پدرم؛ قهرمان من بودی، هستی و خواهی بود
به گزارش نوید شاهد شهرستانهای استان تهران، همزمان با آغاز دهه کرامت و سالروز ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه (س) و گرامیداشت روز دختر، مروری بر واژههایی از جنس عشق، ایثار و ایمان دختران شهید در وصف پدرانشان به نگارش درآوردند؛ دخترانی که شاید هرگز طعم حضور پدر را نچشیدند، اما وارثان راهی شدند که با خون پدرانشان امضا شده بود.
در این نوشتار، دلنوشته مریم اسماعیلیپور دختر شهید «احمد اسماعیلیپور» را مرور میکنیم:
«بابای قهرمانم»
نمیدانم از کجا شروع کنم؛ از کودکیام که با دردهای تو گذشت، یا از سالهایی که موج جنگ، تو را از من گرفت، بیآنکه از کنارمان بروی…
تو همیشه بودی، اما سکوتت، نگاهت، لرزش دستانت، صدای ناآرام شبهایت، همه از زخمهایی میگفت که دیده نمیشد. ۲۵ سال با جراحت جنگ ساختی، با درد خوابیدی، با زخمهایت زیستی، و نگذاشتی چیزی کم داشته باشم. اما من میدیدم، بابا…
میدیدم چگونه آهسته آب شدی…
تو قهرمان من بودی، هستی و خواهی بود. حتی حالا که دیگر نیستی، هنوز صدایت در گوشم زندهست، هنوز دستانت را حس میکنم، و هنوز دلم برایت تنگ میشود… هر روز.
بابا جان، تو برای خیلیها یک جانباز بودی، اما برای من… تکیهگاه زندگی بودی.
تو راوی خاموش روزهای دفاع بودی، کسی که بیادعا درد کشید، اما دم نزد؛ و حالا که رفتهای، تازه دلم فهمیده معنای دلتنگی چیست…
برایم دعا کن بابا… از همان جایی که حالا آرام گرفتهای.
دخترت هنوز به نفسهای تو زنده است.
با تمام عشق و دلتنگی
دخترت مریم
انتهای پیام/