شهید رضا گلستانه دوازدهم دیماه ۱۳۴۲ مصادف با ماه مبارک رمضان در روستای کهک از توابع شهرستان گرمسار چشم به جهان گشود. رضا در بالین پدر و مادر رشد کرد؛ رشدی همراه با مهر و عاطفه.
مادر شهید نقل میکند: «خوراک مرغها را برداشتم و به مرغداری رفتم. رضا نیز با پاهای کوچکش پشت سرم راه افتاد. تند راه میرفتم. رضا نمیتوانست همراه با من گام بردارد. چند بار زمین خورد. خوراک را برای مرغها ریختم و به طرف خانه برگشتم. رضا هنوز به مرغداری نرسیدهبود. گفتم: پسر گلم! کجا؟ برگرد بریم خونه.
با حرکات و شیرین زبانیاش فهمیدم که میخواهد پیش مرغها برود. دست رضا را گرفتم و او را پیش مرغها بردم. خواستم برگردم. هنوز چند قدمی دور نشده بودم که ناگاه صدایی شنیدم: «الله»
به طرف صدا برگشتم. دوباره آن را شنیدم. این اولین سخنی بود که از زبان رضا شنیده بودم. بعد با خودم گفتم: پسرم در راه خدا میره.»
بازگشت پس از هجده سال
چهارم دبیرستان بود که با رضایت پدر عضو بسیج شد و به عنوان آرپیجیزن به گیلان غرب اعزام شد. چهل روز بعد، مجروح و در بیمارستان حضرت فاطمه تهران بستری شد. عملی بر روی فک پایینش انجام گرفت. برای بار دوم هم به منطقه فکه رفت و یک ماه آنجا بود. بیست و دوم بهمنماه ۱۳۶۱ در عملیات والفجر مقدماتی به شهادت رسید.
استخوانها و پلاک این شهید بزرگوار بعد از هجده سال در گلزار شهدای گرمسار دفن شد.