مهدی با جان و دل، شهادت را انتخاب کرد و عاقبت به خیر شد
به گزارش نوید شاهد کرمانشاه، شهید مهدی نوروزی اهل کرمانشاه در تاریخ 20 دی ماه 1393 در دفاع از حرمین عسگریین در سامرا توسط گروهک تروریستی داعش به شهادت رسید. پیکر مطهر این شهید در 24 دی ماه 1393 در کرمانشاه تشییع و به خاک سپرده شد.
به مناسبت هفتمین سالگرد شهادت شهید نوروزی و شهادت حضرت ام البنین ( س ) و نامگذاری این روز به نام «روز مادران شهدا » گفتگویی با « فاطمه بهشتی » مادر شهید انجام داده ایم که در ادامه تقدیم مخاطبان ارجمند می گردد.
لطفاً از خلق و خوی شهید نوروزی برای ما بگویید.
مادر شهید:مهدی از دروغ بیزار و بسیار شجاع بود و به پدر و مادرش از جان و دل اهمیت می داد و از ته قلبش به پدر و مادرش احترام می گذاشت. یعنی احترام به پدر و مادر را با تمام وجودش ابراز می کرد و برای این موضوع اهمیت زیادی قائل بود.
بسیار خانواده دوست، فامیل دوست، وطن دوست، مسلمان دوست و مظلوم دوست بود و در کل فردی ایده آل و مفید هم برای خانواده و هم اطرافیان بود.
به نظرم دنیا به چنین افرادی احتیاج دارد و انشاالله خداوند جای این شهدای عزیز را سبز کند.
لطفاً از دوران نوجوانی و جوانی شهید و فعالیتهایی که انجام می دادند برای ما بیشتر بگویید.
مادر شهید: در کل به دنیا آمدن مهدی یک اتفاق خاص بودکه در مورد بچه های دیگرم به این شکل نبود و حسی که داشتم قابل توصیف نیست. از به دنیا آمدن تا صحبت کردن و ایستادن روی پاهایش با همه متفاوت بود به شکلی که با یا علی گفتن زبان گشود. همین که من یا علی گفتم بعد از من تکرار کرد و بلافاصله روی پاهایش ایستاد و عرض اتاق را راه رفت. یعنی حرف زدن و راه رفتن مهدی به همین یاعلی گفتن ختم شد که همین یکی از حُسن های بزرگ ایشان بود. از پنج سالگی فعالیت هایش را شروع کرد و حتی با دایی اش به جبهه رفت.
لطفا از زمان و چگونگی ورود ایشان به پایگاه بسیج و مسجد صحبت کنید.
مادر شهید: اکثراوقات ما در جریان کارهای خاصی که مهدی انجام میداد نبودیم اما تا این حد مطلع بودیم که از پایگاه و مسجد کمک هایی را برای نیازمندان جمع می کرد و به آنها اهدا میکرد و دلسوزانه حامی آنها بود.
یک شب به من گفت که مادر حلالم کن و من با تعجب پرسیدم چه چیزی را حلال کنم؟ مهدی گفت از سهمیه خودم در مواقعی که از طرف پایگاه چیزی می گیرم به نیازمندان کمک می دهم،گفتم هر چه که هست متعلق به خودت بوده و درستش همین است که به منزل نیاوری و به مستحق کمک کنی اگرچه حتماً لازم هم نیست ما در جریان کار خیر تو قرار بگیریم، هر کاری که فکر می کنی درست است انجام بده و حلال است چون مال و سهم خودت است و مهدی درجواب گفت که هرچی که هست باید با اجازه شما باشد.
مهدی در انجام کارهای خیر بسیار فعال بود و هر زمان چیزی برای کمک داشت دریغ نمی کرد و حتی به ما و اطرافیان سپرده بودکه اگر قربانی، صدقه یا نذری داشتیم همه کمک ها را به ایشان بسپاریم که به دست مستحق برساند البته مهدی به بسیاری از مردم کمک می کرد کسانی که وضعیت خوبی نداشتند و ۵ الی ۶ نفر از بچه های پایگاه که ضعیف بودند را حمایت کرد که الحمدالله به جایگاه های خوبی هم رسیدند.
با توجه به این که شهید نوروزی در پایگاه بسیج رشد کردند و با نیروهای سپاه حشر و نشر داشتند، شغلی که انتخاب کردند نیروی انتظامی بود، ورود ایشان به نیروی انتظامی دلیل خاصی داشت یا خودشان علاقه داشتند؟
مادر شهید: انتخاب شغل مهدی به کسی یا چیزی جز علاقه و اشتیاق خودش برنمی گردد و ایشان فقط به دنبال این مسئله بود که توانایی کمک کردن خودش را بالا ببرد و کارهایی انجام بدهد که به نفع اسلام، نظام، جامعه و مملکت باشد و در کل به فکر کار خیر و خدمت بود و منافع خودش را در نظر نمی گرفت که مثلاً نیروی انتظامی بهتر است یا سپاه. هر جا که احساس خطر بیشتری می کرد برای خدمت حاضر می شد از مبارزه با قاچاقچی ها و اشرارگرفته تا ضبط مشروبات الکلی و غیره در جاده های خطرناک.
مهدی مدتی در پلیس آگاهی فعالیت داشت و در ادامه با اطلاعات سپاه همکاری کرد. در آخر هم در قوه قضاییه مشغول به کار و همانجا ماندگار شد البته با سن کمی که داشتکارهای بزرگ انجام می داد حتی زمانی که پست بالایی نداشت.
زمانی که می خواستند برای دفاع از حضرت زینب (س) و عتبات عالیات اعزام شوند قطعاً به عنوان مادر از شما اجازه گرفتند، درست است؟
مادر شهید:مهدی اصلاً بی اجازه آب هم نمی خورد، چیزی که باورش برای خیلیها شاید سخت باشد یکی از خواستههای مهدی این بود که ما (پدر و مادرش)حتماً راضی باشیم و بدون رضایت ما هیچ کاری انجام نمی داد.
روزی که با شما موضوع رفتنش برای دفاع را گفت و شما هم پذیرفتید از آن لحظه برای ما بگویید؟
مادر شهید:خیلی سخت بود، ولی خب وقتی ببینی فرزندت راه درست را برگزیده و خطری هم اگر هست به دین و آبرویش لطمه ای نمی زند باید سنجید که کدام بهتر است و با عقل و منطق برخورد کرد.
همین که به این نتیجه می رسید که فرزندت عاقبت به خیر می شود و همان عاقبت بخیری مدنظر پدر و مادر هست و ترجیح میدهید که به چیزی که می خواهد برسد که از این عاقبتبخیری بالاتر چیزی وجود ندارد.
آقا مهدی بعد از اعزام به عراق و سوریه بیشتر در عراق شناخته شد و شجاعتش را همیشه داشت تا جایی که به ایشان لقب شیر سامرا دادند، ایشان از حرمین امامین دفاع کردند و همانجا به شهادت رسیدند.
مهدی با جان و دل این هدف را انتخاب کرد و از عمق وجود پذیرایی شهادت شد و وقتی برایش آرزوی شهادت میکردم میگفت مادر هر چه خدا بخواهد.
ما باید به فکر این باشیم که آقا تنها نماند و کار اسلام و امام زمان (عج) بر زمین نماند چون این کشور مملکت امام زمان (عج) است و هر کسی برای امامش کاری انجام ندهد باخته است، انشاالله که بتوانیم یکی از کسانی باشیم که به مملکت امام زمان (عج) و نایب بر حقش کمکی کنیم که این چنین تنها نماند.
اسم آقا را که بر زبان میآورد بغض می کرد، یک حس و حال عجیبی داشت و کلاًکارها و رفتارهایش خاص بود.
شما به عنوان مادر حاج مهدی، زمانی که خبر شهادت پسرتان را شنیدید چه حسی پیدا کردید؟
مادر شهید:من تا زمانی که مهدی به شهادت نرسیده بود همیشه استرس داشتم و سخت دلواپس بودم که خدایی نکرده مشکلی برایش پیش نیاید، خبر شهادت مهدی را که شنیدم طبیعتاً بسیار سخت بود، فکر کنید یکی از عزیزترین افراد زندگی تان را از دست بدهید البته از طرفی عقلم بر احساسم حاکم شد که مهدی به آن چیزی که می خواست رسید و همین باعث شد که به وجودم ضعف راه ندهم.
آرامشی که با شنیدن خبر شهادت پسرم گرفتم قابل قیاس با آرامشی که در زمان حیات مهدی داشتم نبود. حس می کردم پسرم الان زنده تر است و قرار شده برای همیشه پیش ما باشد و اصلاً جایی نرود چون قبلاً حتی چند ساعت هم برای کنار ما بودن وقت نداشت و دنبال کارهای نیک بود و خوش به سعادتش که در این راه برنده شد.
حقیقتاً از شنیدن خبر شهادت مهدی خوشحال شدم و سجده کردم و گفتم خدایا شکرت که پسرم آن طوری که می خواستم به شهادت رسید چون همیشه می ترسیدم پسرم مظلومان و از پشت مورد اصابت قرار گیرد دوست داشتم اگر قرار بر شهید شدنش است رو در رو با دشمن بجنگد و شهید شود که دلم برای مظلوم کشته شدن پسرم نسوزد ،البته این حس و حالم حتی برای خانواده قابل درک نبود که چطور می توانم خوشحال باشم. بعد از شهادت مهدی حتی کسانی که با او اختلاف داشتند به مزارش آمدند و بسیار ناراحت بودند و می گفتند مادر برای ما هم دعا کن که مثل آقامهدی عاقبت بخیرشویم، با اشک و ناله سر بر مزار مهدی میگذاشتند و طلب بخشش میکردند و میگفتند که ما پشیمانیم از اینکه قدر کسی که آبروی ما و شهرمان بود را ندانستیم.
شهید نوروزی جزو اولین شهدای مدافع حرم کشور بود که شاخص شد و جوی را ایجاد کرد که احساس غرور به مردم ایران دست داد از وجود چنین جوانانی که هم برای حفظ و صیانت از آرمان های انقلاب و هم دفاع از حرمین امامین جان خودشان را فدا کردند؛ شما چه حسی پیدا می کنید وقتی اسم پسرتان در تلویزیون، رسانهها و بین مردم می آید مخصوصا تشییع پیکر ایشان که با حضور خیل عظیمی از جمعیت همراه بود، چه حسی به شما دست می دهد که آقامهدی چنین افتخاری کسب کرده است؟
مادر شهید: مشخص است که این عزت یک مرحمی است بر دل سوخته یک مادر، وقتی که دیدم مردم در روز تشییع پیکر پسرم به آن شکل ناراحتند یک حس غرور به من دست داد وقتی مردم همیشه به یاد مهدی هستند و اسمش را میآورند به خصوص دیدن نگرانی و ناراحتی این عزیزان در روز تشییع و همین طور پخش خاطرات، زندگی نامه و مراسم مهدی در تلویزیون و رسانه ها خوب اینها مرحمی بود که بر دل من نشست و مثل آبی بر آتش دل من و خانواده را آرام کرد و اجازه ندادکه جگر ما بیشتر بسوزد و عطش و سوزش و پریشانی دل ما را خاموش کرد و دردمان را تسکین داد البته تسکین اصلی را خدا می دهد و اینها هم در کنارش عزت و سربلندی است و امیدواریم که خدا هم این هدیه کوچک را از ما قبول کند.
انشاالله خدا کمک کند که راه آقا مهدی و تمام شهدای دیگر ادامه پیدا کند و مسئولین کشور، کسانی که خدایی نکرده در حق مردم کم کاری می کنند به خودشان بیایند.
همه باید بدانند که جوانانی مثل آقامهدی، شهید حججی و خیلیهای دیگر که شهید گمنام هستند، رفتند و تمام هست و نیست خودشان را در طبق اخلاص گذاشتند برای انقلاب، برای پشتیبانی از ولایت و آرمانهای انقلاب.
اینها همه از دارد و امیدواریم مسئولین جواب فرزندان این شهیدان را به خوبی بدهند و بدانند بسیاری از زنان این کشور بی پشت و پناه شدند و چه بچه هایی که بی پدر شدند که آرامش در کشور برقرار باشد ما عزیزانمان را از دست دادیم و این رنج را تحمل کردیم که بی عدالتی نبینیم، مسئولین به داد مردم، مظلومین و ضعفا برسند، وضعیت اقشار مختلف جامعه را بررسی کنند و از احوال مردم باخبر باشند.
انتهای پیام/