مادر عزیزم! مرا حلال و برایم دعا کن
به گزارش نوید شاهد کرمانشاه، شهید«سهرابکاظمی» دوم فروردین 1348 در شهرســتان کنگاور چشم به جهان گشود. پدرش فرج الله و مادرش ماه نسا نام داشت. تا سوم متوسطه در رشته تجربي درس خواند. به عنوان بســیجي در جبهه حضور یافت. هفتم بهمن 1365در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. پیکر شهید والامقام در گلزار شهداي زادگاهش به خاک سپرده شده است.
وصیت نامه شهید
مردم شهيد پرور و برادران دبيرستان سپاه سلام عليكم.
سلام بر شهيدان راه حق و حقيقت، سلام بر دلسوزان اسلام، سلام بر قبر شش گوشهي حسين(ع) و سلام بر دو دست بريدهي حضرت ابوالفضل العباس(ع).
طبق تكليف شرعي لازم دانستم چند خطي به عنوان وصيت و سفارش بنويسم. انسان به چه ميانديشد كه اين همه به فكر خويش است؛ اين همه تجملات (براي چه؟). خدايا! مگر او نميخواهد زير خاك دفن شود؟ خدايا! چرا بايد اين همه غوغا كند؟ چرا بايد بر سر ماديات اين همه جنجال به راه بيندازد و وقتي كه چيزي از دست ميدهد آن قدر غصه و زجر بكشد تا آنجا كه خود را به آستانهي مرگ برساند؟ ولي خدايا چرا وقتي يك چيز معنوي از ما فوت ميشود يا نمازمان قضا ميشود و يا غيبت، دروغ، ربا و هزاران گناه انجام ميدهيم آب از آب تکان نمیخورد، باكي نداريم و ناراحت نميشويم؟ اين از بدبختيماست كه براي ماديات خودكشي كنيم ولي براي فوت نماز و روزه خودكشي نمیكنيم. واي به حال ما كه سرانجام همهمان مرگ است و وقتي مرگ ميآيد جز تسليم كار ديگري نميتوان انجام داد نميتوانيم ناراحت شويم و بگوييم كاش مرگ نبود. مرگ در دست خداست. همه ميروند فقط يكي را زودتر از ديگري ميخوانند.
در اين جدال و جنجالها كه استعمار برايمان به ارمغان آورده مثل فساد، بدحجابي و بيحجابي، دروغ، مدگرايي و غيره.
مادر بزرگوار! من به خاطر زحمات و تلاشي كه براي من كشيدي از شما تشكر و سپاسگزاري مي كنم چگونه فقط با تشكر كردن مي شود حق زحمات شما را ادا كرد، انشاءالله خدا از شما راضي باشد. در ثاني توكه براي رضاي خدا [فرزندت را پرورش داده] و تربيت كرده¬اي احتياج به تشكر بنده ذليل و ضعيفي كه هيچ چيز از دستش برنمي آيد نداري. خدا از همه ما راضي و خشنود باشد، انشاءالله.
فقط تقاضاي من اين است كه مرا حلال كني و براي من دعا بفرمايي ديگر عرضي ندارم. فقط در مقابل قضا و قدر الهي خونسرد باشيد خدا بهتر مي داندكه با بنده اش چه كار كند.
پدر عزيز، دلسوز و زحمت كش من! چگونه جوابگوي اين همه كوشش، تلاش و ناملايماتي كه براي بزرگ كردن من كشيدي باشم؟ خدايا اين چه محبتي بود كه در دل اين بزرگ مرد گذاشتي كه شب و روز به خاطر ما جان مي كَند؟ خدايا من چگونه [از او] قدرداني بكنم؟ اي خدا! خودت كمك حالش باش، اي خدا! از من كاري ساخته نيست؛ به بزرگواري خودت پدر مرا ببخش و مورد لطف قرار ده.