مناجات و وصیت نامه پاسدار شهید جمشید حسنی؛
به نام تو شروع می کنم ای خداوندی که شب های تاریک و در دل سیاهی های شب تو را صدا زدم و از تو خواستم قدرتی به من بدهی تا بتوانم روزی اگرلیاقتش را داشتم هجرت کنم، هجرت به سرزمین هایی برای نبرد با دشمن های اسلام که دستشان به خون پاک ترین فرزندان این سرزمین آغشته است.
هجرت به سرزمین های اسلامی و نبرد با دشمنان اسلام را آرزو می کرد
به گزارش نوید شاهد کرمانشاه؛ پاسدار شهید جمشید حسنی در آذرماه 1335 در خانواده ای مذهبی و مسلمان متولد شد. در تاریخ 20اردیبهشت 1362 به استخدام سپاه پاسداران درآمد تا شروع غائله مزدوران حلقه به گوش آمریکا در کردستان و جال و جنجال منافقین در گوشه و کنار مملکت به خاطر وظیفه شرعی و دفاع از اسلام و امام و پاسداری از خون مقدس شهدا در صحنه ماند و یک لحظه آرام نگرفت او معتقد بود که باید دشمنان اسلام را یک روزه نابود کرد و مجال سازماندهی را به آنها نباید داد . تا اینکه در تاریخ پنجم شهریور 1360عازم جبهه جنگ در محور بازی دراز شد. تا اینکه در تاریخ 23 مرداد 1363 به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
*وصیت نامه شهید
به نام تو شروع می کنم ای خداوندی که شب های تاریک و در دل سیاهی های شب تو را صدا زدم و از تو خواستم قدرتی به من بدهی تا بتوانم روزی اگرلیاقتش را داشتم هجرت کنم، هجرت به سرزمین هایی برای نبرد با دشمن های اسلام که دستشان به خون پاک ترین فرزندان این سرزمین آغشته است.
آری خدای من آنقدر به من ایمان بده تا بتوانم مردانگی و شرف را از مردان صدر اسلام چون عمارها و ابوذر ها بیاموزم ای رهبرم!ای نور چشمم!ای قوت قلبم!ای خمینی! ای تجسم اسلام راستین عصر ما، سوگند به هر کلامت که پیام آور آزادی و آزادی هاست سوگند به اشک پاکی که در نیمه های شب در آن سکوت جماران از چشمان پاکت جاری می شود سوگند به آن ناله های نیمه شب که قلب هر مسلمانی را به درد می آورد، با تو پیمان می بندم پیمانی بس بزرگ همچون پیمانی که حمزه با پیامبرش محمد ( ص ) بست که تا آخرین نفس و تا آخرین قطره خون از دستاوردهای انقلاب دفاع کنم. فریاد کنید همان فریادی که من و دیگر شهیدان به هنگام شهادت کردیم: الله اکبر، الله اکبر.
و اما تو همسرم! می دانم برایت مشکل است ولی بزرگترین شجاعت در اسلام صبر است. روزی خواهد رسید که ثمره خون سرخ من و دیگر شهیدان، تمامی محرومین و مستضعفین را از چنگال گرگ صفتان نجات خواهد داد. برخود افتخار کن و اگر من شهید شدم برایم اشک نریز تو همسر یک سربازی. تو هم مانند زینب ( ع ) بردبار باش و سعی کن کودکم را هم مانند کودک زینب که در روز عاشورا او را در پاسخ به ندای حق طلبانه برادرش به میدان فرستاد، تو هم کودکم را زینب وار تربیت کن تا بتواند روزی او هم به ندای فرزند حسین، خمینی کبیر لبیک گوید. والسلام و علیکم و رحمت الله و برکاته.
مادر خواهش دارم از شما که برای من گریه نکنید که سیاه قلبان شاد شوند. تو ای پدر عزیز! دست های پینه بسته ات را از راه دور می بوسم؛ مرا ببخش.
پدر! برای من گریه مکن و مادرم را دلداری بده از خدا می خواهم تا شما را یاری دهد.
انتهای پیام

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده