نوید شاهد - «خواب دیدم جنگ تمام شده ما را سوار اتوبوس کردند و رفتیم ایران، مردم و کل خانواده به استقبال ما آمده بودند. بعد از کلی تشریفات و مراسم همراه خانواده رفتیم خانه ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات آزاده و جانباز "صفرعلی عالی‌نژاد" است که تقدیم حضورتان می‌شود.

fd


به گزارش نوید شاهد استان قزوین، آزاده و جانباز صفرعلی عالی‌نژاد در سال ۱۳۶۰ عازم جبهه شد و بعد از شرکت طی عملیات مطلع‌الفجر، بیست و هفتم آذر ماه سال ۱۳۶۰ در سن ۱۷ سالگی به اسارت دشمن درآمد. وی بیست و ششم مرداد ماه سال ۱۳۶۹ در سن ۲۶ سالگی بعد از حدود ۹ سال وارد میهن اسلامی شد.


آزاده و جانباز صفرعلی عالی‌نژاد روایت می‌کند: گاهی پیش می‌آمد خواب می‌دیدم آزاد شده‌ایم و برگشته‌ایم ایران، ولی همین که از خواب بیدار می‌شدم می‌فهمیدم رویایی بیش نبوده و از آزادی خبری نیست.

ولی یک بار به قدری طبیعی خواب ددیم که اصلا باورم نمی‌شد خواب باشد. دیدم جنگ تمام شده ما را سوار اتوبوس کردند و رفتیم ایران، مردم و کل خانواده به استقبال ما آمده بودند. بعد از کلی تشریفات و مراسم همراه خانواده رفتیم خانه.

آن شب وقتی در خانه خودمان خوابیدم تازه از خواب بیدار شدم، سرم زیر پتو بود، با اینکه بیدار شده بودم مطمئن نبودم الان در ایران هستم یا همه آن اتفاق‌ها در خواب افتاده، جرات نمی‌کردم سرم را از زیر پتو بیرون بیاورم، هر چه فکر کردم به نتیجه‌ای نرسیدم.

آخر با خودم گفتم: هر چه "باداباد" آرام پتو را از سرم کشیدم پایین به اندازه‌ای که بتوانم بیرون را ببینم، همین که چشمم به سقف آسایشگاه خورد از ناراحتی پتو را دوباره سرم کشیدم.

منبع: کتاب طومار سکوت (ناگفته‌های صفرعلی عالی‌نژاد از ۳۱۶۱ روز اسارت)

پوستر سالروز شهادت شهید «سلیمانی»

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده