با توکل بر خداوند صاحب کشوری خواهیم شد که قانونش قرآن است
سهشنبه, ۰۷ آذر ۱۳۹۶ ساعت ۱۲:۱۰
شهید در زمان مبارزه با طاغوتیان می گفت ما پیروزیم و طاغوتیان باید دست از سر مردم مستضعف این مملکت بردارند و با پیروزی انقلاب به قدری خوشحال بود که در پوست خود نمی گنجید و نوید می داد که انشاءالله دارای کشوری خواهیم شد که قانونش قرآن است.
به گزارش نوید شاهد کرمانشاه؛ شهید منصور بزکان فرزند مرحوم رحیم در سال 1340در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد گذراند در اوان کودکی در دبستان های جامی مشغول تحصیل بود دوران متوسطه را در دبیرستان تیسفون به ادامه تحصیل پرداخت و در حین تحصیل به مشاغل مختلفی از حمله فراگیری فن تعمیر و وصل کولر ، شوفاژ و غیره پرداخت تا بتواند آبرومندانه به زندگی خانواده اش رسیدگی نماید.
شهید بعد از مرگ پدرش (در سال 1350) سرپرستی خانواده را به عهده گرفت وی فردی با مسئولیت و مؤمن بود زیرا علاوه بر اینکه خود را در قبال خانواده فردی مسئول می دانست همچنین نسبت به مردم شهر و کشورش و حتی مردم مستضعف دنیا نیز مسئول می دانست.
شهید در زمان مبارزه علیه رژیم طاغوت فعالیت زیادی داشت و اکثر اوقات در تظاهرات و راهپیمائی ها که بنا به دستور امام صورت می گرفت شرکت می نمود تا اینکه بعد از پیروزی انقلاب با تمام وجودش جهت پیشبرد انقلاب اسلامی فعالیت
می نمود ناگفته نماند شهید در زمان انقلاب اغلب از طرف دست نشاندگان شاه مورد شکنجه قرار می گرفت ولی با ایمانی که داشت حتی حاضر نمی شد که جهت مداوا به بیمارستان برده شود و خود با وسایلی که تهیه کرده بود از دوستان و برادران که همفکر و رهرو وی بودند با طاغوتیان می جنگیدند وی در آن زمان می گفت ما پیروزیم و طاغوتیان باید دست از سر مردم مستضعف این مملکت بردارند و با پیروزی انقلاب به قدری خوشحال بود که در پوست نمی گنجید و نوید می داد که انشاءالله دارای کشوری خواهیم شد که قانونش قرآن است.
تا شروع جنگ تحمیلی در خدمت انقلاب بود و صادقانه به پیشبرد انقلاب کمک می نمود و در زمان جنگ به خدمت نظام وظیفه رفت و به جبهه اعزام گردید هنگام مرخصی تمام مدت از ایثارگری فرزندان این مملکت در جبهه ها صحبت می کرد وی همیشه از روحیه قوی رزمندگان تعریف می کرد و می گفت تا آخرین نفر در راه میهن اسلامی و اسلام خواهیم جنگید.
شهید منصور از معجزات و کمک های الله و نیروی ایمان رزمندگان علیه کفار صدامی از شرق و غرب تقویت می شدند تعریف می کرد.
یکی از خصوصیات شهید منصور متکی حسن اخلاقی وی بود محال بود که کسی از ایشان از راه حق دلگیرو یا رنجیده خاطر شود. الاحق که محبت و صمیمیت و نوع دوستی برای همیشه در چهره اش طنین انداز بود تا اینکه در تاریخ هفتم آذر ماه 1361در جبهه تنگ حاجیان (گیلانغرب) به فیض شهادت که خود خواستار آن بود نائل آمد به لقاء ا... پیوست.
*دلنوشته شهید با مادر
مادرم ضمن عرض سلام، امیدوارم که حالت خوب باشد و نگرانی از اینجانب نداشته باشی مادر جان حالا که این نامه را برای شما می نویسم تقریباً یک ربع ساعت است که یکی از دوستانم که حتما می شناسی بنام بیژن به علت ترکش خمپاره شهید شده است سعی کن به مادرش سر بزنی و به او تسلی خاطر بدهی و بگو که فرزندش خود مشتاق شهادت بود و به من گفت که به مادرش بگویم که ناراحت نباشد به لقاء الله پبوسته است حتماً اگر عمرم باقی ماند در مرخصی آینده پیش خانواده اش خواهم رفت.
مادر راستی من خود نیز چند شب پیش خوابی دیدم و آنرا برای دوستانم تعریف کردم آنطور که از خواب برمی آید ممکن است فیض شهادت نصیب من هم بشود امیدوارم مادر اگر این افتخار نصیب من شد تو هم افتخار کنی چون من به خدایم خواهم رسید مگر نه قرآن می گوید انا لله و انا علیه راجعون ما از خدایم و به خدا می رسیم پس چه بهتر که من جان ناچیزم را فدای اسلام و فدای میهن اسلامیم کنم.
مادر جان اگر لایق فیض شهادت نشوم در آینده خدمت سربازیم تمام می شود که می توانم بصورت احتیاط دوباره انجام وظیفه نمایم راستی مادر عکس با لباس نظامی انداختم.
خداحافظ خدا نگهدار
شهید بعد از مرگ پدرش (در سال 1350) سرپرستی خانواده را به عهده گرفت وی فردی با مسئولیت و مؤمن بود زیرا علاوه بر اینکه خود را در قبال خانواده فردی مسئول می دانست همچنین نسبت به مردم شهر و کشورش و حتی مردم مستضعف دنیا نیز مسئول می دانست.
شهید در زمان مبارزه علیه رژیم طاغوت فعالیت زیادی داشت و اکثر اوقات در تظاهرات و راهپیمائی ها که بنا به دستور امام صورت می گرفت شرکت می نمود تا اینکه بعد از پیروزی انقلاب با تمام وجودش جهت پیشبرد انقلاب اسلامی فعالیت
می نمود ناگفته نماند شهید در زمان انقلاب اغلب از طرف دست نشاندگان شاه مورد شکنجه قرار می گرفت ولی با ایمانی که داشت حتی حاضر نمی شد که جهت مداوا به بیمارستان برده شود و خود با وسایلی که تهیه کرده بود از دوستان و برادران که همفکر و رهرو وی بودند با طاغوتیان می جنگیدند وی در آن زمان می گفت ما پیروزیم و طاغوتیان باید دست از سر مردم مستضعف این مملکت بردارند و با پیروزی انقلاب به قدری خوشحال بود که در پوست نمی گنجید و نوید می داد که انشاءالله دارای کشوری خواهیم شد که قانونش قرآن است.
تا شروع جنگ تحمیلی در خدمت انقلاب بود و صادقانه به پیشبرد انقلاب کمک می نمود و در زمان جنگ به خدمت نظام وظیفه رفت و به جبهه اعزام گردید هنگام مرخصی تمام مدت از ایثارگری فرزندان این مملکت در جبهه ها صحبت می کرد وی همیشه از روحیه قوی رزمندگان تعریف می کرد و می گفت تا آخرین نفر در راه میهن اسلامی و اسلام خواهیم جنگید.
شهید منصور از معجزات و کمک های الله و نیروی ایمان رزمندگان علیه کفار صدامی از شرق و غرب تقویت می شدند تعریف می کرد.
یکی از خصوصیات شهید منصور متکی حسن اخلاقی وی بود محال بود که کسی از ایشان از راه حق دلگیرو یا رنجیده خاطر شود. الاحق که محبت و صمیمیت و نوع دوستی برای همیشه در چهره اش طنین انداز بود تا اینکه در تاریخ هفتم آذر ماه 1361در جبهه تنگ حاجیان (گیلانغرب) به فیض شهادت که خود خواستار آن بود نائل آمد به لقاء ا... پیوست.
*دلنوشته شهید با مادر
مادرم ضمن عرض سلام، امیدوارم که حالت خوب باشد و نگرانی از اینجانب نداشته باشی مادر جان حالا که این نامه را برای شما می نویسم تقریباً یک ربع ساعت است که یکی از دوستانم که حتما می شناسی بنام بیژن به علت ترکش خمپاره شهید شده است سعی کن به مادرش سر بزنی و به او تسلی خاطر بدهی و بگو که فرزندش خود مشتاق شهادت بود و به من گفت که به مادرش بگویم که ناراحت نباشد به لقاء الله پبوسته است حتماً اگر عمرم باقی ماند در مرخصی آینده پیش خانواده اش خواهم رفت.
مادر راستی من خود نیز چند شب پیش خوابی دیدم و آنرا برای دوستانم تعریف کردم آنطور که از خواب برمی آید ممکن است فیض شهادت نصیب من هم بشود امیدوارم مادر اگر این افتخار نصیب من شد تو هم افتخار کنی چون من به خدایم خواهم رسید مگر نه قرآن می گوید انا لله و انا علیه راجعون ما از خدایم و به خدا می رسیم پس چه بهتر که من جان ناچیزم را فدای اسلام و فدای میهن اسلامیم کنم.
مادر جان اگر لایق فیض شهادت نشوم در آینده خدمت سربازیم تمام می شود که می توانم بصورت احتیاط دوباره انجام وظیفه نمایم راستی مادر عکس با لباس نظامی انداختم.
خداحافظ خدا نگهدار
نظر شما