها مرا در برگیرید، من نیزمی گویم اگر با ریختن خون من درخت اسلام بارورتر می شود ای نیزه ها، نارنجک ها، خمپاره ها مرادر برگیرید که با کشتن من، مرا اگرخدا بخواهد به بالاترین مقام، به درجه شهادت رسانده و رستگارم کرده اید.
خوشا به حال کسانی که در راه خداجهاد می کنند و در مسیرفرمان برای اوکشته می شوند. و آنکه با طی کردن راه شهادت به دیدارخداوند می رسند همانند تشنه ای است که به آب دسترسی می یابد، دشمن بداندکه شهادت برای ما همانند دریاست برای ماهی.
خدایا از تومی خواهم که مرگ مرا شهادت در راه خودت، زیرپ رچم رسولت و یا اولیاء خودت قراردهی.
برای خانواده ام؛
باری خانواده گرامی ام درمرگ من در راه خداوند بر من سخت مگیرید و از تجملات وگریه زیاد برمن خودداری کنید و ازهمه اقوام و آشنایان به جای من معذرت خواهی کنید و طلب حلالیت کنید و هرآنچه می توانید برای من روزه و نماز قضا کنید زیرا می ترسم تمامی نمازهای دست و پاشکسته ی من مور دقبول باری تعالی واقع نشود.
و درپایان ازشما والدینم می خواهم که مراحلال کنید و زحمت هایی که برای من کشیده اید برمن ببخشید.
انتهای پیام
شهیدچهارساله بود که خانواده اش به شهرستان اسلام آبادغرب عزیمت نمودند و در این شهرستان شروع به تحصیل نمود. وی دانش آموزی ممتاز و بسیار موفق بود و ساعات استراحتش بسیارکم و بیشتر اوقات به عبادت و مطالعه مشغول بودند ایشان عصای دست پدر و خانواده بود.
شهید بعد از پیروزی انقلاب در تمامی عرصه ها حضوری فعال داشت در دوره دبیرستان درهسته ی انجمن اسلامی فعالیت داشت و کارهای تبلیغات و خطاطی دبیرستان را به نحو احسن انجام می داد. شهید میرزایی در پایگاه حزب الله مسجد امیرالمومنین(ع) اسلام آبادغرب حضوری فعال داشت و در هیئت های مذهبی و روضه ها شرکت می جست اوقات بیکاری را با فعالیت درمساجد و مرمت و تمیزکردن مسجد می گذراندند و در حفظ بیت المال بسیارجدی بودند.
شهید در اواخر تحصیلات دبیرستانش جنگ و دفاع از اسلام، وطن و آب و خاک مهین عزیزمان ایران را واجب تر از تحصیل دانست و ادامه تحصیل را به لقایش بخشید و به جبهه حق علیه باطل شتافت، آری این بار دفترعلم و عمل را توأم درخاکریزهای جنوب کشورگشودند و شلمچه تنهاجایی بود که توانست روح عطشان و ملکوتیش را سیراب کند.
شهیدمیرزایی عاشقی دلسوخته بود و وجودش با محبت حضرت زهرا (ع)و اهل بیت(ع)عجین شده بود همیشه به قرآن وائمه اطهار(ع) تمسک می جستند.
شهید ارادت خاصی به آقا امام رضا(ع) و ائمه اطهار (ع) داشتند و در نهایت در شلمچه که به فرمایش مقام معظم رهبری فرمودند : شلمچه دروازه ورود امام رضا (ع) و ولایت به خاک ایران است به آرزوی دیرینه اش که همانا شهادت بودنائل آمد.
شهیدمیرزایی سعی می کردند به مرخصی نیاینداگرهم می آمدندمدتی کوتاه وچندروزه بودو وقتی برای آخرین بار قصد اعزام به جبهه را داشتند خداحافظیش رنگ و بوی دگر و حال و هوای به خصوصی داشت کاملآ می دانست رفتنی است مثل اینکه به ایشان القاشده بودکه به آرزویش می رسد چهره ی او نورانی و ملکوتی ترشده بود آری این گونه بودکه شهید به صف همرزمان و شیران خط شکن وگلگون کفنان گردان حمزه سیدالشهدا(ع) تیپ نبی اکرم(ص) پیوستند و عازم خطه ی خون رنگ کربلای ایران مناطق عملیاتی جنوب گردید.
سرانجام او درتاریخ 24دی 1365درمنطقه عملیاتی شلمچه جزایر بوارین به آرزویش درجه رفیع شهادت نائل گشت.
*وصیت نامه شهید
اینجانب محمود(نجاد) میرزایی فرزند مراد باشهادت به یگانگی خدا و رسالت ختمی مرتبت و امامت ائمه معصومین وصیت خودراچنین شروع می کنم:
می روم به راه مهدی(عج) عدالت گسترجهان، می روم به راه خمینی نایب مهدی، می روم به راه حسین ابن علی(ع) می روم به راه علی یار پیامبر دست او، وصی وجانشین او. می روم به راه محمد (ص) پیامبر و اسوه ی کامل بشیریت، اشرف خلایق و انبیاء خلیفه و نماینده خدا. می روم به راه حق به راه خدا تا یاد او، نام او زنده بماند.
پس باید چون حسین(ع) بزرگ معلم شهادت از جان بگذارم و به خدا بپیوندم، همچون که امام حسین(ع)می فرماید: اگر دین جدم محمد(ص) پایدار نمی شود جز با مرگ من پس ای شمشیرها مرا در برگیرید، من نیزمی گویم اگر با ریختن خون من درخت اسلام بارورتر می شود ای نیزه ها، نارنجک ها، خمپاره ها مرادر برگیرید که با کشتن من، مرا اگرخدا بخواهد به بالاترین مقام، به درجه شهادت رسانده و رستگارم کرده اید.
خوشا به حال کسانی که در راه خداجهاد می کنند و در مسیرفرمان برای اوکشته می شوند. و آنکه با طی کردن راه شهادت به دیدارخداوند می رسند همانند تشنه ای است که به آب دسترسی می یابد، دشمن بداندکه شهادت برای ما همانند دریاست برای ماهی.
خدایا از تومی خواهم که مرگ مرا شهادت در راه خودت، زیرپ رچم رسولت و یا اولیاء خودت قراردهی.
برای خانواده ام؛
باری خانواده گرامی ام درمرگ من در راه خداوند بر من سخت مگیرید و از تجملات وگریه زیاد برمن خودداری کنید و ازهمه اقوام و آشنایان به جای من معذرت خواهی کنید و طلب حلالیت کنید و هرآنچه می توانید برای من روزه و نماز قضا کنید زیرا می ترسم تمامی نمازهای دست و پاشکسته ی من مور دقبول باری تعالی واقع نشود.
و درپایان ازشما والدینم می خواهم که مراحلال کنید و زحمت هایی که برای من کشیده اید برمن ببخشید.
انتهای پیام
نظر شما