نامه یک شهید کرمانشاهی در وصف مادر
به گزارش نوید شاهد کرمانشاه؛ شهید یزدان مرزبانی 15 شهريور1358، در روستاي مرزبانی بيلوار از توابع شهرستان كامياران به دنيا آمد. پدرش منصور، كشاورز بود و مادرش مريم نام داشت. تا پايان دوره راهنمايي درس خواند درجه دار نيروي انتظامي بود. 24 مرداد 1377 ، در روستای آق داغ قصرشيرين بر اثر انفجار مين و اصابت تركش آن به شهادت رسيد. مزار وي در گلزار شهداي زادگاهش واقع است.
وصیت نامه شهید
شهید یزدان مرزبانی می گوید: بارالها، مرا به سوی خود ببر که همه ی عاشقان تو به سوی تو خواهند آمد، آمدنی که درآن شناخت و انتخاب است، آمدنی که عاقبت عاشقان هم بدان جا خواهد بود.
لذا می گویم: ای مهربان، ببر مرا که من نیز عاشق تو هستم. خدا، از چه بگویم؟ آیا به جز درد دل چیز دیگری هم دارم؟ از بزرگی گناهم یا از پهنای بخشش و کرم تو، از کمی طاعتم یا از فراوانی معصیتم، از سیاهی قلبم یا از غالب بودن نفسم، از چه بگویم؟ این جاست که دست نیاز به سوی تو بلند می کنم و از اعماق وجودم می گویم که " ای بخشنده ی مهربان، کرمی در حق من کن و نیز مرا ببخش و مرا در صف عاشقانت قرار بده! دوستان و رفقا و برادران مرا و آنانی را که مخلص درگاه تو هستند هم چنان در صراط خودت حفظ بفرما!
نامه ای به مادرم
از آن هنگام که خود را شناختم دست نوازشگر را بر سرم احساس کردم. دستی که تکیه گاه دستانم شد و به من راه رفتن آموخت. دستی که به هنگام بیماری دستمال خیس بر سرم نهاد و به درگاه خداوند بالا رفت و شفای مرا طلب کرد. دستی که وقتی بر سرم کشیده می شد با همه کوچکی ام محبتش را احساس می کردم. گرمای آن دستان گرما بخش وجودم شد کمی بزرگتر شدم و معنای محبت را در چشمانش خواندم و تپش قلبش را برای خود یافتم.
نمی دانم لیاقت بر زبان آوردن نام مقدس او را دارم یا نه اما بگذارید حقیقتی که همیشه در دلم بوده و هست را برایش بگویم مادر! مادر عزیز و مهربانم که با هیچ واژه ای نمی توانم محبت هایت را بر صفحه بنگارم شما را دوست دارم شما که هدایتگر جاده زندگی ام بودی شما که تمام وجودت را به پایم ریختی.
آری من قلب کوچکم را به قلب بزرگ و مهربانتان هدیه می کنم باشد که گوشه ای کوچک
و ناچیزی از مهربانیها، گذشتها و فداکاریهایتان را جبران کرده باشم.
فرزند کوچک شما
تنها معنای محبت را در چشمان مادر خواندم
24 خرداد 1377- درگرمای قصرشیرین