روزهای فراموش نشدنی در آسایشگاه
ایشان بعد از استخدام در سپاه پاسداران ، به بیمارستان صحرایی شهید رضائیان پنجوین مأمور به خدمت شد و در یک ماموریت در تاریخ 6 بهمن 1365به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
*خاطره ای کوتاه از زبان شهید محسن احمدی
ساعت تقریبا 10 صبح بود ما از کلاس احکام برگشته و در آسایشگاه بودیم ناگهان بلندگوی داخل آسایشگاه گفت گروهان فکوری جهت تیراندازی بیاید و همه به خط شوند خلاصه با ذوق و شادی بلند شدیم به ما اسلحه (ژ 3) و به عده ای دیگر کلاشینکف دادند و عده ای هم کابل های تیراندازی را با خود به پشت پادگان بردند، چند دقیقه ای درباره میدان تیر و نوع عمل و برخورد صحبت شد و گفتند با هر کس که خطا کند شدیدترین نوع برخورد را خواهیم داشت ما را می ترساندن و آمبولانس هم آماده شد بود با نظم به میدان رفتیم توضیحاتی درباره عمل تیراندازی داده شد.
گروه اول که 12 نفر بودند به میدان رفتند که ابتدا گفته شد اسلحه را امتحان کنید همه گلن گدن را کشیدند بعد گفتند خشاب را جا بزنید که دو اسلحه بود کلاش و (ژ 3) که برای هر کدام (10) تیر داده بودند .
گلن گدن را جا بزنید همه جا زدند ضامن خارج کنید همه خارج کردند نوک مگسک زیر خان سایه در این لحظات بود که همه بچه ها می ترسیدند البته آنهایی که اولین بار به میدان تیر رفته بودند مثل خود من، نفسهایمان به شماره افتاده بود و ضربان قلبمان به سرعت می زد تا اینکه آتش به اختیار و شروع به تیراندازی کردیم ابتدا 10 تیر "ژ "3 را انداختند بعد 10 تیر "کلاش" همین که گروه اول تیراندازی کرد ترس همه ریخته شد و برایمان عادی شد ذوق می کردیم و حول می زدیم که گروه دوم برود و تیراندازی کند.
روز چهار شنبه 30 آذر 1362
انتهای پیام
منبع: پرونده فرهنگی شهدا - اداره هنری، اسناد و انتشارات- استان کرمانشاه