/ مناجات نامه شهید علی اکبر پاشایی/
شنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۶ ساعت ۱۴:۳۹
خدایا مپسند تا بهاری دیگر را ببینم خدایا مپسند سالی دیگر بر گناهانم بگذرد، خدایا توفیق شهادت مخلصانه و خالص در راه خودت را عطا فرما.

خدایا مپسند تا بهاری دیگر را ببینم، خدایا مپسند سالی دیگر بر گناهانم بگذرد

به گزارش نوید شاهد کرمانشاه؛ در مناجات نامه شهید علی اکبر پاشایی آمده است؛ خدایا! چه شده که روح های بزرگ یکی پس از دیگری شتابان و عاجل با رویهای گلگون سوی تو می شتابند؟

خدایا! باز این چه شوری است که در دل عشاق تو افتاده است؟ ای مولای من: این عزیزان و این اسوه ها یکی پس از دیگری می روند. خدای من سخت است فراق یاران، خدایا سخت است دوری یاران.

ای مولای من! دلی پر خون دارم از " همرهان سست عناصر" خدای من به دادم برس، چه شد برادرانم را؟ خدایا دیده بر خون می شویم و سر بر خاک خونین وطن می نهم از تو می خواهم، ناله می زنم، مولای من آنقدر در خانه ات ناله می زنم تا جوابم را بدهی، خدایا سخت است فراق یاران، خدایا بخوان مرا به سوی خودت، مولای من چه زیباست لحظه خونین و لحظه عروج ایمان.

خدایا شرم دارم از این شهیدان" خدایا شرم دارم از عزیزان، ننگ بر من و امثال من که از تو بریده ایم. خدایاتو آن روز میعاد و روز میقات پیمان مقاومت در برابر طوفان را گرفتی اما این هنوز نسیمی بیش نیست.

خدایا باز چگونه زنده باشم و هجران این عزیزان را ببینم؟ خدایا می دانم مرگ برای همه است ولی مولای من دردناک است رفقا با متاع شهادت پیش تو، ولی من با باری از گناه، خدایا! نمی خواهم اینگونه باشم: بی خیال، خدایا دلم پر از خون است.

خدایا دلی پر خون دارم. خدایا دیدگانی گریان و سینه ای مالامال از درد دارم. خدایا دیگر بس است، خدایا خسته شده ام، تا کی توقف؟ خدایا، ای خدای (من)، به فریاد دلم رس که خون است. ننگ بر من و امثال من که از تو بریده ایم و غیر را گرفته ایم، ای وای بر من و امثال من!

ای نفرین برآن که قدر مولای خود را نمی شناسد! مولای حق ندا می دهد، صدا می کند از عهد آن تا خاتم ولی، ولی گوش ما را... خدایا! تو خود آگاهی که چه بر این دل سوخته و غم زده من می گذرد. خدایا! تو خود می دانی داغ عزیزم مسعود چه بر من کرد.

خدایا تو خود آگاهی که من همان دل شکسته درگاه توام که تنها چشم امید به فضل تو دارم و امید را در طبق اخلاص گذاشته و پیش کش آورده ام، خدایا جانم، جسمم، رحمم، وجودم همه از آن توست و فدای را تو ای فریاد رس گمشدگان! مهلتی بده، تا من ناچیز من عاصی و من حقیر خون ناقابل خود را پای نهال اسلام بریزم تا شاید تسکین دل شوریده من باشد. ای مولا! سینه ام تنگی می کند و دیگر تاب ماندن و دیدن ندارم، خدایا خودم را به تو می سپارم و در این لحظات سرنوشت ساز تو را گواه می گیرم که دلم جز برای تو نمی تپد و آرزویی جز لقای تو در سینه ندارم.

ای خدای من! گریه در چشمانم به خشکی گرانیده، مولای من دیگر اشکی ندارم تا نثار خاک پای این غیور مردان کنم، خدایا بگذار از دیدگانم خون ببارد. مولای من! خدایا بگذار لا اقل خون گریه کنم. آری ننگ این تسلیم تا ابد بماند بر ما.

خدایا سخت است دیدن خورشید بر نیزه ، خدایا من چه هستم؟ هنوز خون های جاری در هر کران جاری است. هنوز بوی خون از جوی خون در هر کران پیداست، هنوزی گرمای خون های به نا حق ریخته گرما بخش محفل های ماست اما در دخمه های تنگ و تاریک شبانگاه اندرون حرص و آز و ملک فردا را بر خویش بستم. در انتظار مرگم.

خدایا بگذار تا اشکهایم دریا شود تا نثار خاک پای عزیزان قرآن کنم. خدایا ایام عهد سپری شد، دسته دسته، تک به تک یاران رفتند هر یک با کوله باری از عشق از وادی سخت شهادت سوی قربانگاه حق شدند و بار بستند این قافله یارانم بودند، همراهان من بودند که کاروان عشق شد و بر جا مانده ام من، رفتند همراهان و من تنها مانده ام رفتند همراهان و تنها مانده ام...

ای مولای من بس است فراق ، بس است انتظار، به بزرگی خودت سوگند که خسته شده ام، نمی خواهم در بستر بمیرم، خخوشا آندم که در دل سنگر بمیرم.

مولای من بسوزان مرا پاره پاره کن جسدم را مفقود کن، خدایا زجرم بده ولی رویت را از من برمگردان، مولای من! خیلی ناسپاسم از تو، دوری جستم و بیراهه رفتم، مولای من فرصتم بده تا با ریختن خون خود گوشه ای از گناهم را جبران کنم، خدای من دیگر طاقت ندارم، خدایا بس است این زندگی که جز گناه و عصیان چیز دیگری نیست. خدای من قلبم تیره و تار شده و در این وادی جز تو دیگر کسی را یارای کمک به من نیست.

خدایا مپسند تا بهاری دیگر را ببینم.خدایا مپسند سالی دیگر بر گناهانم بگذرد، خدایا توفیق شهادت مخلصانه و خالص در راه خودت را عطا فرما.

انتهای پیام

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده