زندگینامه جهادگر شهید هوشنگ طهماسب پور؛
شهید طهماسب پورمی گفت: من افتخار می کنم که برای رزمندگان سنگر بسازم و ساعتی در کنار آنان باشم و از نزدیک امام زمانم را زیارت نمایم.
من افتخار می کنم که برای رزمندگان سنگر بسازم

به گزارش نوید شاهد کرمانشاه؛ شهید هوشنگ طهماسب پور در سال 1338 در یک خانواده مذهبی و متدین چشم به جهان گشود و از زمانی که خودش را شناخت، فرایض و واجبات دینی را انجام می داد.
وی پس از گذراندن تحصیلات دوران ابتدایی در دهستان فارسینج گذراند . شهید در سن 16 سالگی جهت تأمین معاش خود و خانواده اش با پدرش کار می کرد و مدت ها به شغل مقنی گری همگام با رفقا و پدرش به کار خود ادامه می داد و همواره با این وصف که تا غروب کار می کرد و خسته به خانه برمی گشت، در میان خیابان چنان روحیه و حالتی داشت تا اینکه در سال 1357 همزمان با طلوع انقلاب اسلامی به رهبری حضرتامام خمینی ( مد ظله العالی) به خدمت سربازی اعزام شد. شادروان دوران آموزشی خود را در پادگان جلدیان گذراند و سپس جهت گذرانیدن بقیه خدمت سربازی خود به شهرستان کرمانشاه فراخوانده شد.
وی با اوج گیری انقلاب اسلامی ایران و با شروع تظاهرات ضد رژیم یکی از سربازان و جانبازاندر خط امام ( ره ) بود و از افراد خوب الهی بشمار می رفت و بعد به فرمان امام در حین خدمت سربازی پادگان را رها کردو به جمع قیام کنندگان علیه ظلم و ستم پیوست و با پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت امام و پیام تاریخی ایشان مبنی بر بازگشت به سرباز خانه ها وی به ادامه خدمت در پادگان مشغول شد و با پایان یافتن خدمت مقدس سربازی به فارسنیج بازگشت.
شهید طهماسب پور با تشکیل بسیج مستضعفین در فارسنیج یکی از افرادی بود که اولین نفر تشکیل پرونده داد و به طور افتخاری به نگهبانی از انقلاب و خط امام و خون شهدا پرداخت.
روزها کار می کرد و شبها در سنگر بسیج، این ارتش شکست ناپذیر به نگهبانی مشغول بود با تأسیس جهاد سازندگی در دهستان فارسینج در اجرای طرح های عمرانی کمیته آبرسانی جهادسازندگی در روستاها فعالیت می کرد و شب ها تا پاسی از شب و حتی نیمه های شب با برادران جهادگر خود در روستاها و خدمت کشاورزان زحمتکش و دست پینه بسته بود تا با فعالیت خود قلب یک کشاورز زحمتکش را شاد کند.
شهید طهماسب پور در سال 1359 و با تشکیل انجمن اسلامی جوانان فارسنیج به عضویت این نهاد و همگام با سایر برادران انجمن رفع نیازها و کمبودهای مردم، عاشقانه و خستگی ناپذیر شبانه روز کار می کرد.
وی با تشکیل هیأت انصار الحسین فارسنیج یکی از برادرانی بود که نقش به خصوصی در تشکیل این هیأت داشت و در مراسمات مختلف که به مناسب های مختلف برنامه ریزی بر پا می شد شرکت می کرد و در ماه مبارک محرم دوازده روز در ماه در خدمت هیأت بود و به یاد سرورش حسین بن علی ( ع ) اشک می ریخت و با سایر برادران هیأت انصار الحسین مجالس عزاداری ابا عبدا... را در فارسنیج و روستای اطراف برپا می کردو خیلی عاشق حسین ابن علی ( ع ) بود و همیشه دوست داشت گمنام باشد و گمنام بمیرد.
شهید در انجام وظایفش مقید بود و خودش را در مقابل انقلاب اسلامی ایران و شهدای عزیز مسئول می دانست و همیشه گوش به فرمان رهبرش، حضرت امام بود. زیرا در گفتارش همیشه نام امام را فراموش نمی کرد و می گفت: بین این زمان با زمان حضرت امام حسین ( ع) هیچ فرقی ندارد؛ زیرا امام حسین در برابر یزید ایستاد و امام خمینی نیز در مقابل صدام.
همانا می گفت: از اینکه من جهادسازندگی را انتخاب نموده ام، هدفم این است که جهاد سازندگی با دست پینه بستگان روستا سر و کار دارد و برادران جهاد همیشه دوست دارند در جبهه ها بمانند. می گفت: من افتخار می کنم که برای رزمندگان سنگر بسازم و ساعتی در کنار آنان باشم و از نزدیک امام زمانم را زیارت نمایم.
او علاقه فراوانی به شرکت در جبهه های نبرد حق علیه باطل داشت به همین خاطر به سوی جبهه رهسپار شد تا بدین وسیله بتواند دین خود را به انقلاب و خون شهدا ادا نماید.

مدت دو ماه در جبهه سرپل ذهاب، تنگه ی بردلی مبارزه با بعثیون کافر و سنگر سازی برای رزمندگان اسلام مشغول بود. تااینکه در غروب خونین ششم تیر ماه در حالیکه از جبهه ی سومار به سوی اردوگاه در حرکت بود، در بین راه هدف کمین مزدوران دمکرات و کومله قرار گرفت. عاشقانه و مظلومانه شهید شد .
انتهای پیام

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده