نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات جانباز
خاطرات جانبازان در کتاب تلخ و شیرین/ به قلم «علی اصغر مقسمی»
در آسمان نور عجیبی ایجاد شد. متوجه شدیم که این موشک های زمین به زمین است که به دزفول می خورد. یادم هست که بر اثر همان واقعه، دزفول حدود 600 شهید داد.
کد خبر: ۴۰۰۵۵۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۱/۱۰

خاطرات جانبازان در کتاب تلخ و شیرین/ به قلم «علی اصغر مقسمی»
من در عملیات آزادسازی مهران در سال 65 شرکت کرده بودم. آن زمان من بسیجی بودم. صبح روز عملیات ، یک خمپاره 60 کنار من افتاد و از ناحیه پا آسیب دیدم. شریان پای من قطع شده بود و خون زیادی از من می رفت
کد خبر: ۳۹۹۶۵۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۲/۲۴

خاطرات جانبازان در کتاب تلخ و شیرین/ به قلم «علی اصغر مقسمی»
به خاطر سن کم و جثه ضعیف ، مرا به جبهه اعزام نمی کردند.این موضوع ادامه داشت تا سال 61 که من بعنوان نیروی ویژه بسیج، فعالیتم را در سپاه آغاز کردم .
کد خبر: ۳۹۸۳۹۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۲/۰۴

خاطرات جانبازان در کتاب تلخ و شیرین/ به قلم «علی اصغر مقسمی»
در کربلای 5 به خاطر شرایطی که موجود بود و امکان برپایی دکل نبود.به فرمانده پیشنهاد دادم که شبانه کیسه گونی را روی نخل ها ببرم.
کد خبر: ۳۹۸۰۹۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۳۰

خاطرات جانبازان در کتاب تلخ و شیرین/ به قلم «علی اصغر مقسمی»
از این جهاد، هدیه خداوند را دریافت کردم/حضورم در مناطق عملیاتی باب فضیلت بود و افتخار می کنم که در پیروزی از سنت نبوی وارد عرصه جهاد شدم
کد خبر: ۳۹۷۷۴۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۲۴

کد خبر: ۳۹۶۰۶۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۲۷

کد خبر: ۳۹۳۸۶۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۹/۰۳

رفتگر مي‌دانست كه حاج داود زماني فرماندهي بزرگ بوده و حالا كه جنگ تمام شده او به سر كار خود يعني كارگاه تراشكاري برگشته و از آن همه به گوشه‌اي كوچك و ناني بخور و نمير قناعت كرده است.
کد خبر: ۳۹۱۱۷۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۰۳

نوید شاهد: آن چه پيش روي داريد شرح وقايع و حوادثي است كه پس از بمباران شيميايي سردشت در روز هفتم تير ماه 1366 و بعد از آن براي من پيش آمد، خاطراتي كه از ذهن براي من و بسياري ديگر فراموش نشدني هستند.
کد خبر: ۳۸۸۲۳۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۰۸