نگذارید بعد از شهادتم اسلحه من زمین بیفتد
سهشنبه, ۱۸ مهر ۱۳۹۶ ساعت ۱۳:۴۵
خدایا، تو خود شاهدی فقط به خاطر اسلام و قرآن و خمینی بزرگ این راه را انتخاب کردم و آماده شهادتم. به فرزندانم می گویم نگذارید بعد از شهادت من اسلحه ام به زمین بیفتد.
به گزارش نوید شاهد کرمانشاه؛ حاجیعلی نور علی پور، فرزند نور علی و شکر بانو، در تاریخ 12 خرداد ماه سال 1335 در شهرستان هرسین استان کرمانشاه به دنیا آمد.
در کودکی پدر و مادرش فوت کردند و تحت سرپرستی برادر بزرگترش قرار گرفت. تحصیلات خود را تا پایان دوره ابتدایی ادامه داد و پس از آن مشغول به کار شد و کارهای مختلفی را تجربه نمود.
در سال 1354 ازدواج کرد و حاصل ازدواجش 6 فرزند می باشد. از آنجا که در شرکت های مختلفی کار کرده بود، هنگام انقلاب جهت آگاهی دادن به کارگران این شرکت ها فعالیت زیادی از خود نشان می داد و در جلسات مذهبی اعلامیه های امام را توزیع می کرد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با فرمان امام خمینی جهت تشکیل بسیج عضو بسیج شد و همچنین در جهاد سازندگی فعالیت می نمود.
وی علاقه وافری به امام خمینی داشت و با شروع جنگ تحمیلی و فرمان امام به سوی جبهه ها شتافت و در نقاط مختلف به پل سازی مشغول گردید.
در جبهه مسئولیت فرماندهی گردان مالک اشتر از لشکر 43 امام علی ( ع ) را به عهده داشت.
آقای علی اکبر مرادی، همرزمش نقل می کند: در خیابان های شهر کامیاران در حال عبور بودیم، ناگهان نارنجکی توسط منافقین به طرف ما پرت شد، به طوری که همه ترسیدیم و خود را بر زمین انداختیم، ولی او با شجاعت و فداکاری خود دوید و نارنجک را برداشت و با لبخندی بر چهره آن را در جیبش گذاشت بعدا" متوجه شدیم که نارنجک منفجر نشده بود و خودش آن را خنثی کرده بود. او یکی از همرزمان شهید چمران بود و مدتی در کنار او جنگیده بود و یکی از یاران فداکار شهید چمران به شمار می آمد.
وی فرماندهی متواضع بود، خود را یک سرباز می دانست. با این که فرماندهی گردان را به عهده داشت، اجازه نمی داد غرور و تکبر او را فرا بگیرد و همواره در سلام کردن پیشی می گرفت، حتی به کوچکتر از خود و کودکان سلام می کرد، اخلاق مهربانش باعث شده بود که بسیجیان شیفته او شوند.
او بسیار با ایمان بود و در هر شرایطی نمازش را اول وقت می خواند و بعد از نماز مشغول دعا و نیایش می شد. در این مورد همرزمش، علی اکبرمرادی می گوید: در تمام مدتی که در جبهه بود، دعاها و تسبیحات را در تعقیبات نمازش می خواند و برای سلامتی امام خمینی و پیروزی رزمندگان اسلام دعا می کرد و بسیار دلسوز و مهربان بود. با این که شش فرزند داشت، اندک حقوقی که می گرفت از آن را به خانواده فقرا کمک می کرد و این کار را مخفیانه انجام می داد و ما بعدا متوجه کارهای خیر او شدیم. همواره خداوند را ناظربر اعمال خود می دید و از ریا کاری حذر می نمود. هرگز از وسایل سپاه استفاده شخصی نمی کرد.
وی بیشتر وقت خود را در جبهه می گذراند و خانواده اش نمی دانستند که در جبهه چه مسئولیتی دارد. هر وقت آشنایان از او سوال می کردند که در جبهه چه مسئولیتی داری؟ می گفت: من یک بسیجی هستم. چندین بار توسط منافقین تهدید به مرگ شده بود و نامه های تهدید آمیز در حیاط منزلش می انداختند، اما او استوار تر و پر صلابت تر راهش را ادامه داد. در این مورد گفته است: من با آگاهی راهم را انتخاب کرده ام و اگر شهید شوم به آرزویم رسیده ام.
سرانجام در تاریخ 24 بهمن ماه 1364 در عملیات والفجر 8 هنگامی که در حال تعمیر و درست کردن پل شناور ( پل قدس ) بود، بر اثر بمباران هوایی و اصابت ترکش به سر به شهادت رسید.
شهید در وصیت نامه اش نوشته است: از خانواده ام می خواهم که از شهادت من ناراحت نباشند، بلکه از اینکه در راه خدا و اسلام شهید داده اید خوشحال باشید. از همگان می خواهم که از رهبر کبیر انقلاب، این یار مستضعفان جهان، پیروی نمایند که او نائب بر حق صاحب زمان ( عج ) می باشد.
خدایا، تو خود شاهدی فقط به خاطر اسلام و قرآن و خمینی بزرگ این راه را انتخاب کردم و آماده شهادتم. به فرزندانم می گویم نگذارید بعد از شهادت من اسلحه ام به زمین بیفتد. به پسرانم راه حسین ( ع ) و به دخترانم راه زینب (س ) را بیاموزید، و در راه اسلام از نثار جان خود دریغ نکنید.
شایان ذکر است: پیکر مطهر حاجیعلی نور علی پور پس از تشییع در مزار شهدای هرسین به خاک سپرده شد.
انتهای پیام
در کودکی پدر و مادرش فوت کردند و تحت سرپرستی برادر بزرگترش قرار گرفت. تحصیلات خود را تا پایان دوره ابتدایی ادامه داد و پس از آن مشغول به کار شد و کارهای مختلفی را تجربه نمود.
در سال 1354 ازدواج کرد و حاصل ازدواجش 6 فرزند می باشد. از آنجا که در شرکت های مختلفی کار کرده بود، هنگام انقلاب جهت آگاهی دادن به کارگران این شرکت ها فعالیت زیادی از خود نشان می داد و در جلسات مذهبی اعلامیه های امام را توزیع می کرد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با فرمان امام خمینی جهت تشکیل بسیج عضو بسیج شد و همچنین در جهاد سازندگی فعالیت می نمود.
وی علاقه وافری به امام خمینی داشت و با شروع جنگ تحمیلی و فرمان امام به سوی جبهه ها شتافت و در نقاط مختلف به پل سازی مشغول گردید.
در جبهه مسئولیت فرماندهی گردان مالک اشتر از لشکر 43 امام علی ( ع ) را به عهده داشت.
آقای علی اکبر مرادی، همرزمش نقل می کند: در خیابان های شهر کامیاران در حال عبور بودیم، ناگهان نارنجکی توسط منافقین به طرف ما پرت شد، به طوری که همه ترسیدیم و خود را بر زمین انداختیم، ولی او با شجاعت و فداکاری خود دوید و نارنجک را برداشت و با لبخندی بر چهره آن را در جیبش گذاشت بعدا" متوجه شدیم که نارنجک منفجر نشده بود و خودش آن را خنثی کرده بود. او یکی از همرزمان شهید چمران بود و مدتی در کنار او جنگیده بود و یکی از یاران فداکار شهید چمران به شمار می آمد.
وی فرماندهی متواضع بود، خود را یک سرباز می دانست. با این که فرماندهی گردان را به عهده داشت، اجازه نمی داد غرور و تکبر او را فرا بگیرد و همواره در سلام کردن پیشی می گرفت، حتی به کوچکتر از خود و کودکان سلام می کرد، اخلاق مهربانش باعث شده بود که بسیجیان شیفته او شوند.
او بسیار با ایمان بود و در هر شرایطی نمازش را اول وقت می خواند و بعد از نماز مشغول دعا و نیایش می شد. در این مورد همرزمش، علی اکبرمرادی می گوید: در تمام مدتی که در جبهه بود، دعاها و تسبیحات را در تعقیبات نمازش می خواند و برای سلامتی امام خمینی و پیروزی رزمندگان اسلام دعا می کرد و بسیار دلسوز و مهربان بود. با این که شش فرزند داشت، اندک حقوقی که می گرفت از آن را به خانواده فقرا کمک می کرد و این کار را مخفیانه انجام می داد و ما بعدا متوجه کارهای خیر او شدیم. همواره خداوند را ناظربر اعمال خود می دید و از ریا کاری حذر می نمود. هرگز از وسایل سپاه استفاده شخصی نمی کرد.
وی بیشتر وقت خود را در جبهه می گذراند و خانواده اش نمی دانستند که در جبهه چه مسئولیتی دارد. هر وقت آشنایان از او سوال می کردند که در جبهه چه مسئولیتی داری؟ می گفت: من یک بسیجی هستم. چندین بار توسط منافقین تهدید به مرگ شده بود و نامه های تهدید آمیز در حیاط منزلش می انداختند، اما او استوار تر و پر صلابت تر راهش را ادامه داد. در این مورد گفته است: من با آگاهی راهم را انتخاب کرده ام و اگر شهید شوم به آرزویم رسیده ام.
سرانجام در تاریخ 24 بهمن ماه 1364 در عملیات والفجر 8 هنگامی که در حال تعمیر و درست کردن پل شناور ( پل قدس ) بود، بر اثر بمباران هوایی و اصابت ترکش به سر به شهادت رسید.
شهید در وصیت نامه اش نوشته است: از خانواده ام می خواهم که از شهادت من ناراحت نباشند، بلکه از اینکه در راه خدا و اسلام شهید داده اید خوشحال باشید. از همگان می خواهم که از رهبر کبیر انقلاب، این یار مستضعفان جهان، پیروی نمایند که او نائب بر حق صاحب زمان ( عج ) می باشد.
خدایا، تو خود شاهدی فقط به خاطر اسلام و قرآن و خمینی بزرگ این راه را انتخاب کردم و آماده شهادتم. به فرزندانم می گویم نگذارید بعد از شهادت من اسلحه ام به زمین بیفتد. به پسرانم راه حسین ( ع ) و به دخترانم راه زینب (س ) را بیاموزید، و در راه اسلام از نثار جان خود دریغ نکنید.
شایان ذکر است: پیکر مطهر حاجیعلی نور علی پور پس از تشییع در مزار شهدای هرسین به خاک سپرده شد.
انتهای پیام
نظر شما