داستان دایه؛ رتبه اول دومین کنگره ادبی ملک الملوک
چهارشنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۳:۰۶
گریه نکن دایه؛ می دانم برات سخته، ای همه راه، از کرمانشاه بزنی بیای پیش مه، عیبی نداره، ببخشی.
به گزارش نوید شاهد کرمانشاه؛ کتاب داستانی دایه مجموعه داستان های کوتاه در مورد دفاع مقدس است که به قلم زهرا یگانه به نگارش درآمده است. که در ادامه به متن یکی از این داستان ها پرداخته شده است.
• دایه
نه دایه گیان، آخه چرا اصرار مکنی؟ می دانی چیه؟ از دست تونم دلخورم، هی نمیای سری به ای دختر غریبت بزنی، کرم علی که خیلی دیر دیر از جبهه میاد سر می زنه، مه ماندم و ای پیر زن.
آخه دیروز داشت می گفت: " اگه مه بمیرم تو تنها می شی ". بهت گفتم که، زده به سرش، مه چه جور تنها می شم؟ خو اگه کرم علی خیلی دیر بیاد، میام پیش تو. اصلا" تقصیر تونه، هی نمیای سری بزنی بهم، اونم فکر مکنه مه بی کس و کارم. گریه نکن دایه؛ می دانم برات سخته، ای همه راه، از کرمانشاه بزنی بیای پیش مه، عیبی نداره، ببخشی. گریه نکن،غلط کردم، نمخوام صدات ایجوری بشنوم.
گوش کن دایه! آرام بهت می گم، کسی نشنوه، قول می دی به هیچ کس نگی؟ ها! فقط برا ای بهت می گم که باورت بشه، ای پیر زن زده به سرش، یه وقت فکر نکنی مه خل شدم، نه.
می گفت: " باید شوهر بکنی"، ا ... داد نزن دایه، گوشم کر کردی، آره، دیدی حالا، دیدی می گم شیت شده، می گفت: " اگه بمیره، تنها می شم."
دایه! مه دیگه باید برم، پشت در گوش وایساده. خجالتم نمی کشه. هی هی! داره دوباره مورمیاره، صداش می شنوی؟ ای روزگار، اینقده مور میاره و گریه مکنه، سرم برده، دیدی می گم خل شده، تازه داخل مورش اسم تونم میاره.
شایان ذکر است: کتاب " دایه " به داستان هایی با عناوین؛ دایه، چشم به راه، قایم باشک، درخت و آسمان، شلیک با اسلحه پلاستیکی، صدای خاک، تو مانده ای و من، زائر، عاقبت به خیر نوشته شده است.
انتهای پیام
• دایه
نه دایه گیان، آخه چرا اصرار مکنی؟ می دانی چیه؟ از دست تونم دلخورم، هی نمیای سری به ای دختر غریبت بزنی، کرم علی که خیلی دیر دیر از جبهه میاد سر می زنه، مه ماندم و ای پیر زن.
آخه دیروز داشت می گفت: " اگه مه بمیرم تو تنها می شی ". بهت گفتم که، زده به سرش، مه چه جور تنها می شم؟ خو اگه کرم علی خیلی دیر بیاد، میام پیش تو. اصلا" تقصیر تونه، هی نمیای سری بزنی بهم، اونم فکر مکنه مه بی کس و کارم. گریه نکن دایه؛ می دانم برات سخته، ای همه راه، از کرمانشاه بزنی بیای پیش مه، عیبی نداره، ببخشی. گریه نکن،غلط کردم، نمخوام صدات ایجوری بشنوم.
گوش کن دایه! آرام بهت می گم، کسی نشنوه، قول می دی به هیچ کس نگی؟ ها! فقط برا ای بهت می گم که باورت بشه، ای پیر زن زده به سرش، یه وقت فکر نکنی مه خل شدم، نه.
می گفت: " باید شوهر بکنی"، ا ... داد نزن دایه، گوشم کر کردی، آره، دیدی حالا، دیدی می گم شیت شده، می گفت: " اگه بمیره، تنها می شم."
دایه! مه دیگه باید برم، پشت در گوش وایساده. خجالتم نمی کشه. هی هی! داره دوباره مورمیاره، صداش می شنوی؟ ای روزگار، اینقده مور میاره و گریه مکنه، سرم برده، دیدی می گم خل شده، تازه داخل مورش اسم تونم میاره.
شایان ذکر است: کتاب " دایه " به داستان هایی با عناوین؛ دایه، چشم به راه، قایم باشک، درخت و آسمان، شلیک با اسلحه پلاستیکی، صدای خاک، تو مانده ای و من، زائر، عاقبت به خیر نوشته شده است.
انتهای پیام
نظر شما