برگ تقویم دهم شهریور1371
چهارشنبه, ۱۰ شهريور ۱۳۹۵ ساعت ۱۴:۱۹
شهید می گوید :سختیها وخوشی ها همه امتحان وآزمایش است
شهید کیومرث محمدی :
در دهم دی ماه سال 1344 در خانواده ای کشاورز و مذهبی در روستای حبیب وند از توابع شهرستان سرپل ذهاب قدم به عرصه وجود گذاشت و رفته رفته در این خانوادۀ تازه تشکیل یافته که وی اولین فرزندش بود در محیطی پر تلاش و کوشش در عرصه های کشاورزی و روستایی و عاری از هر گونه آلایش و در محیطی پاک سرشت و خدایی تربیت گردید شهید تحصیلات دبستان را در زادگاهش سپری نمود و برای ادامه تحصیل به سرپل ذهاب رفت و سال اول و دوم و نیمی از سال سوم راهنمایی را پشت سر گذاشته بود که فعالیت گروههای ملی مذهبی و انقلابیون بر ضد رژیم منحط پهلوی در سراسر ایران به اوج خود رسیده بود و شهید محمدی هم از جمله کسانی بود که در راهپیمایی ها و پخش اعلامیه های امام در مدارس نقش مهمی را ایفا می کرد هنوز مدت زیادی از بارور شدن درخت انقلاب نگذشته بود که بسیاری از شهرهای میهن اسلامیمان از هوا و زمین مورد تجاوز رژیم بعث عراق قرار گرفتند و امام خمینی (ره) برای دفاع از کشور پیامهای مهمی را خطاب به ملت ایران خصوصاً جوانان ایراد فرمودند و جبهه جنگ را از اهم واجبات اعلام داشتند به دنبال این پیام تاریخی امام امت شهید محمدی در تاریخ 15/1/61 به عضویت بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی کرندغرب در آمد شهید محمدی پس از اتمام دوران سربازی عضو رسمی سپاه قرارگاه نجف گردید از جمله مسئولیت های شهید محمدی در طول سال های 61 تا 71 مسئولیت سازمان تبلیغات اسلامی بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی کرندغرب ـ معاونت پادگان آموزشی کربلا جهت آموزش تخصصی نظامی نیروهای بسیجی و رسمی ـ معاونت حفاظت اطلاعات تیپ مقداد و مستقر در پادگان ابوذر ـ شناسایی و تحریکات نیروها و عدوات رژیم عراق و منافقین کوردل در عملیات مرصاد و سازماندهی نیروهای بسیج و سپاه به اتفاق تنی چند از سرداران سپاه در این عملیات جانشین حفاظت اطلاعات در پایگاه ولی عصر (عج) کرمانشاه و آخرین مسئولیت شهید محمدی عضو شورای فرماندهی و جانشین حفاظت اطلاعات تیپ مقداد در دوران خدمت صادقانه اش بود شهید محمدی را نخلهای مجروح و خسته قصرشیرین می شناسند که در طی سالهای جبهه و جنگ شاخسار خونینشان بر قامت رعنای این بسیجی نستوه می گستراندند تا با زمزمه دعای توسل و کمیلش آرام گیرند آری اینک نخلها به بار نشسته اند و منتظر آمدنت هستند تا تو بروی و شیرۀ جانشان را تقدیمت کنند.
شهید محمدی را کوههای بازی دراز و دشت ذهاب می شناسند که هنوز هم سنگینی قدمهای او را بر سر و سینۀ خود احساس می کنند و جای قدمهای او را بعنوان سندی محکم در برابر هجوم بی امان دشمنان اسلام و انقلاب بر تارک خویش ثبت نموده اند آری شهید محمدی را ابهای پر جوش و خروش سیروان و الوند می شناسند و اکنون هم منتظرند تا بار دیگر در کنارشان حضور یابد و با ساختن وضویی دیگر بیشتر از گذشته آبی آبیشان کند چرا که میهمانی از تبار حسین (ع) با تنی چاک چاک و لبی تشنه به میهمانیشان آمده است تا او را آبی گوارا نوشند و غسل نمایند
ای مهر سر بلند کیومرث در قاب چشم من تصویر تو ستاره سوزانی است که با جان شعله ور از مرز روشنی تا عمق تیرگی پرواز می کند.
ای سرو سرفراز کیومرث در قاب چشم من تصویر تو گلی است که در چهار فصل سال با رنگ و بوی خویش گیراترین سرود شکفتن را آغاز می کند.
ای نازنین کیومرث در قاب چشم من تصویر تو کبوتر آزادی است که بی باک از قفس هم بال آفتاب تا آبی سپهر پر باز می کند.
نجابت نهای دل عاشقش
محبت صفای دل عاشقش
سحر صورت و اسمانی سرشت
امین خدا شهروند بهشت
دلش تنگ در غربتستان خاک
برای شهادت دلش سینه چاک
ای خدا گشت و ازاد عشق
خراب خدا گشت و آباد عشق
شهید محمدی فردی ساکت ساده متواضع خوش برخورد و با تقوا بود
همیشه تاکید داشت که نماز اول وقت را از یاد نبریم برای بزرگترها احترام خاصی قائل بود و خودش همواره مورد احترام دوستان قرار می گرفت همانگونه بود که مولایش علی بن ابی طالب (ع) می فرماید:
ضاد و الکبریا بالتواضع
به وسیله تواضع و فروتنی با کبر و غرور بی جا مبارزه کنید به اظهار همکاران شهید ایشان در محیط کار فردی پاکیزه، مودب و دارای ظاهری اراسته و مرتب بود چهره ای متبسم داشت و هر کاری که به او محول می شد با خوش رویی از آن استقبال می کرد
آری ! چه فروتنانه در این کویر غریب به سمت افتاب ایستاد و قنوت سرخ عشق خواند به راستی! در دعایش کدام سرود سبز جاری بود که خسان بیابان بر او رشک بردند و در شوره زار تباهی شان توان تحمل سرو قامتش را از کف دادند؟
در نگاهش قداست کدام آیه پیدا بود که کور دلی بر آمده از گرداب جهل و تباهی قامت نستوهش را نشانه گرفت اری ! او دلاورانه در خانۀ خویش به مصاف هرزگاهی دون رفت و با مایه گذاشتن جان از غم بند زندگی رست
شهید محمدی در سمتهای مختلف واحد حفاظت اطلاعات سپاه فعالیت نمود تا اینکه سرانجام در روز دهم شهریور ماه سال 1371 هنگامی که برای انجام ماموریتی بطور مسلح به همراه شهید عبدالسلام حق نظری عازم منطقه در بیونیج بود هدف کمین عوامل ضد انقلاب و منافقین کوردل قرار گرفته و به خیل عظیم کاروان شهدا پیوست
وصیت نامه :
67/1/7
ان الله یحب الذین یقاتلوم فی سبیله صفاً که انهم مرصوص
خداوند مومنان را دوست دارد که در راه خدا جهاد و پیکار می کنند و در صف مومنان حرکت می کنند
الذین آمنوا و هاجرو و جاهدو فی سبیل الله بااموالهم و انفسهم اعظم والله و اولئک هم الفائزون
آنانکه ایمان آوردند و هجرت کردند و جهاد کردند در راه خدا به مالها و جانهای خود بزرگتر خواهد بود و درجه آنها نزد خدا و آنانند رستگاران سوره توبه آیه 20
پس از ستایش خداوند سبحان و درود به رسول اکرم و ائمه اطهار و حضرت محمد (ص)
و نائب بر حقش امام خمینی و ملت شهیدپرور ایران و با سلام بر پدر و مادر و خواهر و برادرانم و تمامی دوستان و آشنایان و خداوند انشاء الله از خدمت گذاران و سربازان اسلام قرار بدهد امیدوارم که اعمال من مورد عنایت او قرار گیرد تا بتوانم با خوشحالی و بدون ترس از گناهانم بدیدارش بشتابم در آغاز وصیت نامه ام شهادت می دهم که الله یکتا است و پیامبر اکرم (ص) رسول و فرستاده و امیرالمومنین علی ابن ابی طالب (ع) حجت خدا بر مسلمین جهان حاکم است براساس رسالت و مسئولیتی که احساس نمودم در راه الله و برای پاسدارای از انقلاب اسلامی ایران که خونبهای هزاران هزار شهید و مجروح و معلول و مفقود است به غرب و شمال کشور می روم و به جنگ علیه کفر و ضد خدا من گام نهادن در این مسیر را یک فریضه می دانم و در این راه اگر دشمن را شکست دهم پیروزیم و اگر به ظاهر شکسن بخورم و کشته شویم باز هم پیروزیم بهرحال این مایه شکر پروردگار و افتخار برای من و شماست که در این راه به درجه رفیع شهادت می رسم و به جایی می روم که ملکوتش نامند آنجا که بهشتش نامند قلبم آگاه است همیشه آرزویم بوده که از این زندگی ذلت بار نجات پیدا کنم و به آرزوی دیرینه خود برسم افسوس که چند سال از عمرم گدشت و هنوز اندر خم یک کوچه ام زیرا از نعمت هایی که پروردگارم به من داده سپاسگزاری نکرده ام و شرمنده ام و بیشتر از همه از نعمت بزرگ خداوند ناسپاسی کردم که امام و رهبر کبیر و مرجع تقلید ما روح خدا خمینی بت شکن باشد توفیق نیافتم آنطور که باید در گفتارش تفکر کنم و توفیق نیافتم تا بشناسم افسوس و صد افسوس که او هم عصر بودم ولی از بهره بخشیدم به فرامینش نه اندیشیدیم پدر عزیزم درود خدا بر تو باد که با امضا نمودن رضایتنامه برای من در حقیقت شهادت نامه مرا امضا کردی مادرم کوه باش و چون کوه استقامت کن لحظه ای از نام و یاد خدا غافل مباش در راه دین بکوش که هر چه بکوشی باز هم کم است قامتت را بلند بگیر و ندای دشمن شکن (الله اکبر خمینی رهبر) سر ده و فریاد شهیدان راه خدا را به مردم برسان که همان فریاد پیروی کردن از خدا و قرآن و خمینی است پدر و مادرم و خواهر و برادرم امکان دارد اتفاقی واقع شود آنگاه بیاد شهدای کربلا بیفتید و ناراحتی بخود راه ندهید و هر وقت دلتان گرفت به مزار شهدا بروید پدر و مادر عزیزم امیدوارم که مرا حلال کنید و از زحماتی که برایم در طول عمرم کشیده اید و هیچ ناراحت و نگران نباشید چرا که من به آن ارزوی داشته ام و آن آرزو مگر و شهادت بوده رسیده ام و فقط از شما می خواهم که از خداوند طلب مغفرت و رحمت بلطبید و من نیز از خداوند تبارک و تعالی خواهان صبر و اجر عظیم برایتان هستم و مجدداً از برادرم یک بیک و خواهرم نیز حلال خواهی می طلبم و از آنها نیز می خواهم که اگر بدی تندی ناراحتی از من دیده اند مرا به بزرگی خود ببخشید تا در آن دنیا عذاب بدی ها را نکشیم از تمام قومان و خویشان و فامیلها و دوستان چه بزرگ و چه کوچک می خواهم که مرا نیز حلال کنند و بخصوص از دوستان و آشنایان با وفا و مهربانم که می دانم قدر دوستی آنها را نفهمیده ام و پیام به برادران عزیزم البته کوچکتر از آن هستم که پیام و با چیزی را برای شما بر روی صفجه کاغذ بیاورم برادران و دوستان مهربانم ولی به هر حال از شما عزیزان و خصوصاً برادران پاسدار می خواهم که فراموش نکنید که شما سربازان آن مردی هستید که هنگام عزیمت از مکه به کربلای حسین (ع) اعلام کرده من نه به خاطر کسب مال و ثروت و نه برای قدرت طلبی و مقام بدست آوردن و سلطنت بلکه برای احیای دین خدا و اسلام به جنگ با دشمن می رویم و امیدوارم که شما پاسداران عزیز خود را از سربازان آن امام و امام امت و پیر جماران عزیز میدانید به امام بزرگوار بنگرید و ببینید که چگونه به ابر قدرتهای شرق و غرب تو دهنی می زند و رفتار و کردار او را نگاه کنید که چگونه خالی از هر گونه ریا و قدرت طلبی و مقام پرستی است بله دوستان عزیزم بزرگواران من و تو برای این بدنیا نیامده ایم که به دنبال عیش و نوش و عیاشی بپردازیم و بخود بقبولانیم که دنیای غیر این دنیا نیست نه برادران الان ما در این دنیا اعمالمان همه زیر نظر خداوند یکتا است و همه سختیها و گرفتاریها حتی خوشیها امتحان و آزمایش است و همه در ورطه ازمایش قرار گرفته ایم از شما می خواهم که همیشه در مراسم تشیع جنازه شهدا و نماز جمعه ها و جماعات و همچنین در دعاها شرکت کنید و نماز را بپا دارید که تنها عامل اصلی برای نزدیکی با خدا و تقرب بخدا همان نماز است و از شما می خواهم که به دستورات امام امت گوش فرا داده و مو به مو گفته های آن را اجرا نموده و همیشه برای طول عمر امام و سلامتی ایشان را از خداوند تبارک و تعالی خواهان و خواستار باشید و همچنین به خانوادۀ معظم شهدا سر زده و آنها را دلداری داده و به آنها امید نصرت و صبر از خداوند اعلام بدهید خداوند همه ما را از سربازان جان به کف آقا امام زمان و امام امت قرار بدهد و مرگ و شهادت در راه خودش را نیز نصیبمان گرداند آمین با رب العالمین
و دیگر عرضی ندارم فقط به امید پیروزی خون سرخ شهیدان بر شمشیر ظالمان خونخوار اسلام
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار
برادر حقیر شما کیومرث محمدی حبیب وندی
1408 هجری 8 شعبان ساعت 12 شب
شهید محمدی را کوههای بازی دراز و دشت ذهاب می شناسند که هنوز هم سنگینی قدمهای او را بر سر و سینۀ خود احساس می کنند و جای قدمهای او را بعنوان سندی محکم در برابر هجوم بی امان دشمنان اسلام و انقلاب بر تارک خویش ثبت نموده اند آری شهید محمدی را ابهای پر جوش و خروش سیروان و الوند می شناسند و اکنون هم منتظرند تا بار دیگر در کنارشان حضور یابد و با ساختن وضویی دیگر بیشتر از گذشته آبی آبیشان کند چرا که میهمانی از تبار حسین (ع) با تنی چاک چاک و لبی تشنه به میهمانیشان آمده است تا او را آبی گوارا نوشند و غسل نمایند
ای مهر سر بلند کیومرث در قاب چشم من تصویر تو ستاره سوزانی است که با جان شعله ور از مرز روشنی تا عمق تیرگی پرواز می کند.
ای سرو سرفراز کیومرث در قاب چشم من تصویر تو گلی است که در چهار فصل سال با رنگ و بوی خویش گیراترین سرود شکفتن را آغاز می کند.
ای نازنین کیومرث در قاب چشم من تصویر تو کبوتر آزادی است که بی باک از قفس هم بال آفتاب تا آبی سپهر پر باز می کند.
نجابت نهای دل عاشقش
محبت صفای دل عاشقش
سحر صورت و اسمانی سرشت
امین خدا شهروند بهشت
دلش تنگ در غربتستان خاک
برای شهادت دلش سینه چاک
ای خدا گشت و ازاد عشق
خراب خدا گشت و آباد عشق
شهید محمدی فردی ساکت ساده متواضع خوش برخورد و با تقوا بود
همیشه تاکید داشت که نماز اول وقت را از یاد نبریم برای بزرگترها احترام خاصی قائل بود و خودش همواره مورد احترام دوستان قرار می گرفت همانگونه بود که مولایش علی بن ابی طالب (ع) می فرماید:
ضاد و الکبریا بالتواضع
به وسیله تواضع و فروتنی با کبر و غرور بی جا مبارزه کنید به اظهار همکاران شهید ایشان در محیط کار فردی پاکیزه، مودب و دارای ظاهری اراسته و مرتب بود چهره ای متبسم داشت و هر کاری که به او محول می شد با خوش رویی از آن استقبال می کرد
آری ! چه فروتنانه در این کویر غریب به سمت افتاب ایستاد و قنوت سرخ عشق خواند به راستی! در دعایش کدام سرود سبز جاری بود که خسان بیابان بر او رشک بردند و در شوره زار تباهی شان توان تحمل سرو قامتش را از کف دادند؟
در نگاهش قداست کدام آیه پیدا بود که کور دلی بر آمده از گرداب جهل و تباهی قامت نستوهش را نشانه گرفت اری ! او دلاورانه در خانۀ خویش به مصاف هرزگاهی دون رفت و با مایه گذاشتن جان از غم بند زندگی رست
شهید محمدی در سمتهای مختلف واحد حفاظت اطلاعات سپاه فعالیت نمود تا اینکه سرانجام در روز دهم شهریور ماه سال 1371 هنگامی که برای انجام ماموریتی بطور مسلح به همراه شهید عبدالسلام حق نظری عازم منطقه در بیونیج بود هدف کمین عوامل ضد انقلاب و منافقین کوردل قرار گرفته و به خیل عظیم کاروان شهدا پیوست
وصیت نامه :
67/1/7
ان الله یحب الذین یقاتلوم فی سبیله صفاً که انهم مرصوص
خداوند مومنان را دوست دارد که در راه خدا جهاد و پیکار می کنند و در صف مومنان حرکت می کنند
الذین آمنوا و هاجرو و جاهدو فی سبیل الله بااموالهم و انفسهم اعظم والله و اولئک هم الفائزون
آنانکه ایمان آوردند و هجرت کردند و جهاد کردند در راه خدا به مالها و جانهای خود بزرگتر خواهد بود و درجه آنها نزد خدا و آنانند رستگاران سوره توبه آیه 20
پس از ستایش خداوند سبحان و درود به رسول اکرم و ائمه اطهار و حضرت محمد (ص)
و نائب بر حقش امام خمینی و ملت شهیدپرور ایران و با سلام بر پدر و مادر و خواهر و برادرانم و تمامی دوستان و آشنایان و خداوند انشاء الله از خدمت گذاران و سربازان اسلام قرار بدهد امیدوارم که اعمال من مورد عنایت او قرار گیرد تا بتوانم با خوشحالی و بدون ترس از گناهانم بدیدارش بشتابم در آغاز وصیت نامه ام شهادت می دهم که الله یکتا است و پیامبر اکرم (ص) رسول و فرستاده و امیرالمومنین علی ابن ابی طالب (ع) حجت خدا بر مسلمین جهان حاکم است براساس رسالت و مسئولیتی که احساس نمودم در راه الله و برای پاسدارای از انقلاب اسلامی ایران که خونبهای هزاران هزار شهید و مجروح و معلول و مفقود است به غرب و شمال کشور می روم و به جنگ علیه کفر و ضد خدا من گام نهادن در این مسیر را یک فریضه می دانم و در این راه اگر دشمن را شکست دهم پیروزیم و اگر به ظاهر شکسن بخورم و کشته شویم باز هم پیروزیم بهرحال این مایه شکر پروردگار و افتخار برای من و شماست که در این راه به درجه رفیع شهادت می رسم و به جایی می روم که ملکوتش نامند آنجا که بهشتش نامند قلبم آگاه است همیشه آرزویم بوده که از این زندگی ذلت بار نجات پیدا کنم و به آرزوی دیرینه خود برسم افسوس که چند سال از عمرم گدشت و هنوز اندر خم یک کوچه ام زیرا از نعمت هایی که پروردگارم به من داده سپاسگزاری نکرده ام و شرمنده ام و بیشتر از همه از نعمت بزرگ خداوند ناسپاسی کردم که امام و رهبر کبیر و مرجع تقلید ما روح خدا خمینی بت شکن باشد توفیق نیافتم آنطور که باید در گفتارش تفکر کنم و توفیق نیافتم تا بشناسم افسوس و صد افسوس که او هم عصر بودم ولی از بهره بخشیدم به فرامینش نه اندیشیدیم پدر عزیزم درود خدا بر تو باد که با امضا نمودن رضایتنامه برای من در حقیقت شهادت نامه مرا امضا کردی مادرم کوه باش و چون کوه استقامت کن لحظه ای از نام و یاد خدا غافل مباش در راه دین بکوش که هر چه بکوشی باز هم کم است قامتت را بلند بگیر و ندای دشمن شکن (الله اکبر خمینی رهبر) سر ده و فریاد شهیدان راه خدا را به مردم برسان که همان فریاد پیروی کردن از خدا و قرآن و خمینی است پدر و مادرم و خواهر و برادرم امکان دارد اتفاقی واقع شود آنگاه بیاد شهدای کربلا بیفتید و ناراحتی بخود راه ندهید و هر وقت دلتان گرفت به مزار شهدا بروید پدر و مادر عزیزم امیدوارم که مرا حلال کنید و از زحماتی که برایم در طول عمرم کشیده اید و هیچ ناراحت و نگران نباشید چرا که من به آن ارزوی داشته ام و آن آرزو مگر و شهادت بوده رسیده ام و فقط از شما می خواهم که از خداوند طلب مغفرت و رحمت بلطبید و من نیز از خداوند تبارک و تعالی خواهان صبر و اجر عظیم برایتان هستم و مجدداً از برادرم یک بیک و خواهرم نیز حلال خواهی می طلبم و از آنها نیز می خواهم که اگر بدی تندی ناراحتی از من دیده اند مرا به بزرگی خود ببخشید تا در آن دنیا عذاب بدی ها را نکشیم از تمام قومان و خویشان و فامیلها و دوستان چه بزرگ و چه کوچک می خواهم که مرا نیز حلال کنند و بخصوص از دوستان و آشنایان با وفا و مهربانم که می دانم قدر دوستی آنها را نفهمیده ام و پیام به برادران عزیزم البته کوچکتر از آن هستم که پیام و با چیزی را برای شما بر روی صفجه کاغذ بیاورم برادران و دوستان مهربانم ولی به هر حال از شما عزیزان و خصوصاً برادران پاسدار می خواهم که فراموش نکنید که شما سربازان آن مردی هستید که هنگام عزیمت از مکه به کربلای حسین (ع) اعلام کرده من نه به خاطر کسب مال و ثروت و نه برای قدرت طلبی و مقام بدست آوردن و سلطنت بلکه برای احیای دین خدا و اسلام به جنگ با دشمن می رویم و امیدوارم که شما پاسداران عزیز خود را از سربازان آن امام و امام امت و پیر جماران عزیز میدانید به امام بزرگوار بنگرید و ببینید که چگونه به ابر قدرتهای شرق و غرب تو دهنی می زند و رفتار و کردار او را نگاه کنید که چگونه خالی از هر گونه ریا و قدرت طلبی و مقام پرستی است بله دوستان عزیزم بزرگواران من و تو برای این بدنیا نیامده ایم که به دنبال عیش و نوش و عیاشی بپردازیم و بخود بقبولانیم که دنیای غیر این دنیا نیست نه برادران الان ما در این دنیا اعمالمان همه زیر نظر خداوند یکتا است و همه سختیها و گرفتاریها حتی خوشیها امتحان و آزمایش است و همه در ورطه ازمایش قرار گرفته ایم از شما می خواهم که همیشه در مراسم تشیع جنازه شهدا و نماز جمعه ها و جماعات و همچنین در دعاها شرکت کنید و نماز را بپا دارید که تنها عامل اصلی برای نزدیکی با خدا و تقرب بخدا همان نماز است و از شما می خواهم که به دستورات امام امت گوش فرا داده و مو به مو گفته های آن را اجرا نموده و همیشه برای طول عمر امام و سلامتی ایشان را از خداوند تبارک و تعالی خواهان و خواستار باشید و همچنین به خانوادۀ معظم شهدا سر زده و آنها را دلداری داده و به آنها امید نصرت و صبر از خداوند اعلام بدهید خداوند همه ما را از سربازان جان به کف آقا امام زمان و امام امت قرار بدهد و مرگ و شهادت در راه خودش را نیز نصیبمان گرداند آمین با رب العالمین
و دیگر عرضی ندارم فقط به امید پیروزی خون سرخ شهیدان بر شمشیر ظالمان خونخوار اسلام
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار
برادر حقیر شما کیومرث محمدی حبیب وندی
1408 هجری 8 شعبان ساعت 12 شب
نظر شما