تا زنده اید مطیع امر امام خمینی باشید
يکشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۳:۰۶
از شما می خواهم که تا پای جان مطیع اوامر امام خمینی و حامی جمهوری اسلامی باشید.
به گزارش نوید شاهد کرمانشاه؛ پاسدار عارف و رشید اسلام شهید غلامعلی خزایی در سال 1342 در روستای کوتا دره خزل از توابع شهرستان نهاوند دیده به جهان گشود.
تحصیلات ابتدایی و اول راهنمایی را در این روستا و شهر نهاوند به پایان رساند و در سال 1355 برای ادامه تحصیل به شهرستان کنگاور رفت و پس از طی دوره راهنمایی در مدرسه شهید مطهری، دیپلم علوم تجربی را در سال 60 ـ 61 از دبیرستان امام خمینی کنگاور اخذ نمود.
در همین سال برای انجام وظیفه و ادای دین خود در مقطع حساس جنگ تحمیلی به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد تا این که در سال 1363 برای اولین و آخرین بار در کنکور سراسری شرکت نمود و وارد دانشکده الهیات دانشکده تهران شد.
پس از حدود 7 ماه تحصیل در این دانشکده باز هم به سپاه مراجعت نمود و تا لحظه شهادت در آن ارگان مقدس مشغول خدمت بود.
وی از کودکی فردی کوشا، صبور و بی آزار بود. اهالی روستا از پیر و جوان او را به خوبی یاد می کردند و دعاگوی او بودند، استعداد تحصیلی و حافظه نیرومند خدادادی، او را در بین همکلاسی هایش در روستا و شهر کاملاً متمایز می کرد . خصلت و اخلاق و رفتار پسندیده و تواضع کریمانه اش او را محبوب معلم هایش کرده بود.
در سال 1355 پس از ورود به شهر کنگاور شرکت فعال و مستمری در مراسم های مذهبی، نماز جماعت و دعای ندبه و مراسم سیاسی آن زمان از جمله تظاهرات بر علیه رژیم طاغوت را داشت و چندین بار نیز تا دم مرگ پیش رفت.
در زمان طاغوت با وجود سن و سال کمی که داشت روزهای گرم و طولانی تابستان را در ماه رمضان کار کشاورزی می کرد و روزه می گرفت.
به گفته همرزمانش در واحد اطلاعات و عملیات لشکر 6 ویژۀ پاسدارن عصر روز عید قربان 1408 (روز شهادت) که از باختران به مقصد گیلان غرب جهت مقابله با منافقین حرکت می کنند هنگام اذان مغرب به اسلام اباد غرب می رسند ایشان بلافاصله به سپاه رفته و نماز خود را بجا می آورد. پس از نماز سپاه اسلام آباد به ایشان اطلاع می دهد که منافقین در حال حرکت از کرند به طرف اسلام آباد هستند که پس از رویارویی با منافقین کور دل در اطراف شهر اسلام آباد در همان شب به شهادت می رسد. او که به جهاد در راه خدا عشق می ورزید و اکثر اوقات خود را در طول جنگ تحمیلی از سال تحصیلی 1360 لغایت پایان جنگ و سرتاسر جبهه ها از غرب (پاوه، قصرشیرین گیلانغرب و ...) تا جنوب (آبادان و خرمشهر و شلمچه و ...) در کنار رزمندگان اسلام بود سرانجام به آرزوی خویش رسید.
گوشه ای از وصیت نامه شهید خطاب به خانواده اش:
از خانواده ام مصرانه می خواهم که تا توان دارند در اجرای اوامر و ترک نواهی شرع مقدس بکوشند و تا پای جان مطیع اوامر امام خمینی و حامی جمهوری اسلامی باشند و اطاعت از فرامین ولایت فقیه را مستمسکی جهت قرب به خدا و وصول به مقام انسانیت و وسیله ای برای رسیدن به نور و هدایت قرار دهند.
انتهای پیام
تحصیلات ابتدایی و اول راهنمایی را در این روستا و شهر نهاوند به پایان رساند و در سال 1355 برای ادامه تحصیل به شهرستان کنگاور رفت و پس از طی دوره راهنمایی در مدرسه شهید مطهری، دیپلم علوم تجربی را در سال 60 ـ 61 از دبیرستان امام خمینی کنگاور اخذ نمود.
در همین سال برای انجام وظیفه و ادای دین خود در مقطع حساس جنگ تحمیلی به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد تا این که در سال 1363 برای اولین و آخرین بار در کنکور سراسری شرکت نمود و وارد دانشکده الهیات دانشکده تهران شد.
پس از حدود 7 ماه تحصیل در این دانشکده باز هم به سپاه مراجعت نمود و تا لحظه شهادت در آن ارگان مقدس مشغول خدمت بود.
وی از کودکی فردی کوشا، صبور و بی آزار بود. اهالی روستا از پیر و جوان او را به خوبی یاد می کردند و دعاگوی او بودند، استعداد تحصیلی و حافظه نیرومند خدادادی، او را در بین همکلاسی هایش در روستا و شهر کاملاً متمایز می کرد . خصلت و اخلاق و رفتار پسندیده و تواضع کریمانه اش او را محبوب معلم هایش کرده بود.
در سال 1355 پس از ورود به شهر کنگاور شرکت فعال و مستمری در مراسم های مذهبی، نماز جماعت و دعای ندبه و مراسم سیاسی آن زمان از جمله تظاهرات بر علیه رژیم طاغوت را داشت و چندین بار نیز تا دم مرگ پیش رفت.
در زمان طاغوت با وجود سن و سال کمی که داشت روزهای گرم و طولانی تابستان را در ماه رمضان کار کشاورزی می کرد و روزه می گرفت.
به گفته همرزمانش در واحد اطلاعات و عملیات لشکر 6 ویژۀ پاسدارن عصر روز عید قربان 1408 (روز شهادت) که از باختران به مقصد گیلان غرب جهت مقابله با منافقین حرکت می کنند هنگام اذان مغرب به اسلام اباد غرب می رسند ایشان بلافاصله به سپاه رفته و نماز خود را بجا می آورد. پس از نماز سپاه اسلام آباد به ایشان اطلاع می دهد که منافقین در حال حرکت از کرند به طرف اسلام آباد هستند که پس از رویارویی با منافقین کور دل در اطراف شهر اسلام آباد در همان شب به شهادت می رسد. او که به جهاد در راه خدا عشق می ورزید و اکثر اوقات خود را در طول جنگ تحمیلی از سال تحصیلی 1360 لغایت پایان جنگ و سرتاسر جبهه ها از غرب (پاوه، قصرشیرین گیلانغرب و ...) تا جنوب (آبادان و خرمشهر و شلمچه و ...) در کنار رزمندگان اسلام بود سرانجام به آرزوی خویش رسید.
گوشه ای از وصیت نامه شهید خطاب به خانواده اش:
از خانواده ام مصرانه می خواهم که تا توان دارند در اجرای اوامر و ترک نواهی شرع مقدس بکوشند و تا پای جان مطیع اوامر امام خمینی و حامی جمهوری اسلامی باشند و اطاعت از فرامین ولایت فقیه را مستمسکی جهت قرب به خدا و وصول به مقام انسانیت و وسیله ای برای رسیدن به نور و هدایت قرار دهند.
انتهای پیام
نظر شما
